چرا انتخاب رشته تحصیلی، اهمیت ویژهای در آینده کاری دارد؟
خط تولید شاغلان ناراضی

وقتی بین رشته تحصیلی و شغل فرد هماهنگی وجود نداشته باشد، نگاه فرد به تحصیلات دانشگاهی هم تغییر میکند. به همین دلیل است که تناسب میان رشته و بازار کار، بهعنوان یکی از عوامل کلیدی در رضایت فارغالتحصیلان مطرح میشود.
جهت درک و بررسی بیشتر این موضوع جاب ویژن گزارشی در خصوص راهنمای انتخاب رشته با نگاه به شرایط بازار کار منتشر کرده که «دنیای اقتصاد» برخی از ابعاد آن را مورد بررسی قرار داده است.
شکاف آموزش و اشتغال
طبق بررسیها در گزارش جاب ویژن افرادی که در مشاغل نامرتبط با رشته تحصیلی خود فعالیت میکنند، نارضایتی بیشتری از تحصیلات دانشگاهی دارند. طبق نظرسنجیهای جاب ویژن احتمال نارضایتی این گروه ۲.۵ برابر بیشتر از کسانی است که شغلشان با رشته تحصیلیشان هماهنگ است. این بدان معناست که اگر این افراد نتوانند در جایی متناسب با رشته تحصیلی خود مشغول به کار شوند با احتمال بیشتری در آینده از رشته خود ناراضی خواهند بود.
رضایت فارغالتحصیلان از انتخاب رشته ارتباط مستقیمی با فرصتهای شغلی همان رشته دارد. در رشتههایی که فاصله بین آموزش دانشگاهی و بازار کار زیاد است، بسیاری از فارغالتحصیلان از انتخاب خود ناراضی میشوند. جالب اینکه اغلب این افراد اگر به گذشته برگردند، ترجیح میدهند رشتهای را انتخاب کنند که بازار کار بهتری دارد و تقاضا برای آن بیشتر است.
برای کسب رضایت درازمدت از انتخاب رشته، لازم است که رویکرد دانشجویان و خانوادهها فراتر از هیجانات مقطعی باشد. انتخاب رشته تحصیلی باید مبتنی بر اهداف بلندمدت و هماهنگ با نیازهای واقعی بازار کار صورت پذیرد.
بسیاری از جوانان انتظار دارند که تحصیلات دانشگاهی، آنان را به مهارتهای کاربردی مجهز ساخته و فرآیند ورودشان به بازار کار را تسهیل نماید. در صورت عدم تحقق این انتظار، نه تنها نارضایتی ایجاد میشود، بلکه اعتبار تحصیلات عالی در نظر ایشان مورد تردید قرار میگیرد.
نقش پول در رضایت از تحصیل
یافتهها نشان میدهد که بین سطح درآمد ماهانه و میزان رضایت از رشته تحصیلی و دانشگاه رابطهای مستقیم وجود دارد. به بیان ساده، هرچه فرد درآمد بالاتری داشته باشد، احتمال رضایت او از رشتهای که انتخاب کرده بیشتر است. این نتیجه اهمیت نقش پررنگ درآمد در شکلگیری نگرش فارغالتحصیلان نسبت به تحصیلات دانشگاهی را نشان میدهد.
بر اساس این نتایج، توصیه مهم برای کسانی که در آستانه انتخاب رشته و دانشگاه قرار دارند، توجه جدی به وضعیت اشتغال و سطح درآمد فارغالتحصیلان هر رشته و دانشگاه است. در واقع، انتخاب رشته نباید تنها بر اساس علاقه یا موقعیت اجتماعی انجام شود، بلکه باید با نگاهی واقعبینانه به آینده شغلی همراه باشد.
به طور کلی، میتوان گفت که میزان رضایت فارغالتحصیلان از دانشگاه و رشته تحصیلی، بهطور معناداری به سطح درآمد ماهانه آنها گره خورده است. هرچه درآمد بالاتر باشد، رضایت نیز افزایش مییابد. این مساله نشان میدهد که رابطه رشته و دانشگاه با فرصتهای شغلی و میزان دستمزد موضوعی جدی و غیرقابل چشمپوشی است.
