روشهای تابآوری در ایران؛ درسهایی برای کسبوکارهای نوآور

مسلم است که از منظر تجربی رشد فناورانه بدون تابآوری ساختاری، به سرعت در برابر شوکها آسیبپذیر خواهد شد و دقیقا به همین خاطر فعالان فینتک میتوانند از بازیگران بخشهای دیگر برای افزایش تابآوری الگو بگیرند.
در اقتصاد ایران عوامل فشار و محدودیت مانند تحریمهای بینالمللی، ناپایداری و چندگانگی رگولاتوری، نوسانهای شدید ارزی و نرخ تورم، محدودیت دسترسی به منابع مالی، مشکلات زنجیره تامین و... بهطور پیوسته وجود داشته و خواهد داشت؛ بنابراین اگر کسبوکارها بهویژه کسبوکارهای نوآور و مبتنی بر فناوری این واقعیت را نپذیرند، رشدشان شکننده خواهد بود.
مرور و بررسی دقیقِ مشکلات ساختاریِ بخش تولید طی چند دهه گذشته میتواند به ما کمک کند تا به این سوال پاسخ درستی بدهیم که سایر بخشهای اقتصاد ایران تحتتاثیر متغیرهای موثر بر تابآوری چه آموختهاند؟ این درسآموختهها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
نخست، دسترسی ناپایدار به ارز و سرمایه است؛ شرکتهای تولیدی یاد گرفتند با داشتن ذخایر نقدی ریالی، قراردادهای بلندمدت تامین و ایجاد خطوط اعتباری داخلی، شوکهای ارزی را مدیریت کنند.
درس دوم، رگولاتوری چند مرجعی و تغییرات ناگهانی مقررات است؛ صنایع سیستمهای تطبیق سریع ایجاد کردند که شامل تیمهای حقوقی و روابطعمومی فعال، سناریوهای انطباق و قراردادهای منعطف با مشتریان و تامینکنندگان است.
درس سوم، قطع یا کندی دسترسی به بازارهای بینالمللی است؛ تداوم رو به افزایش این مشکل باعث شده شرکتها راهحلهای بومی و جایگزینی بسازند یا پیدا کنند. توسعه زنجیره تامین داخلی، تهاتر تجاری، تولید قطعات کلیدی داخل و تنوعبخشی بازارهای صادراتی از جمله این راهها بوده و هست.
درس چهارم، کمبود سرمایه در گردش و بالا بودن هزینه تامین مالی است؛ این عامل، کسبوکارها را به سمت مدیریت دقیق چرخه تبدیل نقدی، افزایش دوره بازگشت سرمایه در پروژهها و طراحی محصولات سفارشی برای کاهش سرمایه در گردش سوق داده است.
درس پنجم، ناپایداری زیرساختی و لجستیک است؛ استمرار ناپایداری باعث شده سرمایهگذاری در پشتیبانهای محلی و طراحی تولید ماژولار برای ادامه کار در شرایط محدود در دستور کار کسبوکارهای ایرانی قرار گیرد. واقعیت این است که کسبوکارها در ایران با اتکا به این مجموعه راهکارها و آزمون و خطا در مواجهه با شوکهای پیدرپی با وجود همه مشکلات، شکستها و کاستیها توانستهاند طی سالها فشار و محدودیت، تاب بیاورند؛ آن هم نه با معجزه بلکه با طراحی ساختاری و عملی. حال به سمت دیگر اقتصاد ایران نگاه کنیم؛ کسبوکارهای نوآور، فینتکها، استارتآپها و... که تلاش داشته و دارند رویکرد اقتصاد پلتفرمی را در کشور تقویت کنند.
