تحول مرزی؛ فرصتهای مشارکتی و اقتصادی

بر اساس تجربیات و تحلیلها، برای غلبه بر این چالشها نیاز به سیاستهای جامع و هماهنگی داریم که نه تنها اعتماد سرمایهگذاران داخلی و خارجی را جلب کند، بلکه با ایجاد فرصتهای پایدار، نابرابریهای اجتماعی در مناطق مرزی را کاهش دهد. در این یادداشت، به بررسی راهکارهای کلیدی میپردازیم که بر پایه امنیت حقوقی، توسعه زیرساختها و تقویت مشارکت مردمی استوار است.
ابتدا، جلب اعتماد سرمایهگذاران نیازمند ایجاد امنیت حقوقی و قانونی است. یکی از دغدغههای اصلی سرمایهگذاران، عدم شفافیت و تغییرات مداوم در قوانین است. بنابراین باید قوانینی ثابت، شفاف و قابل پیشبینی تنظیم شود. تضمین حقوق مالکیت از طریق سیستمهای قانونی محکم و صدور گواهیهای معتبر، اطمینان میدهد که سرمایهگذاریها در برابر مصادره یا تغییرات ناگهانی محافظت شوند. این اقدامات، حس ثبات و امنیت را به سرمایهگذاران القا میکند و ریسکهای اقتصادی را به حداقل میرساند.
برای سرمایهگذاران خارجی، سیاستهای حمایتی جذاب ضروری است. ارائه معافیتهای مالیاتی و تخفیفهای ویژه، همراه با تسهیلات ارزی کمبهره، میتواند انگیزههای قوی ایجاد کند. این سیاستها باید منافع ملی را حفظ کنند و با انعقاد توافقات تجاری دوجانبه و پیمانهای بینالمللی، ریسکهای ارزی و سیاسی را کاهش دهند. علاوه بر این، توسعه زیرساختهای کلیدی مانند حملونقل، انرژی، ارتباطات و فناوری اطلاعات، ستون فقرات فعالیتهای تجاری است. این زیرساختها نه تنها هزینههای عملیاتی را کم میکنند، بلکه با تسریع فرآیندهای اداری و حذف بوروکراسیهای پیچیده، ورود سریع سرمایهگذاران به بازار را تسهیل میکنند.
نوآوری و فناوری نیز نقش محوری دارند. ایجاد مراکز نوآوری، پارکهای علم و فناوری و ارائه تسهیلات ویژه برای استارتآپها، سرمایهها را به سمت مناطق آزاد هدایت میکند. تمرکز بر تولیدات با ارزش افزوده بالا و تقویت صنایع بومی، اشتغال پایدار ایجاد میکند و از ظرفیتهای علمی و فنی کشور بهره میبرد. در عین حال، توجه به مسائل اجتماعی و محیطی حیاتی است: رعایت حقوق کارگران، اجرای پروژههای توسعه پایدار و پایبندی به استانداردهای زیستمحیطی، تصویر مثبتی از مناطق آزاد میسازد و کیفیت زندگی ساکنان را بهبود میبخشد. سرمایهگذاران به مناطقی جذب میشوند که مسوولیت اجتماعی و حفاظت از محیط زیست را اولویت دهند.
برای کاهش ریسکهای سیاسی و اقتصادی، گسترش روابط تجاری با کشورهای مختلف کلید است. این امر اثرات منفی تحریمها را کم میکند و با تنوعبخشی به منابع اقتصادی (مانند بهرهگیری از منابع طبیعی، نیروی کار ماهر و ظرفیتهای داخلی) وابستگی به واردات و سیاستهای خارجی را کاهش میدهد. در نتیجه، ثبات اقتصادی در مناطق آزاد تقویت شده و اعتماد سرمایهگذاران افزایش مییابد. همچنین، این رویکرد بهطور غیرمستقیم نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی را کاهش میدهد: ایجاد فرصتهای شغلی از طریق پروژههای سرمایهگذاری، آموزش نیروی کار محلی و ارتقای مهارتها، جوامع مرزی را توانمند میسازد. توسعه زیرساختهای اجتماعی مانند مراکز بهداشتی، آموزشی و فرهنگی نیز در کاهش شکاف طبقاتی موثر است.
