یکی از چالشهای سودآوری صنایع بورسی بررسی شد؛
ریسک پنهان انرژیبری در صنایع

بحرانی زیر پوست اقتصاد
ایران یکی از بالاترین شدتهای مصرف انرژی در جهان را دارد. طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی، شدت انرژی ایران تقریبا سه برابر متوسط جهانی است. این به آن معناست که برای تولید هر واحد ارزش افزوده، ایران سه برابر بیشتر از میانگین دنیا انرژی مصرف میکند. بهرهوری پایین و یارانههای گسترده باعث شده ساختار انرژی کشور بهشدت ناکارآمد باشد.
شبکه فرسوده انتقال و توزیع برق، تلفات بالای خطوط و وابستگی نیروگاهها به منابع آبی برای خنکسازی، موجب شده هر ساله در اوج مصرف تابستان و زمستان، خاموشی و قطعی گاز به یک پدیده تکراری تبدیل شود. در تابستان اخیر، بسیاری از صنایع بزرگ فولادی، سیمانی و حتی پتروشیمیها مجبور به توقف تولید یا کاهش ظرفیت شدند. این وضعیت نهتنها زیان مستقیم برای شرکتها داشت، بلکه به افت شاخصهای کلان اقتصادی نیز منجر شده است. بنابراین، بحران انرژی در ایران یک تهدید زیربنایی است که مستقیما به بازار سرمایه سرریز میشود.
تشنگی و برقخواهی صنایع سنگین
صنایع فولاد و سیمان بهعنوان ستونهای اصلی بازار سرمایه ایران، از پرمصرفترین بخشهای انرژی محسوب میشوند. این دو صنعت مجموعا ۱۸درصد ارزش بازار بورس تهران را شامل میشوند. با توجه به ماهیت بسیار انرژیبر این صنایع، پایداری در دسترسی به انرژی بیش از پیش تعیینکننده مسیر آیندهشان خواهد بود. آببری و برقبری این صنایع در تابستان فشار مضاعفی به شبکه وارد کرده و در کنار قطعیهای مکرر گاز، باعث شده ظرفیت عملی آنها بسیار کمتر از ظرفیت اسمیشان باشد و برق را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
از سوی دیگر، عمده شبکه انتقال برق ایران بیش از چهار دهه عمر دارد و تلفات بالایی را به سیستم تحمیل میکند. در چنین شرایطی، هر موج گرما یا سرمای شدید میتواند تولید و توزیع برق را مختل کند. پیامد این اختلالات، توقف تولید در صنایع بورسی است. خط تولید میایستد، سفارشهای صادراتی معوق میماند و هزینههای اضافی به شرکتها تحمیل میشود. همه اینها نهایتا در صورتهای مالی شرکتها نمایان خواهد شد و به کاهش سود تقسیمی سهام منجر میشود.
غولهای انرژیبر
صنعت پتروشیمی بهعنوان یکی از ارزآورترین بخشهای اقتصاد ایران، که بالغ بر ۱۷درصد ارزش بازار بورس تهران را شامل میشود، وابستگی بسیار شدیدی به گاز طبیعی دارد. با وجود این، قطعیهای زمستانی گاز بارها واحدهای متانول، اوره و آمونیاک را به تعطیلی کشانده است. از آنجا که این محصولات سهم بزرگی در صادرات غیرنفتی دارند، هر توقف تولید به معنای کاهش درآمدهای ارزی کشور است. گزارشهای رسمی نشان میدهد تنها در سال ۱۴۰۱ بیش از ۵میلیارد دلار از صادرات پتروشیمی به دلیل قطعیهای گاز از دست رفت. این زیانها مستقیما به ارزش سهام شرکتهای پتروشیمی در بورس منتقل شد. سرمایهگذارانی که ریسک انرژی را در تحلیل خود لحاظ نکنند، ممکن است با سقوط ناگهانی سودآوری غافلگیر شوند.
بیمهها و نادیده گرفتن ریسک انرژی
صنعت بیمه در جهان جزو نخستین بخشهایی است که ریسکهای زیرساختی و انرژی را لحاظ میکند. اما در ایران هنوز چنین دیدگاهی وجود ندارد. قطعیهای برق و گاز که موجب توقف تولید و خسارتهای سنگین میشوند، در پرتفوی بیمهها بهطور جدی منعکس نشده است. این یعنی روزی که خاموشیها یا بحران انرژی خسارتهایمیلیاردی به صنایع وارد کند، شرکتهای بیمه هم با بحران نقدینگی روبهرو خواهند شد. سرمایهگذاران سهام بیمهای نیز از این بابت بیاطلاع خواهند ماند. زیرا سیاستگذاران در این باره الزامی برای گزارشدهی در نظر نگرفته اند.
برندگان احتمالی
در شرایطی که صنایع انرژیبر و آببر بیشترین آسیب را از بحران انرژی میبینند، بخشهایی از اقتصاد میتوانند از این بحران بهعنوان فرصت استفاده کنند. شرکتهای فعال در انرژیهای تجدیدپذیر (خورشیدی، بادی و زمینگرمایی) میتوانند جایگزین مناسبی برای تولید برق پایدار باشند. ایران در کمربند خورشیدی جهان قرار دارد و بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در سال دارد، اما ظرفیت نصبشده انرژی خورشیدی در کشور کمتر از ۱۰۰۰ مگاوات است. اگر سیاستگذاری و حمایت لازم فراهم شود، این صنعت میتواند به یکی از جذابترین بخشها برای سرمایهگذاران بورسی تبدیل شود. علاوه بر آن، شرکتهایی که به فناوریهای کاهش مصرف انرژی یا بازچرخانی آب ورود کنند، در آینده مزیت رقابتی خواهند داشت. در سطح جهانی، صندوقهای سرمایهگذاری سبز و ESG منابع مالی را به سمت چنین شرکتهایی هدایت میکنند. اما ایران هنوز وارد فازهای ابتدایی تامین مالی در چنین زمینهای نشدهاست.
