قدرت اقتصادی در دست کمپانیهای بورسی؛
غولهای فناوری در قیاس با اقتصاد ایران

شرکتهایی که در دهههای گذشته فعالیت خود را در محیطهای کوچک آغاز کردند، اکنون ارزش بازاری فراتر از اقتصاد بسیاری از کشورها داشته و به بازیگرانی تعیینکننده در ساختار اقتصاد جهانی بدل شدهاند. هنگامی که صحبت از بزرگی غولهای فناوری و شرکتهایبزرگ جهان میشود، اعداد و ارقام مطرح شده معمولا بسیار بزرگ بوده و برای بسیاری از افراد ملموس نیستند، به طوری که ارزش بازار چندصدتریلیوندلاری این کمپانیها به خوبی درک نمی شود. با مقایسه این اعداد با تولید ناخالص داخلی یک کشور، تصویر بهتری از مقیاس حقیقی آنها بهدست میآید.
برای نمونه، شرکت انویدیا (NVIDIA)، که در ابتدا فعالیت خود را بهعنوان تولیدکننده تراشههای گرافیکی برای بازیهای ویدئویی آغاز کرد، امروزه مهم ترین رکن در انقلاب هوش مصنوعی محسوب میشود. ارزش بازاری این شرکت در سال ۲۰۲۵ معادل ۹.۸۸برابر تولید ناخالص داخلی ایران برآورد میشود. به عبارتی، یک شرکت خصوصی آمریکایی، به تنهایی ارزشی نزدیک به ده برابر اقتصاد کشوری ۹۰میلیونی با منابع غنی انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی راهبردی دارد. این شکاف تنها محدود به کمپانی انویدیا نیست. آمارها نشان میدهند مایکروسافت ۸.۶۵ برابر، اپل ۷.۹۴برابر، آمازون ۵.۵۶برابر و متا ۴.۳۵برابر تولید ناخالص داخلی ایران ارزش بازاری دارند.
از منابع طبیعی تا نوآوری فناورانه
تاریخ اقتصاد جهانی نشان میدهد که منابع قدرت در طول زمان تغییر کردهاند. در دوران پیشاصنعتی، زمین و کشاورزی عامل اصلی قدرت محسوب میشدند. در قرن بیستم، نفت و انرژی به جایگاه نخست رسیدند و بسیاری از کشورها بر مبنای ذخایر انرژی خود به قدرتهای اقتصادی و سیاسی تبدیل شدند.
در قرن بیستویکم، جایگاه منابع طبیعی بهطور چشمگیری کاهش یافته و نوآوری فناورانه و دادههای دیجیتال به محور اصلی اقتصاد جهانی بدل شدهاند. انویدیا با تولید تراشههایی که در زمینه هوش مصنوعی و یادگیری ماشین کاربرد دارد، نمونهای روشن از این تغییر پارادایم است. ارزش این شرکت نهتنها حاصل عملکرد مالی آن، بلکه بازتابی از نقش استراتژیک آن در معماری آینده اقتصاد جهانی است. باید توجه داشت که ارزش شرکتهای فناوری بیش از داراییهای فیزیکی به نیروی انسانی متخصص و توانایی آنها در خلق نوآوریهای مستمر متکی است. جذب، پرورش و نگهداشت نیروی انسانی متخصص یکی از اصلیترین عوامل موفقیت در اقتصاد امروز به شمار میرود.
ابعاد قدرت غولهای فناوری تنها به ارزش بازار آنها محدود نیست. این شرکتها با محصولات و خدمات خود در زندگی روزمرهمیلیاردها نفر نفوذ کردهاند. فیسبوک (متا) روزانهمیلیاردها کاربر را به یکدیگر متصل میکند، گوگل دروازه دسترسی به اطلاعات جهانی است و اپل سبک زندگی دیجیتالمیلیونها نفر را تعیین میکند. چنین نفوذ فرهنگی و اجتماعی، نوعی قدرت نرم ایجاد کرده که از توانایی بسیاری از دولتها فراتر است. تجربه مثبت برخی از کشورها در زمینه کاهش این فاصله روزنه امیدی برای جبران عقب ماندگی فعلی ایجاد میکند. برای نمونه کرهجنوبی که در دهه ۱۹۶۰ از فقیرترین اقتصادهای جهان به شمار میآمد،
امروزه به قطب فناوری پیشرفته بدل شده است. علاوه بر این، هند با تمرکز بر فناوری اطلاعات و آموزش نیروی انسانی متخصص، توانسته است جایگاهی مهم در اقتصاد دیجیتال به دست آورد. همچنین کشورهایی مانند امارات متحده عربی نیز با سیاستگذاری هوشمندانه و سرمایهگذاری هدفمند در حوزههای نوظهور فناوری، تلاش کردهاند تا بخشی از این شکاف را جبران کنند. تجربه نشان میدهد که ایران نیز میتواند درصورت بازبینی و تغییر برخی از سیاستها، این فاصله را کاهش دهد.
در این میان ضعف نهادی و بیثباتی سیاستهای کلان اقتصادی نقش تعیینکنندهای داشته است. شرکتهای فناوری برای رشد و توسعه نیازمند محیطی هستند که در آن مالکیت فکری تضمین شود، قوانین شفاف و پایدار باشند و فضای رقابت سالم وجود داشته باشد. در ایران، بیثباتی مقررات، محدودیتهای اینترنت، و تغییرات ناگهانی در سیاستهای اقتصادی، مانع از شکلگیری زیستبومی پویا برای نوآوری شده است.
علاوه بر این، ایران از نظر تعداد فارغالتحصیلان در رشتههای مهندسی و علوم پایه وضعیت مطلوبی دارد، اما ضعف در پیوند دانشگاه و صنعت، مهاجرت گسترده نخبگان، و نبود فرصتهای شغلی جذاب در داخل کشور سبب شده است این سرمایه بالقوه تبدیل به بالفعل نشود. این در حالی است که هند با بهرهگیری از نیروی انسانی متخصص و ارزان، صنعت فناوری اطلاعات خود را به مزیت نسبی تبدیل کند و امروز شرکتهای بزرگ بینالمللی مراکز توسعه نرمافزاری و خدمات فناوری را در این کشور مستقر کردهاند.
از منظر تعاملات بینالمللی، تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای سیاسی نقش مهمی در عقبماندگی ایران از اقتصاد دیجیتال داشتهاند. شرکتهای فناوری جهانی در محیطی فعالیت میکنند که نیازمند دسترسی آزاد به بازارهای بینالمللی، زنجیرههای تامین جهانی و سرمایهگذاری خارجی است. محرومیت ایران از چنین تعاملاتی نهتنها مانع ورود سرمایه و فناوری شده، بلکه دسترسی کارآفرینان ایرانی به بازارهای جهانی را نیز محدود کرده است. به همین دلیل، حتی استارتآپهای موفق ایرانی در مقیاس محدود باقی میمانند و توانایی رقابت در سطح جهانی را پیدا نمیکنند.
علاوه بر این، بعد فرهنگی و اجتماعی نیز نقش مهمی در این مسیر دارند. فرهنگ کارآفرینی، پذیرش شکست، و تشویق به خلاقیت عناصر مهمی هستند که زیستبوم نوآوری را شکل میدهند. بدون تغییر در نگرش اجتماعی و فرهنگی نسبت به نوآوری و ریسکپذیری، حتی بهترین سیاستها نیز به نتیجه مطلوب نخواهند رسید. اگر ایران بتواند در این مسیر گامهای جدی بردارد، امکان آن وجود دارد که در آینده جایگاهی مهم در اقتصاد دیجیتال جهانی پیدا کند.