بحران پنهان آموزش عالی
به گفته حسین جوشقانی، استادیار اقتصاد موسسه پژوهشهای پیشرفته تهران، دانشگاه خاتم، بر اساس دادهها، تا سال ۱۳۹۱ نرخ بیکاری فارغالتحصیلان کمتر از افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی بود، اما پس از آن این روند معکوس شد. بهگونهای که در سال ۱۳۹۸نرخ بیکاری دانشگاهرفتگان بیش از ۵۰ درصد بالاتر از سایرین گزارش شد. علاوه بر این، حدود ۶۰درصد از دانشآموختگان یا از شغل خود ناراضی هستند یا در زمینهای نامرتبط با رشته تحصیلیشان فعالیت میکنند. این آمار نشان میدهد بسیاری از جوانان پس از صرف سالها تلاش و هزینههای سنگین، در بازار کار با شرایطی دشوار مواجه میشوند. پرسش کلیدی این است که چه عواملی جامعه را به این نقطه رسانده و چه راهکاری برای بهبود شرایط وجود دارد.
سه عامل اصلی در شکلگیری این شرایط نقش داشتهاند. نخست، افزایش عرضه نیروی کار تحصیلکرده؛ چرا که از میانه دهه ۸۰ ظرفیت دانشگاهها بهطور چشمگیری گسترش یافت و تعداد فارغالتحصیلان چند برابر شد.
دوم، کاهش تقاضا برای نیروی کار؛ رشد اقتصادی پایین و تغییر نیازهای بازار موجب شد تقاضا متناسب با افزایش عرضه رشد نکند و در برخی رشتهها حتی کاهش یابد. سوم، تحولات فناوری و پلتفرمهای کاریابی؛ هرچند این پلتفرمها هزینه و زمان یافتن شغل را کاهش دادهاند، اما نتوانستهاند مشکل بیکاری را بهطور بنیادی برطرف کنند.ترکیب این عوامل منجر به افزایش نرخ بیکاری و نارضایتی گسترده جوانان، بهویژه زنان تحصیلکرده شده است.
برای عبور از این شرایط سه اقدام کلیدی ضرورت دارد: نخست، دانشآموزان و خانوادهها باید با تکیه بر دادهها و اطلاعات واقعی، انتخاب رشتهای آگاهانهتر داشته باشند. دوم، دانشگاهها و نظام آموزش عالی باید برنامههای آموزشی خود را متناسب با نیازهای بازار کار بازطراحی کنند و وابستگی خود به حمایتهای دولتی را کاهش دهند. سوم، پلتفرمهای کاریابی باید با افزایش شفافیت و ایجاد پیوندهای موثر میان دانشگاهها، کارفرمایان و جویندگان کار، نقش فعالتری ایفا کنند. در نهایت، اصلاح وضعیت موجود نیازمند بررسیهای عمیقتر و بهرهگیری از دیدگاههای کارشناسان متنوع است.
70 درصد جوانان به فکر مهاجرت
بسیاری از دانشجویان پس از سالها تحصیل با بازاری روبهرو میشوند که نه تنها شغل مناسب و با درآمد کافی ارائه نمیدهد، بلکه حتی مهارتهای آنان هم با نیازهای بازار هماهنگی ندارد. این مساله شکافی بزرگ ایجاد کرده است، کارفرمایان از نبود نیروی کار ماهر شکایت دارند و فارغالتحصیلان برای یافتن شغل مناسب دچار مشکل میشوند.
این شکاف نارضایتی اجتماعی و اقتصادی عمیقی به وجود میآورد و جوانی که پس از سالها تلاش نمیتواند شغلی متناسب با جایگاه و درآمدش پیدا کند، ناچار با سرخوردگی و نارضایتی روبهرو میشود. بسیاری مجبورند در مشاغلی نامرتبط مشغول شوند که انگیزه و کیفیت کار آنان را کاهش میدهد.
