راهآهن و تمدن مدرن از نگاه اندیشمندان دوره قاجار
پاشازاده به بررسی رابطه میان پدیده راهآهن و مفهوم ترقی در ایران عهد ناصرالدینشاه میپردازد. او آغاز مساله را با ورود تفکر احداث راهآهن توسط قدرتهای اروپایی در ایران نشان میدهد، سپس به این تحلیل میرسد که چگونه تعداد قابلتوجهی از اندیشمندان ایرانی این طرح را نه تنها به عنوان یک پروژه فنی بلکه به مثابه نماد یا ابزار «ترقی» برای جامعه ایران تلقی کردند. پاشازاده با استفاده از اسناد تاریخی، نسخ خطی، روزنامهی روزنامه اختر و طرحهای به جا مانده از اندیشمندان زمانه، ذیل عنوان «اندیشه ترقی و راهآهن»، به بازخوانی محتوای این اندیشهها میپردازد.
نویسنده ابتدا به زمینهی تاریخی ورود اندیشه راهآهن به ایران عصر ناصری میپردازد. با گسترش نفوذ قدرتهای اروپایی در نیمه دوم قرن نوزدهم و فشار برای مشارکت ایران در نظام اقتصاد جهانی و استعمار، طرح راهآهن به عنوان یکی از مظاهر تکنولوژی مدرن مطرح شد. پاشازاده اشاره دارد که هرچند طرحهای راهآهن در آن دوره بهصورت عملی تا حد زیادی تحقق نیافتند، اما بحث پیرامون آن به شدت وارد فضای اندیشمندان ایرانی شد. این شرایط موجب شد تا برخی روشنفکران ایرانی، راهآهن را نه فقط به عنوان وسیله ارتباط و حملونقل بلکه بهعنوان ابزار توسعه، راهبری جامعه به سوی مدرنیته و «ترقی» تلقی کنند.
او سپس به تحلیل این نکته میپردازد که کدام دسته از اندیشمندان ایرانی در این دوره به موضوع راهآهن پرداختهاند و چه دیدگاهی نسبت به آن داشتهاند. نوشته شده که از میان اندیشمندان، میرزا یوسفخان مستشارالدوله یکی از نخستین کسانی است که طرحی برای راهآهن ارائه کرد. این اندیشمندان بر این باور بودند که راهآهن میتواند ابزار تسهیل ارتباط میان مناطق مختلف ایران و بازارهای جهانی باشد؛ امری که کشاورزی، صنعت، تجارت و در نهایت حرکت به سوی پیشرفت را ممکن میسازد. آنان میان راهآهن و پیشرفت جامعه ارتباطی مستقیم برقرار میکردند.
یکی از نقاط مهم مقاله، تحلیل مفهوم «ترقی» نزد اندیشمندان ایرانی است. پاشازاده نشان میدهد که مفهوم ترقی در این دوره، عمدتا با ورود به مدرنیته، صنعتی شدن، بهبود ارتباطات، رشد تجارت، ارتقای آموزش، و گسترش زیرساختها همراه بود. در حوزه راهآهن، این مفهوم به معنای گشایش راههای نو، کاهش زمان و هزینه حملونقل، افزایش امکان دسترسی به بازارها و تسهیل مسافرت و ارتباطات داخلی بود. راهآهن تقاطعیبود میان ایران و نظام سرمایهداری جهانی، بهگونهای که اندیشمندان آن را از علایم ورود به عصر سرمایهداری میدانستند.
پاشازاده نشان میدهد که چگونه اندیشمندان ایرانی، طرح راهآهن را بخشی از پروژه «ترقی کشور» تلقی کردهاند و آن را با ورود ایران به نظم سرمایهداری و اقتصاد جهانی پیوند دادهاند. آنان معتقد بودند که با راهآهن، ایران میتواند از وضعیت عقبافتادهتر اقتصادی فاصله بگیرد، زمینه توسعه صنعتی، تجاری و کشاورزی فراهم شود و در نهایت به رشد اقتصادی و اجتماعی منجر شود.
این نگاه همزمان دارای تبعات سیاسی و اقتصادی بود: راهآهن نه فقط جنبه فنی بلکه نماد توانایی ایران برای رسیدن به همان «توسعه»ای بود که در جوامع غربی دیده میشد. مقاله به این نکته هم میپردازد که در عصر ناصری، با وجود آنکه کشورهای اروپایی به طور کامل پروژه راهآهن را در ایران عملی نکردند، اما همین بحث و تلاشها خود به نوعی نمایانگر فشار و تاثیر قدرتهای خارجی و حضور سرمایه جهانی در ایران بود.
او با روش توصیفی - تحلیلی به استخراج مواضع اندیشمندان درباره راهآهن، آنچه آنان آن را ضرورت، فایده و نحوه اجرای آن میدانستند، میپردازد. سپس با نگرشی تحلیلی، رابطه میان راهآهن و ترقی (که خود دارای لایههای متعددی بود: مدرن شدن، صنعتی شدن، ارتباط با جهان، ارتقای زیرساختها) را واکاوی میکند. این استاد دانشگاه سپس به این نتیجه میرسد که، اندیشمندان ایرانی در عصر ناصری، راهآهن را صرفا پروژه مهندسی نمیدانستند بلکه آن را کلیدی برای فتح عرصه توسعه تلقی میکردند.
ورود به دوره سرمایهداری، در نظر آنان، مستلزم گسترش زیرساختها و ابزارهای نو بود که راهآهن یکی از مهمترین آنها محسوب میشد. اگرچه طرح راهآهن در آن دوره به صورت کامل اجرا نشد، اما اندیشه آن خود به مثابه نشانهای از تاثیر تفکر مدرن و سرمایهداری در ایران به شمار میرفت. پاشازاده مینویسد که اگرچه تاریخ احداث راهآهن ایران بررسی شده، اما کمتر به این پرداخته شده که چگونه اندیشمندان ایرانی آن را در چارچوب تفکر ترقی و ورود به عصر سرمایهداری تحلیل کردهاند.
منبع:
پاشازاده، غلامعلی. «راهآهن و ترقی از نگاه اندیشمندان ایران عصر ناصرالدینشاه.» پژوهشهای تاریخی، سال ۴، شماره ۴ (زمستان ۱۳۹۱): ۵۷-۷۰