تهدید امنیت غذایی با هدررفت آب
درحالیکه آبهای زیرزمینی به عنوان منابع استراتژیک در مواقع خشکسالی حیاتی هستند، برداشت بیرویه و مدیریت ناکارآمد میتواند این ذخایر حیاتی را در معرض خطر جدی قرار دهد، همچنین افزایش مصرف آب در حالی رخ میدهد که بخش قابلتوجهی از مصارف به تولید محصولاتی اختصاص مییابد که نقشی در امنیت غذایی ندارند. این دوگانگی بین مصرف آب و امنیت غذایی باعث میشود منابع آب بیش از حد استفاده شود و بدون توجه به ارزش واقعی آن، بخشهای ضروری اقتصاد و زندگی مردم با محدودیت مواجه شود. بسیاری از مناطق، از آبهای زیرزمینی به صورت تجمعی برداشت میکنند و در این فرآیند کیفیت این آبها نیز کاهش مییابد؛ آبی که روزی میتوانست برای مصارف حیاتی و کشاورزی پایدار حفظ شود، اکنون غیرقابل استفاده میشود.
یکی از مشکلات اساسی، عدم تعیین ارزش واقعی اقتصادی برای آب است. وقتی آب با قیمتی پایین یا تقریبا رایگان در دسترس مصرفکننده قرار میگیرد، انگیزهای برای کاهش مصرف وجود ندارد. مصرفکنندهای که میتواند به راحتی و با کمترین هزینه به آب دسترسی پیدا کند، نه تنها در اصلاح الگوی مصرف خود تلاشی نمیکند، بلکه انگیزهای برای سرمایهگذاری در تجهیزات مدرن و شبکههای بهینه آبیاری نیز ندارد. این موضوع باعث میشود شبکههای موجود فرسوده شوند و نگهداری زیرساختها به دلیل نبود درآمد کافی، به تعویق بیفتد. در نتیجه، منابع آبی به سرعت تحلیل میرود و مشکلات فرونشست زمین تشدید میشود.
همچنین، بهرهبرداران بزرگ با اراضی وسیع، بیشترین سهم یارانهها را دریافت میکنند؛ این در حالی است که هدف اصلی یارانهها حمایت از اقشار ضعیف و کمدرآمد است. چنین سیاستی نه تنها بیعدالتی ایجاد میکند، بلکه انگیزهای برای اصلاح مصرف آب یا مکانیزه کردن فرآیندها به وجود نمیآورد. بهرهبرداران کوچک یا متوسط، به دلیل نبود مزیت اقتصادی، تمایلی به سرمایهگذاری در بهبود بهرهوری ندارند و تنها مصرفکنندگان بزرگ با اراضی وسیع از یارانههای کلان بهرهمند میشوند. مسأله دیگر، تعارض نهادی در مدیریت منابع آب است. نهادهای مختلف اهداف و اولویتهای متفاوتی دارند و هماهنگی بین آنها محدود است.
برخی نهادها مسوول تامین آب هستند، برخی بر توسعه کشاورزی تمرکز دارند و برخی دیگر بر حفاظت محیط زیست نظارت میکنند. این تفاوت اهداف و دادههای متناقض باعث میشود تصمیمگیریها بر اساس اطلاعات ناکافی یا اشتباه صورت گیرد و سیاستها به صورت غیرهماهنگ و ناکارآمد اجرا شوند. در نتیجه، نه تنها مدیریت مصرف آب بهینه نمیشود، بلکه اعتماد عمومی نیز به نهادهای مسوول کاهش مییابد و تصمیمگیریها تحت فشار سیاسی و چانهزنیها قرار میگیرد.
مشاهدات نشان میدهد که افزایش راندمان آبیاری، هرچند میتواند در سطح مزرعه مفید باشد اما تاثیر چندانی بر بیلان کل مصرف آب ندارد. وقتی راندمان سیستم آبیاری افزایش مییابد، میزان آب اضافهای که قبلا به آب زیرزمینی تغذیه میشد کاهش پیدا میکند و بنابراین، اثر کلی بر ذخایر آب زیرزمینی ناچیز است. این یک توهم پرآبی ایجاد میکند و تصور میشود که با افزایش راندمان، مصرف کل کاهش یافته است، درحالیکه واقعیت این است که مصرف منابع استراتژیک همچنان بالاست. یکی دیگر از چالشها، وابستگی به انتقال آب برای جبران کسریها است. انتقال آب ممکن است در کوتاهمدت توهم پرآبی ایجاد کند، اما در بلندمدت باعث تغییر الگوی کشت به سمت محصولات پرمصرف میشود و منابع آب زیرزمینی همچنان تحت فشار باقی میمانند. در چنین شرایطی، نه تنها بحران آب کاهش نمییابد، بلکه فشار بر منابع و فرونشست زمین تشدید میشود. این تجربه نشان میدهد که تمرکز بر اصلاح الگوی کشت و مدیریت مصرف، به مراتب اثربخشتر از اتکا به انتقال آب است.
