مکانیسم ماشه و آینده تامین مالی جمعی

صنعت تامین مالی جمعی (Crowdfunding) در ایران، از بدو تولد، مسیری منحصربه‌فرد و کاملا درونزا را پیموده است. برخلاف نمونه‌های جهانی که بر پایه کراس بوردر و جذب سرمایه و سرمایه‌گذاران بین‌المللی بنا شده‌اند، اکوسیستم ایرانی این صنعت همواره بر سه پایه «ایده‌های داخلی، سرمایه‌گذاران داخلی و پلتفرم‌های داخلی» استوار بوده است.

اکنون، فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تشدید فشارهای بین‌المللی، این پرسش بنیادین را به وجود می‌آورد: آیا صنعتی که همواره در انزوا رشد کرده، می‌تواند در برابر فشاری که خود خصلت ذاتی آن است، مقاومت کرده و حتی از آن نیرو بگیرد؟

 رشد در حباب خودساخته

روند توسعه تامین مالی جمعی در ایران، روایتی از بلوغ در خلأ است. پلتفرم‌های ایرانی، بدون هیچ دسترسی به شبکه‌های پرداخت بین‌المللی، پلتفرم‌های جهانی یا سرمایه‌گذاران خارجی، موفق شدند با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی بستری برای شکوفایی استارت‌آپ‌ها و پروژه‌های خلاقانه و صنعت فراهم کنند. این مدل، نوعی «انزواگرایی آگاهانه و اجباری» بود. حتی طرح‌های گذرا برای «تامین مالی ارزی» نیز به دلیل موانع ساختاری، هرگز از حد گفت‌وگو فراتر نرفت. بنابراین، صنعت نه تنها به منابع خارجی متصل نبود، بلکه اساسا هیچ‌گاه خود را برای چنین اتصالی آماده نکرده بود.

 فشار بر اکوسیستم بسته

در نگاه اول، ممکن است تصور شود مکانیسم ماشه بر صنعتی که از قبل هیچ ارتباطی با بیرون ندارد، تاثیری ندارد. اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که فشارهای غیرمستقیم و عمیق آن، چالش‌های تازه‌ای ایجاد می‌کند:

۱. تحمیل فشار سیستمی: مکانیسم ماشه فشار کلی بر اقتصاد ایران را افزایش می‌دهد. این فشار در قالب تورم، کاهش قدرت خرید خانوارها و رکود در کسب‌وکارها بروز می‌کند. از آنجا که سرمایه‌گذاران و سرمایه‌پذیران بخشی از همین اقتصاد هستند، اولین و مستقیم‌ترین اثر، کوچک‌تر شدن چرخه مالی صنعت است. مردم پول کمتری برای سرمایه‌گذاری ریسکی دارند و کسب‌وکارها نیز پروژه‌های کمتری برای عرضه.

۲. افزایش نرخ نکول طرح‌ها: یکی از جدی‌ترین پیامدهای فشارهای اقتصادی، بالا رفتن احتمال نکول در طرح‌های تامین مالی جمعی است. رکود، کاهش فروش کسب‌وکارها و افزایش هزینه‌های تولید، باعث می‌شود بسیاری از پروژه‌ها نتوانند به تعهدات خود عمل کنند و بازپرداخت سود یا اصل سرمایه را در موعد مقرر انجام دهند. افزایش نکول، نه‌تنها اعتماد سرمایه‌گذاران را تهدید می‌کند، بلکه می‌تواند به دومینوی بی‌اعتمادی در کل اکوسیستم منجر شود؛ چرا که سرمایه‌گذاران خرد در صورت تجربه زیان یا عدم بازپرداخت، تمایل خود به مشارکت در طرح‌های بعدی را از دست خواهند داد.

۳. چالش اعتماد و سرمایه‌گذاری بلندمدت: سرمایه‌گذاری در تامین مالی جمعی ذاتا مبتنی بر نگاه بلندمدت است؛ چرا که بسیاری از پروژه‌ها در حوزه‌های نوآورانه، تولیدی یا خدماتی، تنها در بازه چند ساله به سود می‌رسند. اما در شرایطی که آینده اقتصاد ایران مبهم است، تورم انتظاری بالاست و سیاست‌های کلان قابل پیش‌بینی نیست، مردم ترجیح می‌دهند دارایی خود را به سمت بازارهای نقدشونده و کوتاه‌مدت مانند ارز و طلا منتقل کنند. همین نااطمینانی، اعتماد اجتماعی به پلتفرم‌ها را به چالش می‌کشد و باعث می‌شود حتی پروژه‌های سالم و جذاب هم با کمبود سرمایه مواجه شوند.

