شاخصها و اولویت
ابعاد بهینهسازی زنجیره تامین مالی در ایران چگونه است؟
چکیده تحقیق
این پژوهش الگویی از زنجیره تامین مالی را ایجاد میکند که مدیریت و کنترل ریسک و موانع و تنگناها، همچنین اثرات تصمیم تامین مالی و رابطه میان مدیریت زنجیره تامین مالی را مورد مطالعه قرار میدهد و نشان میدهد چه عواملی میتوانند باعث بهبود و ارتقای چرخه تولید شده و عملکرد بنگاه را تحت تاثیر قرار دهند. برای انجام این پژوهش نخست دادههای کیفی حاصل از بررسی ادبیات از طریق مصاحبههای عمیق صورت گرفت، جمعآوری و سپس تحلیل شد. پس از جمعآوری دادهها و شناسایی آنها، با استفاده از نظر خبرگان مرحله کدگذاری به روش سوارا (SWARA)، روش تصمیمگیری چندشاخصه برای تعیین وزن معیارها و شاخصهای تصمیمگیری انجام شد. گردآوری دادهها با توجه به اطلاعات و دادههای قابل استناد شرکتهای بزرگ پذیرفتهشده در بورس و سامانه کدال بوده و از گزارشها و صورتهای مالی شرکتهای صنعت ماشینآلات و تجهیزات مذکور استفاده شده است.
پاسخ به چهار پرسش
زنجیره تامین مالی به اقتصادیتر شدن فعالیتها منجر میشود، چرا که به تامینکننده مالی کمک میکند تامین مالی بهتر و کمهزینهتری داشته باشد و بازگشت این منابع تضمین شود. به بنگاههای اقتصادی نیز کمک میکند تامین مالی آنها تسهیل و تسریع شود، زیرا میتوانند مواد اولیه را درون همین پلتفرم تامین کنند و در همانجا هم محصولشان را به فروش برسانند و این بهینه شدن زنجیرههای تامین مالی درنهایت به بهینه شدن فعالیت بنگاههای اقتصادی و در نتیجه افزایش کیفیت محصولات آنها منجر میشود.
پس از شناسایی و تحلیل دادهها، برای اطمینان بیشتر، تحلیل حساسیت نیز انجام شد که یکی از یافتههای پژوهش نیز محسوب میشود. با بررسی متغیرها و نمودارها این نتیجه حاصل شد که حساسیت عامل تولید ناخالص داخلی و محدودیتهای مبادلاتی، شدیدترین اثر (انحراف) را بر ارتقای تولید صنعت ماشینآلات داشته است.
براساس نتایج این تحقیق، در پی پاسخ به این پرسش که شناسایی ابعاد بهینهسازی زنجیره تامین مالی به چه صورت انجام میشود، آمده است، این پژوهش با استفاده از نظر خبرگان و مدیران واحدهای تولیدی شرکتهای صنعت ماشینآلات و تجهیزات از طریق مصاحبه عمیق صورت گرفت. سپس با استفاده از روش دلفی به شناسایی و انتخاب نهایی ابعاد مورد بررسی که از دید کارشناسان مهم تلقی میشد، به وزندهی و اولویتبندی ابعاد زنجیره تامین مالی براساس مدل سوارا پرداخته شد. ابعاد بهینهسازی زنجیره تامین مالی عبارتاند از: «ریسک اعتباری»، «محدودیتهای مبادلاتی»، «تغییرات نرخ ارز»، «تغییرات نرخ تورم»، «نقدینگی»، «تولید ناخالص داخلی»، «بهره پرداختی»، «رشد (افزایش) فروش»، «میزان بدهی شرکت»، «اندازه شرکت»، «داراییهای جاری»، «سود خالص حاصل از فروش»، «دارایی شرکت»، «تسهیلات بانکی» و «هزینههای متغیر برای تولید» است.
پس از آن، محقق این پرسش را مطرح کرده که شناسایی ابعاد بهینهسازی ارتقای تولید به چه صورت انجام میشود؟ و این ابعاد را شامل شاخص مالیهای (سودآوری شرکت، ROA، ROE و...)، هزینه کل تولید، تولید بهنگام، تقاضای مشتری و حداکثر ظرفیت تولید عنوان کرده است.