مصرف بیرویه آب در بخش کشاورزی و شهری، علاوه بر فرونشست، کیفیت آب زیرزمینی را نیز کاهش میدهد. آبهای زیرزمینی که تحت فشار برداشتهای بیرویه قرار دارند، املاح و آلودگیهای بیشتری دارند و برای مصارف معمولی یا صنعتی کمتر قابل استفاده خواهند بود. این وضعیت، چالشهای جدیدی برای امنیت غذایی، صنعت و مدیریت شهری ایجاد میکند. بهبود حکمرانی منابع آب نیازمند یکپارچگی و هماهنگی بین نهادهای مختلف، شفافیت دادهها و ایجاد پایگاه اطلاعاتی مشترک است. وقتی دادهها معتبر و قابل اعتماد باشند، تصمیمگیریها بر اساس شواهد علمی انجام میشود و نه بر اساس چانهزنیهای سیاسی یا رقابتهای نهادی. حضور بخش خصوصی، دانشگاهها و جامعه مدنی در فرآیندهای تصمیمگیری، علاوه بر افزایش شفافیت، موجب افزایش کارآیی و مشارکت در مدیریت منابع آب خواهد شد.
یکی دیگر از راهکارها، آموزش و فرهنگسازی مصرف بهینه آب است. با وجود اهمیت این اقدامات، وقتی سیگنال قیمتی به مصرفکننده داده نمیشود، برنامههای آموزشی تاثیر چندانی نخواهند داشت. مصرفکنندهای که تصور میکند آب منابع بیپایان و بدون هزینه است، انگیزهای برای کاهش مصرف ندارد و آموزشها تنها جنبه اطلاعرسانی خواهند داشت. بنابراین، اصلاح قیمت و ایجاد ارزش اقتصادی واقعی برای آب میتواند انگیزه لازم را برای تغییر رفتار مصرفکننده ایجاد کند.
مدیریت منابع آب بدون رویکرد سیستماتیک و مبتنی بر داده امکانپذیر نیست. کاهش مصرف بیرویه، حفاظت از منابع زیرزمینی، جلوگیری از فرونشست و تضمین امنیت غذایی تنها زمانی محقق میشود که سیاستها همگرا و هماهنگ باشند، قیمت آب منعکسکننده ارزش واقعی آن باشد و سرمایهگذاری در زیرساختها و تجهیزات مدرن، اقتصادی و مقرون به صرفه شود. افزایش راندمان، اصلاح الگوی کشت و جلوگیری از برداشتهای بیرویه میتواند نقش کلیدی در حفظ منابع آب داشته باشد، اما بدون ایجاد انگیزه اقتصادی و حکمرانی هوشمند، این اقدامات کافی نیستند.
تجربه نشان داده است که تمرکز صرف بر آموزش، انتقال آب یا اقدامات تکنیکی بدون اصلاح ساختار نهادی و اقتصادی، تنها توهمی از مدیریت پایدار ایجاد میکند و منابع حیاتی همچنان در معرض تخریب قرار میگیرند. ایجاد نظام حکمرانی حوزهای، با شوراهای مدیریت منابع آب که همه ذینفعان شامل بخش خصوصی، جامعه مدنی، دانشگاهها و نهادهای اجرایی در آن حضور داشته باشند، میتواند هماهنگی بین اهداف مختلف را افزایش دهد و تصمیمگیریهای علمی و دادهمحور را ممکن سازد. این مدل، امکان ایجاد یک سیستم پایدار، کاهش تعارضات نهادی و مدیریت هوشمند منابع آب را فراهم میکند.
بحران فرونشست و مصرف بیرویه آب نیازمند نگاه همهجانبه و ترکیبی از اصلاح اقتصادی، حکمرانی دادهمحور، مدیریت مصرف و بازنگری در الگوی تولید است. تنها با یکپارچگی این اقدامات میتوان منابع حیاتی را حفظ کرد و آیندهای پایدار برای امنیت غذایی و توسعه پایدار فراهم آورد.
* مدیر گروه مهندسی آب، فاضلاب و محیطزیست دانشگاه شهیدبهشتی