۴. خطر کاهش نوآوری: محدودتر شدن منابع، رقابت برای جذب سرمایه‌های محدود داخلی را تشدید می‌کند. در چنین فضایی، پلتفرم‌ها و پروژه‌ها ممکن است به سمت طرح‌های کم‌ریسک و کوتاه‌مدت حرکت کنند و از سرمایه‌گذاری روی ایده‌های نوآورانه و بلندمدت اجتناب کنند. نتیجه در بلندمدت می‌تواند «خالی شدن صنعت از ایده‌های تازه» باشد.

۵. افزایش هزینه‌های عملیاتی: اگرچه پلتفرم‌ها به سوئیفت یا خدمات پرداخت خارجی متصل نیستند، اما زیرساخت‌های فناوریشان (مانند سرورها، نرم‌افزارها و ابزارهای تحلیلی) به فناوری‌های جهانی وابسته است. تشدید تحریم‌ها، دسترسی به این خدمات و پشتیبانی آنها را پرهزینه‌تر و پیچیده‌تر می‌کند.

 فرصت‌های پنهان: استرس‌تست برای بلوغ

با وجود این تهدیدها، می‌توان مکانیسم ماشه را یک «استرس‌تست بزرگ» دانست؛ آزمونی برای ارزیابی تاب‌آوری صنعت. این فشار می‌تواند زمینه‌ساز تحولات مثبت نیز باشد:

  شتاب به سمت خودکفایی دیجیتال: ضرورت، پلتفرم‌ها را وادار می‌کند بیش از پیش بر توسعه راه‌حل‌های بومی و جایگزین‌های داخلی برای نرم‌افزارها و زیرساخت‌ها تمرکز کنند. این روند می‌تواند به شکل‌گیری یک اکوسیستم مالی کاملا مستقل منجر شود.

  تعمیق ارتباط با بازار داخلی: در غیاب دریچه‌های بیرونی، تنها راه بقا حفر چاه‌های عمیق‌تر در داخل است. پلتفرم‌ها ناگزیر خواهند شد نیازهای بازار ایران را دقیق‌تر مطالعه کنند، مدل‌های مالی بومی را گسترش دهند و اعتماد عمیق‌تری در جامعه سرمایه‌گذار داخلی ایجاد کنند.

  تصفیه طبیعی و تمرکز بر بازیگران قوی‌تر: دوره‌های سخت، بازیگران ضعیف و ناکارآمد را کنار می‌زند و منابع حول پلتفرم‌های کارآمدتر متمرکز می‌شود. همچنین احتمال رشد مدل‌های محلی و تعاونی در قالب شبکه‌های اجتماعی و منطقه‌ای بیشتر خواهد شد.

 جمع‌بندی و چشم‌انداز

مکانیسم ماشه برای تامین مالی جمعی ایران، نه یک «تهدید بیرونی جدید»، بلکه یک «تشدیدکننده شرایط پیشین» است.

آینده این صنعت به دو عامل کلیدی بستگی دارد:

  توانایی در مدیریت ریسک‌های سیستمیک در یک اقتصاد منقبض‌شده.

  خلاقیت در طراحی مدل‌های بومی برای جذب سرمایه و جلب اعتماد عمومی.

اگر صنعت و نهادهای حاکمیتی این فشار را به‌عنوان «زنگ بیدارباش» بپذیرند و برای تقویت زیرساخت‌های داخلی، قوانین شفاف و حمایت از نوآوری مالی اقدام کنند، مکانیسم ماشه نه‌تنها صنعت را از پا درنخواهد آورد، بلکه آن را وادار به گذار از «بلوغ نسبی» به «تاب‌آوری کامل» خواهد کرد. در غیر این صورت، خطر حاشیه‌ای شدن و کاهش تدریجی اثرگذاری این صنعت نوپا دور از ذهن نخواهد بود.

* کارشناس تامین مالی