این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
ایران کشوری با تاریخ و فرهنگی غنی، امروز در برابر یکی از بزرگترین چالشهای جمعیتی خود قرار دارد؛ پیری جمعیت و کاهش نرخ زاد و ولد. مقامات کشوری با تاکید بر سیاستهای افزایش جمعیت بارها از شهروندان دعوت کردهاند تا با فرزندآوری از صدمات استراتژیک به آینده کشور جلوگیری کنند. اما این دعوت در حالی مطرح میشود که ایران اکنون با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم میکند.
بحرانهای ژئوپلیتیک در ایران به جای آنکه موتور محرکه اصلاحات ساختاری باشند، به ابزاری برای بازتولید نظم رانتی بدل شدهاند. بررسی سیاستهای بحرانمحور (از ارز ترجیحی تا پروژههای بازسازی) نشان میدهد چگونه حلقههای قدرت، اضطراریبودن شرایط را به سکوی پرش رانتخواری تبدیل میکنند.
طی دوازده روز جنگ تحمیلی، گویی بار دیگر به فضای دهه شصت بازگشتیم؛ دورانی که با همان شدت دشمنی علیه میهن، و حتی فراتر از آن، بار دیگر اثبات شد که ایران تا چه اندازه در عرصه جهانی تنهاست و مفاهیمی چون حقوق بشر، شورای امنیت و اتحادیه اروپا، تا چه میزان میتوانند خالی از معنا و ابزار دست قدرتهای زورگو باشند.
پس از پایان جنگ و دفاعی که مایه افتخار و نشانه فداکاری ملت بود، اکنون زمان بازسازی فرارسیده است. اما بازسازی تنها به معنای ترمیم خرابیهای فیزیکی نیست؛ این مرحله، پیش و بیش از هر چیز، نیازمند بازنگری است. بازنگری در سیاستهای اقتصادی که تاکنون اتخاذ کردهایم و در