رزین در محاصره تصمیمات غلط؛ صدای صنعت از زیر آوار بی‌ثباتی

در شرایط فعلی، مهم‌ترین گره ساختاری در زنجیره تولید رزین پلی‌استر غیراشباع را در کدام بخش می‌بینید؛ تامین مواد اولیه، سیاست‌گذاری کلان یا سازوکار قیمت‌گذاری داخلی؟

اگر بخواهم بی‌پرده بگویم، مشکل ما فقط یکی از این سه بخش نیست، بلکه ترکیبی از هر سه است که به شکل یک «چرخه معیوب» عمل می‌کند. تولیدکننده رزین امروز در تله‌ای گرفتار است که از یک سو مواد اولیه را با قیمت رقابتی شدید و بی‌ثبات می‌خرد، از سوی دیگر باید محصولش را در بازاری راکد و کم‌جان بفروشد، و در نهایت در برابر شبکه بانکی و مالیاتی پاسخگو باشد و به دلیل همین بی‌ثباتی قیمت مواد اولیه نتواند صادر کند. ما در ایران گرفتار نوعی سیاست‌زدگی صنعتی شده‌ایم؛ یعنی تصمیمات اقتصادی نه بر پایه منطق تولید، بلکه بر اساس فشارهای بیرونی گرفته می‌شود. پتروشیمی‌ها که تامین‌کننده مواد اولیه صنایع پایین‌دستی هستند، متاسفانه قادر نیستند مواد اولیه صنایع پایین‌دستی خود را تامین کنند. وقتی عرضه کم می‌شود به سبب رقابت حاصله سود بیش از حد عاید پتروشیمی می‌شود و انگیزه‌ای برای توسعه صنعت بالادستی به وجود نمی‌آید. گران‌فروشی قانونی با حدود ۵۰ درصد رقابت و گاها بیشتر از آن از طریق بورس کالا در حال انجام است. فروش مواد اولیه در بورس کالا به همین سبب بیشتر به حراج اشیای عتیقه شبیه شده است.

در بازار استایرن مونومر، انحصار و بی‌نظمی در عرضه به جایی رسیده که قیمت‌ها حتی با نوسانات جهانی همخوانی ندارد. ما شاهد بودیم که در بازه‌ای، قیمت جهانی استایرن کاهش یافت؛ اما در ایران، نرخ داخلی بالا رفت! این نشان می‌دهد که مکانیزم عرضه در بورس کالا در عمل به ابزاری برای عدم ثبات در بازار بدل شده است. از سوی دیگر، بی‌ثباتی ارزی و مالیاتی، هزینه تولید را به‌شدت بالا برده است. شما نمی‌توانید برای تولید برنامه شش‌ماهه بچینید وقتی نمی‌دانید دو هفته بعد قیمت خوراک یا نرخ دلار چه می‌شود یا اقلام وارداتی مواد اولیه چه زمانی تخصیص ارز می‌گیرد این عدم قطعیت، دشمن بهره‌وری است. ما امروز به‌جای نوآوری، صرفاً درگیر بقا هستیم.

با توجه به رای اخیر شورای رقابت درباره نحوه عرضه استایرن مونومر، آیا این تصمیم می‌تواند واقعاً به اصلاح بازار و ثبات قیمت تمام‌شده رزین منجر شود یا صرفاً یک اقدام مقطعی است؟

 این رای، گامی مثبت است، اما بدون اجرای کامل آن، مورد تهدید است. شورای رقابت با نیت درست وارد شد تا انحصار و تبعیض ناروا شکسته شود، اما تازمانی که رای شورای رقابت به‌درستی و کامل اجرا نشود نتیجه موردانتظار به دست نخواهد آمد. در حال حاضر، عرضه در بورس کالا به‌صورت ناپایدار و غیرقابل‌پیش‌بینی انجام می‌شود. تولیدکننده رزین مجبور است هر هفته در حراجی قیمتی شرکت کند تا شاید سهم کوچکی از مواد اولیه را تامین کند. این یعنی اتلاف منابع، افزایش هزینه‌های مالی و شکل‌گیری بازار ثانویه.اگر قرار است رای شورای رقابت موثر باشد، باید طبق رای داده شده اجرا شود. پتروشیمی‌ها باید مطابق رای شورای رقابت عرضه خود را انجام دهند. در غیر این صورت، ما با همان نوسانات تکراری روبه‌رو خواهیم بود.