در پاسخ به این پرسش که انتخاب شاخصها و ابعاد بهینهسازی زنجیره تامین مالی در جهت ارتقای تولید با استفاده از مدل سوارا به چه صورت است، آمده، براساس روش سوارا بعد از غربالگری ابعاد از طریق تکنیک دلفی و انتخاب ابعاد نهایی، ابتدا درصد آرای هر شاخص که همان فراوانی نسبی هر یک از شاخصهاست با تقسیم تعداد آرای آن شاخص بر تعداد خبرگان محاسبه شد. شاخصها برحسب درصد آرا بهصورت نزولی رتبهبندی و ابعاد کماهمیت حذف شد. سپس جدول جدیدی تشکیل داده و شاخصها به ترتیب اهمیت نوشته و اختلاف نسبی آرای هر شاخص نسبت به شاخص بعدی (Sj) محاسبه شد. این مقدار برای شاخص اول محاسبه نمیشود. در مرحله بعدی پارامتر Kj محاسبه شد که برای شاخص رتبه اول (مهمترین شاخص) برابر با یک و برای شاخصهای دیگر مجموع عدد یک و اهمیت نسبی Sj مربوط به آن شاخص است. در این گام از سوارا باید به هر یک از ابعاد و زیرشاخصها با استفاده از روش میانگین حسابی از رتبهها میانگینگیری شد. درنهایت وزن نهایی شاخصها که وزن نرمالشده نیز محسوب میشود، محاسبه شد. از تقسیم qj هر شاخص بر مجموع مقادیر qj وزن هر شاخص محاسبه شد و مبنای تصمیمگیری قرار گرفت.
در پاسخ به این پرسش که اولویتبندی ابعاد بهینهسازی زنجیره تامین مالی و ارتقای تولید با استفاده از مدل سوارا به چه صورت است، آمده است، در این روش با استفاده از نظر خبرگان، ابتدا شاخصها اولویتبندی و سپس وزنها مشخص شد. برای به کار بستن این روش لازم است خبرگان شاخصهای مهم را مشخص کنند، سپس گامهای روش سوارا اجرایی میشوند.
مهمترین نتایج
در بخش نتیجهگیری و پیشنهادها پس از تجزیهوتحلیل دادهها و کارکرد مدل، یافتههای حاصل در قالب جدولی خلاصه شد. وجه تمایز پژوهش حاضر با مطالعات محمدی و همکاران (۱۳۹۷) این است که در این پژوهش با استفاده از مدل سوارا به رتبهبندی مهمترین شاخصهای زنجیره تامین مالی پرداخته شد، درصورتیکه محمدی و همکاران با استفاده از یک روش برنامهریزی آرمانی به ارائه مدلی برای برنامهریزی اصلی زنجیره تامین پایدار پرداخته و نقش و اهمیت زنجیره تامین مالی و بهینهسازی تولید را نادیده گرفته است. فیروزآبادی و همکاران (۱۴۰۰) مدلی ریاضی برای تامین مالی شرکتهای کوچک و متوسط تولیدی در زنجیره تامین ارائه داده است. در پژوهش حاضر شرکتها با ابعاد گوناگون، همه در زمینه مشترک صنعت ماشینآلات و تجهیزات فعال بودند. همتی و طالبانی (۱۴۰۰) با استفاده از مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره به شناسایی شاخصهای مدل مدیریت ریسک مالی زنجیره تامین پرداخته و بهینهسازی عملکرد تولید نادیده گرفته شد. پیرایش و ارشدی (۱۴۰۱) به بررسی تاثیر مدیریت زنجیره تامین بر کیفیت محصول و عملکرد مالی در شرکتهای شهرک صنعتی روی شهر زنجان پرداختند. محقق اعلام کرده که این پژوهش بر تمامی شرکتهای صنعت ماشینآلات در کشور که در بورس پذیرفته شده بودند، تمرکز داشته است. در مطالعات خارجی نیز یانگ و همکاران (۲۰۱۹) با استفاده از روش کیفی علم داده به ارائه مدل مدیریت ریسک مالی زنجیره تامین اینترنت پرداخته و اهمیت زنجیره تامین مالی و بهینهسازی چرخه تولید نادیده گرفته شده است. مورتو و کانیائو (۲۰۲۱) به تحقیق کمی در رابطه با تامین مالی زنجیره تامین در شرایط همهگیری کووید ۱۹ پرداختند، درحالیکه این پژوهش به شرکتهای ذکرشده در حالت عادی و بدون همهگیری کووید ۱۹ پرداخته شده است. وانگ و همکاران (۲۰۲۲) به پیشبینی ریسک اعتباری شرکتهای کوچک و متوسط در زنجیره تامین مالی با یک استراتژی نمونهگیری بر اساس تکنیکهای یادگیری ماشین پرداختند. در این پژوهش با این رویکرد که دیدگاههای عملیاتی مدیران بهعنوان مبنای تصمیمگیری به مدل اضافه شده، مدل پیشنهادی این تحقیق سواراست.
