تماشاگر بزرگ ماراتن  LNG

درحالی‌که ایالات متحده، قطر و کانادا پیشتاز این موج تازه‌اند، ایران با وجود در اختیار داشتن عظیم ترین ذخایر گازی، به دلیل تحریم‌ها، کمبود سرمایه‌گذاری و سیاست‌های ناکارآمد، از این فرصت تاریخی بی‌بهره مانده و خطر عقب‌ماندگی بیشتر در بازار جهانی را پیش رو دارد. بر اساس داده‌های تازه آژانس بین‌المللی انرژی، بین سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ نزدیک به ۲۹۰‌میلیارد مترمکعب ظرفیت جدید مایع‌سازی وارد مدار خواهد شد؛ ظرفیتی معادل نیمی از کل ظرفیت فعلی بازار که در نوع خود یک جهش تاریخی به شمار می‌آید. این ظرفیت عمدتا در کشورهایی چون ایالات متحده، قطر و کانادا متمرکز است که حدود ۸۰درصد از پروژه‌های در دست ساخت یا تایید شده را شامل می‌شوند.

برای نخستین بار، ابزاری به نام «رهگیر ظرفیت جهانی LNG » توسط آژانس معرفی شده که روند پیشرفت پروژه‌ها را در سطح بین‌المللی رصد و به بازیگران بازار دید روشن‌تری از زمان‌بندی و حجم عرضه می‌دهد. این تحولات در شرایطی رخ می‌دهد که از سال ۲۰۲۲ و با کاهش تحویل گاز روسیه به اروپا، بازار جهانی با فشار کمبود عرضه و جهش‌های بی‌سابقه قیمت مواجه شد. در این مدت LNG توانسته نقش یک سوپاپ اطمینان را ایفا و بازار را از بحران‌های شدیدتر دور نگه دارد. اکنون بازار با موجی از پروژه‌های عظیم مواجه است که یا در مرحله سرمایه‌گذاری نهایی قرار دارند یا در حال ساخت هستند، به عبارت ساده دوره‌ای تازه در راه است که می‌تواند از «بازار محدود و پرنوسان» به «بازار پرعرضه و باثبات‌تر» تغییر مسیر دهد.

تاثیر تحولات LNG بر ایران

برای ایران، تحولات جهانی بازار ال ان جی حامل پیام‌های متناقض است. از یک‌سو، افزایش عرضه LNG در جهان و حضور بازیگران قدرتمندی مانند آمریکا و قطر می‌تواند جایگاه ایران را در بازارهای بالقوه دشوارتر کند. ایران با وجود داشتن دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان، عملا سهمی در تجارت جهانی LNG ندارد و به دلیل تحریم‌ها، کمبود فناوری مایع‌سازی و سرمایه‌گذاری خارجی، پروژه‌های صادراتی کشور متوقف یا نیمه‌کاره مانده‌اند.

در نتیجه، موج جدید ظرفیت LNG در سطح جهان فاصله ایران با رقبای منطقه‌ای و جهانی را بیشتر خواهد کرد. قطر به‌عنوان همسایه جنوبی ایران، هم‌اکنون با پروژه‌های عظیم در حال تثبیت موقعیت خود به عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده LNG جهان است. حضور فعال این کشور در قراردادهای بلندمدت با اروپا و آسیا عملا فضایی برای ورود ایران باقی نمی‌گذارد. از سوی دیگر، رشد مصرف داخلی و یارانه‌های سنگین سوخت در ایران باعث شده که کشور نه تنها فرصت صادرات LNG را از دست بدهد بلکه حتی برای تامین پایدار گاز داخلی نیز با چالش روبه‌رو شود.

کمبود سرمایه‌گذاری در بخش بالادست، فرسودگی تاسیسات و افزایش مصرف فصلی، دولت را به سمت واردات گاز در زمستان سوق داده است؛ وضعیتی که با منابع عظیم موجود در تضاد کامل است. با این حال، اگر ایران بتواند در سال‌های آینده بخشی از موانع سیاسی و مالی خود را رفع کند و به فناوری‌های جدید دست یابد، هنوز امکان دارد از ظرفیت‌های بی‌نظیر گازی خود بهره‌برداری کند. بازار آسیا تا دو دهه آینده همچنان به LNG نیاز دارد و حتی اگر قیمت‌ها به دلیل مازاد عرضه کاهش یابد، باز هم تقاضای پایدار برای گاز وجود خواهد داشت.

ایران در صورت ورود به این بازار می‌تواند مزیت جغرافیایی خود را به کار گیرد، زیرا فاصله کوتاه‌تری تا بازارهای آسیایی نسبت به رقبای آمریکایی دارد و هزینه حمل‌ونقل کمتری خواهد پرداخت. در کوتاه‌مدت، این تحولات برای ایران بیشتر یک هشدار است تا فرصت؛ هشداری مبنی بر اینکه اگر سیاستگذاری و سرمایه‌گذاری در بخش گاز اصلاح نشود، جایگاه کشور در آینده بازار جهانی بیش از پیش تضعیف خواهد شد. در بلندمدت اما اگر مسیر تعامل بین‌المللی تغییر کند، ایران هنوز شانس دارد با پروژه‌های مایع‌سازی و صادرات LNG وارد صحنه شود، هرچند رقابت بسیار سخت‌تر از گذشته خواهد بود.