در واقع، بدون تعادل در زنجیره ارزش، هیچ سیاست رقابتی پایدار نخواهد ماند. تولیدکننده پایین‌دستی وقتی امنیت تامین ندارد، نمی‌تواند روی توسعه بازار یا صادرات فکر کند. نتیجه این می‌شود که سود در بالادست متمرکز می‌ماند و بدنه صنعتی کشور تضعیف می‌شود.

از منظر صادرات، ظرفیت‌های مغفول ایران در بازار منطقه‌ای رزین پلی‌استر چیست و چه موانع ساختاری یا تعرفه‌ای مانع توسعه این بازار شده است؟

 بازار صادراتی رزین ایران بالقوه بسیار بزرگ است، به‌ویژه در کشورهای همسایه مانند ترکیه، عراق، آسیای میانه و حتی شرق آفریقا. اما واقعیت این است که ما نتوانسته‌ایم این ظرفیت را بالفعل کنیم. دلیلش هم تنها تحریم نیست؛ بلکه بی‌نظمی داخلی، و ضعف در زنجیره لجستیک و اعتبارسنجی صادراتی و عدم تامین مناسب مواد اولیه به قیمت غیررقابتی است. در وضعیت فعلی هم قیمت‌های ما در کشورهای خارجی به سبب رقابت در بورس کالا رقابت‌پذیر نیستند و هم امکان برنامه‌ریزی برای صادرات و عقد قرارداد با مشتری خارجی وجود ندارد.

آیا در زمینه تخصیص ارز و تامین مواد اولیه مشکلی دارید؟

 بله قبلاً هم اشاره کردم. ثبت سفارش و تخصیص ارز به وضعی صورت می‌گیرد که امکان هیچ‌گونه زمان‌بندی برای واردکننده مواد اولیه وجود ندارد. درنتیجه برای شارژ انبار مواد اولیه کاملاً بی‌برنامه عمل می‌کنیم. در مواردی با احتمال و پیش‌بینی خریدهای بیش از نیاز انجام می‌دهیم تا در صورت عدم تخصیص ارز تولیدمان متوقف نشود. معنی این حرف یعنی قفل‌شدن سرمایه در گردش. در برخی موارد هم به واسطه عدم یا تاخیر در تخصیص ارز برای یکی از مواد اولیه و عدم امکان تولید، سایر مواد اولیه تامین شده نیز بلااستفاده می‌ماند تا آن مورد به‌خصوص وارد شود. بازهم راکد ماندن سرمایه‌ای است که باید در گردش باشد و توقف سرمایه در گردش برای هر واحد تولیدی آفت است. تولیدکننده هیچ تمایلی به تامین سود از محل تورم ندارد چون هر قدر هم سوار نرخ تورم شود در مرحله بعد همان سود به‌دست‌آمده مستهلک خواهد شد و در نتیجه سرمایه واحد تولید کاهش پیدا خواهد کرد. یکی از اصول اساسی در کاهش هزینه‌های تولید کوتاه‌کردن زمان تهیه و تامین مواد اولیه تا رسیدن به خط تولید است؛ اما در شرایط فعلی به‌هیچ‌وجه نمی‌توان هیچ حسابی روی زمان تامین مواد اولیه باز کرد. این در مورد کالاهای تولید داخل که در بورس کالا تولید می‌شود نیز صادق است. واقعاً نمی‌دانیم آیا عرضه تداوم دارد؟ آیا کاهش عرضه در بورس کالا خواهیم داشت؟ آیا رقابت در حد معقول صورت خواهد گرفت؟

 مورد دیگر موضوع بهینه‌سازی مصارف ارزی است که نمی‌دانیم بر چه مبنایی تنظیم شده است که هنوز اقدام به واردات نشده اعلام می‌کنند سقف ارز تخصیصی برای این کالا پر شده است. آیا این سقف بر مبنای نیاز واحدهای تولیدی طرح‌ریزی نشده است؟ پس این‌همه سامانه برای چه منظوری به وجود آمده است؟

 در تمام امور تامین مواد اولیه چه از داخل کشور و چه خارج از کشور به روشی عمل شده است که دائم در حال نگرانی از کمبود به سر می‌بریم و هیچ تضمینی نیز برای تامین مواد اولیه نیست.