مدیریت کارآمد، حلقه مفقوده بسیاری از این سیاستهاست. نیاز به مدیران شجاع، خلاق و مسلط بر چالشها داریم که با اعتماد به نفس بالا، راهکارها را اجرا کنند. بدون چنین مدیریتی، حتی بهترین سیاستها به نتیجه نمیرسند. اولویت باید انتخاب مدیران توانمند باشد.
در نهایت، شبکههای محلی مانند تعاونیها و سازمانهای مردمنهاد (NGO) پتانسیل بالایی برای ایجاد مدلهای توسعه مشارکتی دارند. تعاونیها، به عنوان شبکههای اجتماعی کلیدی در مناطق مرزی، میتوانند اقتصاد محلی را تقویت کنند. دولت باید با تسهیلات مالی، معافیتهای مالیاتی و کاهش موانع اداری، زمینه تاسیس و رشد تعاونیها در حوزههای کشاورزی، صنعت، خدمات و گردشگری را فراهم کند. آموزش مهارتهای مدیریتی، مالی، فنی و حقوقی به اعضا، عملکرد آنها را بهبود میبخشد و شبکههای همافزا، تبادل تجربیات و افزایش قدرت چانهزنی را ممکن میسازد. این امر، بازار محصولات محلی را گسترش داده و نابرابری اقتصادی را کم میکند.
سازمانهای مردمنهاد نیز به عنوان عاملان تغییر عمل میکنند و مشارکت مردمی را تقویت میکنند. حمایت از پروژههای آموزشی، بهداشتی و زیستمحیطی مبتنی بر نیازهای محلی (از طریق تخصیص منابع مالی و کمکهای بلاعوض) اثربخشی آنها را افزایش میدهد. برای کاهش نابرابریهای اجتماعی، مردم را در تصمیمگیریها مشارکت دهیم: ایجاد بسترهای گفتوگو، جلسات مشورتی و مراکز مشاوره برای گروههای آسیبپذیر مانند زنان، جوانان و اقشار کمدرآمد، فرهنگ مشارکت را ترویج میکند.
مدلهای توسعه مشارکتی، جایی که مردم نقش اصلی را ایفا کنند، حس مسوولیت اجتماعی را تقویت میکنند. پروژههای کشاورزی، گردشگری یا صنایع دستی با مشارکت محلی، هم اشتغالزایی میکنند و هم اقتصاد منطقه را پویا میسازند. راهاندازی مراکز آموزشی و کارگاههای مهارتآموزی، افراد را به فرصتها متصل میکند. ارتباط مستمر و دوطرفه با جامعه (با استفاده از فناوریهای نوین برای نظرسنجی و شناسایی نیازها) برنامههایی واقعبینانه طراحی میکند.
مناطق مرزی و آزاد، با ویژگیهای منحصربهفرد خود، نیازمند رویکردهای ویژه هستند: پروژههای مبتنی بر منابع محلی (طبیعی و فرهنگی) وابستگی به دولت را کم کرده و فرصتهای شغلی پایدار ایجاد میکنند. بهبود دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی و حملونقل، کیفیت زندگی را ارتقا میدهد.
موفقیت این راهکارها به هماهنگی بین نهادهای دولتی، تعاونیها و سازمانهای مردمنهاد بستگی دارد. بدون مدیریت منسجم و مدیران خلاق که مشارکت مردمی را جلب کنند، ظرفیتها محقق نمیمانند. با اجرای این اصول، مناطق آزاد ایران میتوانند به قطبهای توسعه پایدار و مشارکتی تبدیل شوند.
* کارشناس اقتصادی