محدودیتها
محقق محدودیتهای موجود را هم مورد بررسی قرار داده و نوشته است: با توجه به اینکه بخش کیفی پژوهش داده بنیاد مبتنی بر مصاحبه عمیق است که از سوی محقق راهبری میشود و باید از میان مصاحبههای صورتگرفته و تحقیقات پیشین تجزیهوتحلیل اطلاعات صورت پذیرد، از اینرو هرچه تحقیق از نظر عاری دانسته شود، اما به هر حال جو سازمانی مورد مطالعه و نیز مطالعات گذشته بر روند تفسیر نتایج تاثیر میگذارد. بنابراین در هنگام تعمیم نتایج باید به این محدودیت توجه داشت. از عمده محدودیتهای این تحقیق عدم دسترسی آسان به دادههای تحقیق است که محقق را با مشکل مواجه کرد.
از سوی دیگر، در نظریه دادهبنیاد، بخش کیفی به مصاحبههای عمیق و زمانبر نیازمند است و وقتی مورد مطالعه نیز مقوله مدیریت مالی و زنجیره تامین باشد، قطعاً دسترسی به مدیران ارشد، کار سختی است، کمااینکه در این پژوهش نیز انجام مصاحبهها زمان زیادی از محقق گرفت.
پیشنهادها و راهحلها
پژوهشگر در پایان پیشنهادهای تحقیق را در چهار مورد تشریح کرده است. با توجه به افزایش تقاضا در بازار ماشینآلات صنعتی و وجود تحریمها در عدم مجوز ورود ماشینآلات از خارج و همچنین نوسان نرخ ارز باعث بالا رفتن قیمتهای ترخیص و... شده، بنابراین ورود شرکتها به ایجاد خطوط تولید جدید در سالهای آتی اجتنابناپذیر است. ازاینرو، نیاز به کسب دانش فنی در این زمینه احساس شده و شرکتها در این مورد در حال برنامهریزی بهمنظور تولید محصولات جدید در سالهای آتی هستند.
دومین پیشنهاد این است که با توجه به اینکه تکنولوژی ماشینآلات تولیدی موجود در شرکتهای تولیدکننده قطعات خودرو، قدیمی بوده و نیاز به استفاده از ماشینآلات با تکنولوژیهای جدید و بهروز است، این شرکتها با چالش تغییر تکنولوژی مواجه هستند. این امر مستلزم نقدینگی است که باید از طریق افزایش سرمایه از محل آوردههای نقدی یا اخذ تسهیلات بلندمدت تامین شود.
در پیشنهاد سوم اینگونه توضیح داده شده که شرکتها با چالش افزایش بهای تمامشده محصولات روبهرو بوده که در ارتباط با خرید مواد اولیه داخلی، مدیریت شرکت اهتمام به تشکیل واحد آنالیز قیمت (متشکل از معاونت اقتصادی، معاونت بازرگانی و مهندسی صنایع شرکت) کرده که با بهکارگیری مذاکرات اثربخش خریدها با حداقل قیمت انجام شود. از طرفی، در زمینه خریدهای خارجی با توجه به حذف ارز مبادلاتی و افزایش نرخ ارز، بنگاه، جایگزینی از طریق بازار داخلی یا ساخت آن از طریق واحدهای تولیدی را در دستور کار قرار داده است، این مورد چهارمین پیشنهاد تحلیلگر به فعالان این حوزه است.
* نویسنده نشریه