این بخش از فعالان اقتصادی طی یک دهه اخیر با چالشهای فراوانی مواجه بودهاند. از جمله این چالشها میتوان به نبود شفافیت و قطعیت رگولاتوری اشاره کرد؛ قواعد صادر میشوند، تفسیرها متفاوتاند و برخی مجوزها یا تراکنشها بهسرعت دستخوش تغییر میشوند؛ این رویه باعث ایجاد هزینه بالای انطباق و ریسک عملیاتی شده است. چالش دیگر، وابستگی شدید و متمرکز به زیرساختهای بانکی و مجوزهای مرکزی است؛ برای مثال اگر دسترسی یک پیاسپی یا شرکت به درگاه بانکی قطع شود، کسبوکار عملا فلج میشود. چالش بعدی، نوسانات ارزی و تورم بالا است؛ زیرا قیمتگذاری خدمات، حفظ ارزش سرمایه و جذب نیروی انسانی متخصص را سخت کرده است.
دریافت سرمایه و سرمایهگذاری ریسکپذیر در فضای محدود را میتوان چالش دیگر دانست؛ سرمایهگذاران خارجی محدودند و سرمایه داخل هم اغلب کوتاهمدت یا با شروط سخت تامین میشود. یکی دیگر از چالشها، ریسکهای سوءاعتماد و تقلب و چالش در امنیت اطلاعات است. با رشد تراکنشها، خسارت ناشی از تقلب افزایش یافته و هزینههای امنیت بالا رفتهاست. چالش بعدی را میتوان فرار یا کمبود استعداد فنی دانست. نیروی متخصص بهدلیل نامطمئن بودن بازار یا مهاجرت، پایدار نیست.
قطعا میتوان با کمی تامل موارد دیگری به این فهرست اضافه کرد ولی همین چند مورد هم نشان میدهد این بخش از اقتصاد ایران با ترکیبی از ریسکهای تنظیمی، مالی، عملیاتی و انسانی روبهرو است؛ ریسکهایی که صنایع تولیدی سالهاست راهکارهایی برای کاهش اثرات سوء آنها بر کسبوکارشان یافتهاند. کنار هم قرار دادن تجارب بخشهای مختلف اقتصاد که سابقه طولانیتری در مواجهه با متغیرها و عوامل کاهنده تابآوری در اقتصاد ایران دارند و آنچه امروز بخشهای نوآور اقتصاد در کشورمان با آن روبهرو هستند،
بدون تردید میتواند کمک موثری در کاهش آثار و پیامدهای سوء این عوامل و متغیرها بر فینتکها، استارتآپها و کسبوکارهای پلتفرمی داشته باشد. این کسبوکارها، مزیت نوآوری و سرعت دارند؛ اما بدون چارچوبی برای تابآوری، این مزیت در برابر شوکها هدر میرود.
بخش تولید و صنعت از دل فشارهای پیدرپی، مجموعهای از راهکارهای عملی و ساختاری برای بقا و رشد پدید آوردهاند. در این میان هلدینگهای فناوری اطلاعات بانکی میتوانند به عنوان بازیگرانی که به واسطه ارتباط مستقیم با لایه سنتیتر اقتصاد مالی، شناختی دقیقتر و عمیقتر از اقتضائات و چالشهای این بخش دارند و از سوی دیگر به واسطه ارتباط با لایه نوآور در اقتصاد مانند فینتکها، ارائهدهندگان خدمات زیرساختی مبتنی بر فناوری و همچنین کسبوکارهای پلتفرمی، با شناختی که از نزدیک با این لایه دارند، نقشِ پل ارتباطی میان این دو اکوسیستم داشته باشند؛ پلی که به انتقال تجربیات عملی، ایجاد پروژههای مشترک و تدوین استانداردهای بومی تابآوری که هم برای شرکتهای فناور و هم برای بنگاههای صنعتی قابل اجرا باشد، یاری رساند.
ایفای این نقش البته مستلزم باور به این واقعیت است که تابآوری را نمیتوان و نباید هزینه اضافی دید؛ بلکه باید آن را بهمثابه سرمایهگذاری استراتژیک برای حفظ و افزونگی ارزش در بلندمدت دانست یعنی همان روشی که صنایع سنتی کشور سالها پیش آموختند و بهکار بستند.
* صاحبنظر حوزه فناوریهای مالی