تقاضای رو به رشد برای LNG

 پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که تقاضا برای LNG همچنان رو به رشد خواهد بود. شرکت شل بر اساس گزارش سالانه خود اعلام کرده که تا سال ۲۰۴۰ تقاضای جهانی برای گاز مایع حدود ۶۰ درصد افزایش می‌یابد. این رشد به‌ویژه در آسیا به چشم می‌خورد؛ جایی که اقتصادهای نوظهور مانند چین، هند، اندونزی و فیلیپین سرعتی بالاتر از اروپا دارند و نیاز روزافزونی به گاز برای تولید برق، گرمایش، سرمایش، صنعت و حمل‌ونقل احساس می‌کنند. حتی اندونزی به عنوان ششمین صادرکننده بزرگ LNG جهان اخیرا بخشی از صادرات خود را برای تامین تقاضای داخلی به تعویق انداخته است.

این روند نشان می‌دهد که مصرف داخلی در بسیاری از کشورهای آسیایی بر صادرات اولویت یافته و آینده بازار بیش از پیش به این منطقه گره خورده است. در اروپا، پس از بحران انرژی و تلاش برای فاصله گرفتن از واردات روسیه، LNG به ستون فقرات سبد انرژی تبدیل شده است. بسیاری از کشورهای اروپایی اکنون برای بیش از دو سوم نیاز گازی خود به واردات LNG وابسته‌اند.

در عین حال، سخت‌گیری‌های زیست‌محیطی اتحادیه اروپا در مورد انتشار متان و شفافیت زنجیره تامین می‌تواند چالش‌هایی جدی برای عرضه‌کنندگان به وجود آورد. با این حال، وابستگی رو به افزایش اروپا به LNG، به ویژه از ایالات متحده، امری اجتناب‌ناپذیر است و اگر مقررات سخت‌گیرانه کمی تعدیل شود، این وابستگی حتی به مرز صد درصد نیز خواهد رسید. از منظر شرکت‌های بزرگ نفتی، رقابت تازه‌ای شکل گرفته است. تا مدت‌ها شرکت‌های اروپایی مانند شل، بی‌پی، توتال انرژی و آنی در تجارت LNG پیشگام بودند، اما غول‌های آمریکایی مانند اکسون‌موبیل و شورون به‌تازگی با سرعت بیشتری وارد میدان شده‌اند.

این دو شرکت مدیران جدیدی برای بخش تجارت LNG منصوب کرده و قراردادهایی معادل ۷‌میلیون تن در سال امضا کرده‌اند، اقدامی که نشان می‌دهد قصد دارند سهم خود از این بازار رو به رشد را افزایش دهند. شل هم‌زمان برنامه دارد تا سال ۲۰۳۰ حدود ۱۲‌میلیون تن به ظرفیت تحت مدیریت خود بیفزاید و توتال انرژی نیز در پی افزایش ۵۰ درصدی حجم LNG تا همان سال است. بی‌پی نیز پروژه‌ای جدید در سواحل سنگال و موریتانی آغاز کرده تا این دو کشور را به قطب تازه LNG در آفریقا بدل کند. افزایش شدید عرضه اگرچه می‌تواند قیمت‌ها را متعادل‌تر و امنیت انرژی را تقویت کند، اما ریسک‌هایی نیز در پی دارد.

تهدید حاشیه سود تولیدکنندگان

برخی تحلیلگران هشدار داده‌اند که بازار ممکن است از میانه دهه ۲۰۲۰ با مازاد عرضه روبه‌رو شود، وضعیتی که فشار بر قیمت‌ها را افزایش داده و حاشیه سود تولیدکنندگان با هزینه‌های بالاتر را تهدید می‌کند. علاوه بر این، مقررات سخت‌گیرانه زیست‌محیطی، مشکلات مالی یا تاخیرهای پروژه‌ای می‌تواند بخشی از این ظرفیت را از مسیر خارج سازد. هم‌زمان، سرمایه‌گذاری عظیم در زیرساخت‌های واردات LNG در آسیا و اروپا تعیین می‌کند که آیا این موج عرضه واقعا می‌تواند جذب بازار شود یا خیر.

به‌طور کلی، چشم‌انداز دهه پیش‌رو ترکیبی از فرصت و تهدید است. از یک‌سو، افزایش عرضه به کاهش آسیب‌پذیری بازار و رقابتی‌تر شدن قیمت‌ها کمک می‌کند. از سوی دیگر، احتمال کاهش تقاضا در برخی مناطق مانند اروپا به دلیل توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر یا فشار سیاست‌های اقلیمی، می‌تواند بخشی از تعادل را برهم زند. نتیجه این شرایط بستگی دارد به اینکه اقتصادهای نوظهور تا چه حد توان جذب LNG را دارند و عرضه‌کنندگان چگونه خود را با تحولات بازار هماهنگ می‌کنند.