به گفته سجاد گلی، فارغ التحصیل دانشگاههاروارد و مشاور شرکت مدیریت مکنزی در این میان، مهاجرت به راهی برای فرار یا حتی اجبار تبدیل شده است. اگر در گذشته مهاجرت بیشتر به نخبگان دانشگاههای خاص مربوط میشد، امروز به پدیدهای فراگیر تبدیل شده است. تحقیقات نشان میدهد ۷۰درصد شاغلین ایرانی تمایل به مهاجرت دارند و این رقم در میان فارغالتحصیلان بیشتر رشتهها و دانشگاهها مشابه است. برای بسیاری، مهاجرت راهی است برای یافتن بازاری که دانش و مهارت آنان را به رسمیت بشناسد.
در شرایطی که تورم، تحریمها و نابسامانیهای بازار کار فشار را افزایش داده، میل به مهاجرت نیز بیشتر شده است. بحران مهاجرت میتواند پیامدهای گستردهای داشته باشد، زیرا بسیاری از مهاجران افرادی هستند که میتوانستند آینده کشور را بسازند. در چنین وضعیتی، دانشگاهها به جای آنکه با آموزش مهارتهای مرتبط بازار کار نقش موثری ایفا کنند، به سکوی پرتاب رایگان مهاجرت تبدیل شدهاند.
نیاز به اصلاح آموزش عالی؟
با وجود این بحرانها، نشانهای از اراده جدی برای اصلاح در نظام آموزش عالی دیده نمیشود. بسیاری تجربه انتخاب رشته اشتباه، پیدا نکردن شغل مناسب یا تمایل به مهاجرت را دارند. به نظر میرسد توافق عمومی بر سر ضرورت حل این معضل وجود دارد، اما نشانهای از چنین توافقی در سیاستگذاری دیده نمیشود.
نظام آموزشی همچنان در سالهای پیش از دانشگاه بر کنکور متمرکز است. صنعت بزرگی از آزمونها، موسسات آموزشی و مدارس خصوصی شکل گرفته که فشارهای سنگینی بر دانشآموزان و خانوادهها وارد میکند، بدون آنکه کمکی واقعی به آینده تحصیلی و شغلی آنان کند. انتخاب رشته هم اغلب بر اساس منطق قبولیهای سالهای قبل انجام میشود، نه نیازهای واقعی بازار کار.
اصلاح این وضعیت نیازمند همکاری گسترده همه نهادهای مرتبط با آموزش و بازار کار است، زیرا این مساله فقط مشکل دانشجویان یا دانشگاهها نیست، بلکه بحرانی ملی است. نکته مثبت گزارشهای اخیر آن است که عملکرد دانشگاهها قابل مقایسه شده است.
این مقایسه میتواند به ایجاد رقابت و بهبود عملکرد دانشگاهها منجر شود. اکنون مشخص است که دانشگاههایی مانند یزد در شرایط بهتری نسبت به برخی دانشگاههای بزرگ قرار دارند. رتبهبندی جدید که بر پایه رضایت فارغالتحصیلان و وضعیت آنان در بازار کار است، میتواند معیار مهمی برای بهبود عملکرد باشد.
مسوولان وزارت علوم و دانشگاهها باید این گزارشها را هشداری جدی برای اصلاحات بنیادین بدانند. نارضایتی گسترده فارغالتحصیلان به مسالهای حیاتی تبدیل شده و دانشگاهها باید با تمرکز بر آموزشهای کاربردی و تقویت ارتباط با صنعت و بازار کار، گامهای عملی بردارند.
راهکارهایی همچون توسعه برنامههای کارآموزی هدفمند، همکاری استراتژیک با شرکتهای پیشرو، بازبینی برنامههای درسی، برگزاری کارگاههای آموزشی توسط متخصصان صنعت، استفاده از شبکه فارغالتحصیلان برای ایجاد ارتباطات شغلی، ایجاد دفاتر کاریابی در دانشگاهها و تخصیص منابع بیشتر به آموزشهای مهارتی، میتواند نقش مهمی در بهبود شرایط ایفا کند.
اجرای این راهکارها به دانشگاهها کمک میکند فارغالتحصیلانی تربیت کنند که نه تنها از نظر تئوری بلکه از نظر عملی و مهارتی آماده ورود به بازار کار باشند. تنها در این صورت میتوان به بهبود وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان و افزایش رضایت آنان از تحصیلات امیدوار بود.