نبود افشای ریسک انرژی در بورس ایران
در سطح جهانی، «کارگروه افشای ریسکهای مالی مرتبط با اقلیم» (TCFD) بهعنوان یکی از معتبرترین نهادهای تنظیمگر، از شرکتها میخواهد اثرات مستقیم و غیرمستقیم تغییر اقلیم بر داراییها، بدهیها، جریان نقدی و سودآوریشان را گزارش کنند. به بیان ساده، یک شرکت فولادی در اروپا موظف است توضیح دهد که اگر در ده سال آینده هزینه آب و انرژی دو برابر شد یا اگر قوانین کربنی سختگیرانهتری اعمال شد، چه اثری بر ظرفیت تولید و ترازنامهاش خواهد گذاشت. همین الزام باعث شده بسیاری از سرمایهگذاران جهانی بتوانند تصویر دقیقتری از ریسکهای بلندمدت شرکتها به دست آورند و سرمایه خود را بهسوی بنگاههای تابآورتر سوق دهند.
به همین دلیل، امروز در بورسهایی مانند لندن و فرانکفورت، افشای ریسک اقلیمی بر اساس چارچوب TCFD الزامی است. در انگلیس از سال ۲۰۲۲ و در اتحادیه اروپا از سال ۲۰۲۴ تحت دستورالعملهای لازم الاجرا، شرکتها موظف به انتشار این اطلاعات هستند. در سنگاپور نیز این گزارشدهی از سال ۲۰۲۵ برای شرکتهای بزرگ الزامی خواهد شد.
همچنین در نیویورک، کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) در مسیر تصویب مقرراتی برای افشای اجباری ریسکهای اقلیمی قرار دارد. در این بازارها، افشای ریسک اقلیمی دیگر یک انتخاب داوطلبانه نیست، بلکه بخشی از الزامات قانونی و استانداردهای گزارشگری مالی محسوب میشود. اما در بورس تهران و فرابورس، همچنان چنین چارچوبی وجود ندارد. گزارش تفسیری مدیریت که باید پنجرهای برای درک آینده کسبوکارها باشد، هیچ اشارهای به تهدیدهایی نظیر خشکسالی، کمبود انرژی یا هزینههای احتمالی تغییر فناوری ندارد. مدیران فولاد یا سیمان ترجیح میدهند با تحلیل نرخ ارز، تورم یا تعرفه انرژی گزارش دهند و موضوع حیاتی آینده منابع انرژی را نادیده بگیرند.
این غفلت نه از سر بیاهمیتی، بلکه بیشتر ناشی از نبود دستورالعمل و فرهنگ گزارشگری اقلیمی است. نتیجه چنین شکافی، تصمیمگیری بر اساس اطلاعات ناقص است. سرمایهگذاران داخلی که سهام شرکتهای آببر یا انرژیبر را خریداری میکنند، معمولا هیچ دادهای درباره ریسکهای اقلیمی آن شرکتها در دست ندارند. بنابراین، قیمت سهام در کوتاهمدت شاید باثبات به نظر برسد، اما در واقع ریسکهای بزرگی زیر پوست آن پنهان است که روزی میتواند به سقوط ناگهانی ارزش سهام منجر شود. به بیان دیگر، بازار سرمایه ایران در برابر تغییر اقلیم نهتنها کور است، بلکه عملا بدون قطبنما حرکت میکند.
اثرات بر رفتار سرمایهگذاران
نادیده گرفتن شدت انرژیبری باعث میشود بازار سرمایه در برابر شوکها بیدفاع باشد. همانطور که تحریمها ناگهان صنایع را به بحران کشاند، خاموشیهای گسترده یا قطع گاز هم میتواند در یک تابستان گرم یا زمستان سرد تولید صنایع را متوقف کند. سرمایهگذاران داخلی معمولا به دلیل نبود دادههای کافی، ریسک انرژی را در تحلیلهایشان لحاظ نمیکنند. در سطح جهانی، بیش از ۳۰ میلیارد دلار سرمایه در قالب صندوقهای ESG مدیریت میشود؛ صندوقهایی که فقط در شرکتهای پایدار سرمایهگذاری میکنند. بورس ایران به دلیل نبود استانداردهای انرژی و زیستمحیطی، عملا از جذب این منابع عظیم مالی محروم است.
آینده بازار با ریسک پنهان
بازار سرمایه ایران سالهاست به نرخ ارز و سیاستهای دولتی حساس بوده است. اما شدت مصرف انرژی در صنایع و ضعف زیرساختهای برق و آب، یک «ریسک پنهان» است که اگر جدی گرفته نشود، سرمایهگذاران را غافلگیر خواهد کرد. از صنایع فولاد و سیمان گرفته تا پتروشیمیها، نیروگاهها و کشاورزی، همگی در خط مقدم این بحران هستند. اگر بورس تهران نتواند سازوکار افشای ریسک انرژی، شاخصهای سبز و ابزارهای مالی پایدار را ایجاد کند، ارزش واقعی شرکتها در ابهام خواهد ماند و بازار سرمایه همچنان به مسیر خود در تاریکی ادامه میدهد.