تغییر نگاه

یکی از عوامل اصلی این افزایش تولید، ورود نیروگاه‌های جدید فولادی‌ها به مدار بود. در سال گذشته و امسال چند نیروگاه از سوی شرکت‌های مختلف فولادی تکمیل شده یا ارتقا یافته و عملاً به توان تولید برق این بخش افزوده شد. در کنار این، فولاد مبارکه نیروگاه‌های سیکل ترکیبی و همچنین نیروگاه خورشیدی را وارد مدار کرد. اقدامی که نه‌تنها امنیت انرژی این شرکت را تقویت کرد، بلکه الگوی مناسبی برای سایر فولادسازان بود که در برابر قطعی‌های فصلی برق، مقاوم عمل کنند.

از سوی دیگر، خرید برق «قطع‌نشدنی» از بورس انرژی، هرچند با هزینه‌ای بالاتر از تعرفه‌های مرسوم، به فولادی‌ها کمک کرد در زمان اوج مصرف و محدودیت‌های شبکه، از توقف تولید جلوگیری کنند. علاوه بر این، تغییر زمان‌بندی تعمیرات سالانه خطوط تولید نیز نقش موثری در مدیریت بحران داشت؛ اقدامی که باعث شد بخش بزرگی از تعمیرات به ماه‌هایی منتقل شود که محدودیت‌های انرژی فشار کمتری بر صنایع وارد می‌کنند. نکته قابل‌توجه دیگر، وضع تامین برق در ۱۲ روز نخست جنگ گذشته در منطقه بود. در کمال تعجب و برخلاف پیش‌بینی‌ها، وضع تامین برق نسبت به قبل و بعد از آن دوره بهتر بود؛ شرایطی که نشان می‌دهد در صورت اراده و هماهنگی میان دستگاه‌ها، امکان مدیریت عادلانه شبکه برق به‌طور کامل وجود دارد.

مجموع این تلاش‌ها باعث شد تولید فولاد در نیمه نخست سال از مرز ۱۵ میلیون تن عبور کند. اما این رقم در مقایسه با ظرفیت اسمی در کشورمان، که امروز به ۵۲ میلیون تن رسیده، فاصله‌ای معنادار دارد. اگر تولید فروردین‌ماه با ادامه محدودیت‌ها در ماه‌های بعد دچار افت نمی‌شد، می‌توانستیم شاهد بهره‌برداری بسیار کامل‌تر از ظرفیت‌های موجود باشیم، تا جایی که حتی امکان عبور از مرز ۴۰ میلیون تن تولید سالانه نیز وجود داشت. رسیدن به این سطح از تولید، ایران را در رده ششم یا هفتم بزرگ‌ترین تولیدکنندگان فولاد جهان قرار می‌داد و ما می‌توانستیم کشورهایی همانند ترکیه و آلمان را پشت سر بگذاریم. از دست رفتن این فرصت‌ها واقعاً جای تاسف دارد، به‌ویژه آنکه امروز حدود ۱۲ تا ۱۳ درصد از تولید فعلی، مازاد بر نیاز داخلی بوده و ظرفیت صادراتی قابل‌توجهی را تشکیل می‌دهد.

بااین‌حال، اصلی‌ترین چالش‌های صنعت فولاد همچنان به حوزه انرژی بازمی‌گردد. در بخش برق، صنعت فولاد در طول زنجیره تولید به حدود شش تا شش هزار و ۵۰۰ مگاوات نیاز دارد که بیش از چهار هزار مگاوات آن را خود شرکت‌ها از طریق نیروگاه‌های احداث‌شده تامین می‌کنند. بنابراین بار این صنعت بر دوش شبکه سراسری کمتر از آن چیزی است که تصور می‌شود. با وجود این، هر سال در فصل اوج مصرف، سهم صنعت فولاد از شبکه محدود می‌شود؛ اقدامی که پیامد آن، توقف تولید، کاهش بهره‌وری و از دست رفتن فرصت‌های صادراتی است.

در حوزه گاز نیز وضع مشابهی دیده می‌شود. در زمستان، روزانه حدود ۸۴۰ میلیون مترمکعب گاز وارد شبکه ملی می‌شود که سهم صنعت فولاد کمتر از پنج درصد این میزان است. با وجود این حجم کم، در فصول سرد نخستین محدودیت‌ها متوجه بخش فولاد است، درحالی‌که با اندکی صرفه‌جویی در بخش خانگی (که به‌طور سنتی سهم بالایی در مصرف دارد) به‌راحتی می‌توان این نیاز محدود را تامین کرد. این رویه نشان می‌دهد که تصمیم‌گیری‌ها در حوزه انرژی بیشتر از اینکه بر مبنای ملاحظات تخصصی باشد، تحت تاثیر فشارهای لحظه‌ای و رویکردهای کوتاه‌مدت است.

نتیجه چنین سیاست‌هایی، هدررفت بخشی از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری‌های صنعتی در کشورمان است. در افق ۱۴۰۴ قرار بود به ۵۵ میلیون تن تولید فولاد برسیم. امروز به ظرفیت اسمی ۵۲ میلیون تن دست پیدا کرده‌ایم، اما تنها حدود ۳۰ میلیون تن تولید می‌کنیم. این فاصله به معنای آن است که میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری در خطوط تولید، زیرساخت‌ها و توسعه، عملاً بدون استفاده مانده یا از ظرفیت کامل خود بهره نمی‌برد.

صنعت فولاد در کشورمان به‌طور میانگین حدود سه ماه در سال با محدودیت‌های شدید انرژی روبه‌رو است. ادامه این وضع نه‌تنها سودآوری شرکت‌ها را تهدید می‌کند، بلکه اشتغال، صادرات غیرنفتی و جایگاه ایران در بازار جهانی فولاد را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. صنعتی که هم استراتژیک است و هم ارزآوری قابل‌توجهی دارد، نباید نخستین گزینه برای اعمال محدودیت‌های انرژی باشد. اگر قرار است فولاد ایران به جایگاه واقعی خودش در جهان برسد، وزارت نیرو و وزارت نفت باید نگاهشان را به این صنعت تغییر دهند. تامین پایدار انرژی برای فولاد، نه مطالبه صنفی، بلکه ضرورت اقتصادی برای کشور است. آینده این صنعت بزرگ، به تصمیماتی بستگی دارد که باید امروز و با نگاه بلندمدت اتخاذ شوند.