بحران یا ورشکستگی؟

ناکارآمدی‌ در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، انرژی، آب، محیط‌زیست، راه، ترافیک، کسب‌وکار، آموزش جوانان توسعه‌گرا و مسوولیت‌پذیر، رفاه، امنیت اجتماعی، آزادی یا در یک کلام، ناکامی در برآورده کردن ساده‌ترین نیازها و خواسته‌های انسان مدرن. در آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی علل چالش‌های فعلی، می‌توان دلایل مختلفی را برشمرد و شاید عامل ایجاد برخی از آ‌نها، تحریم‌های غیرمنصفانه‌ بین‌المللی باشد، اما ریشه اکثر آنها، در ناکارآمدی‌های داخلی است. باید توجه داشت که برای بحران‌ها و معضلاتی که طی چندین دهه ناکارآمدی ایجاد شده است، راه‌حل‌های یک‌شبه و درمان فوری وجود ندارد، مگر آنکه جراحی و مراقب‌های بعد از آن علاج شود که در این‌صورت سیاستگذار باید بداند که درد و هزینه، بخش جدایی‌ناپذیر درمان خواهد بود. یکی از مهم‌ترین ناترازی‌ها، ناترازی در حوزه آب است که در ادامه به آن پرداخته شده است. در عرصه مدیریت منابع آب باید توجه داشت که آنچه امروزه برخی آن را بحران آب می‌نامند، نتیجه سال‌ها سیاستگذاری غلط است. هنوز هم نوع نگاه ما به مساله اصلاح نشده و خود عنوان «بحران آب» هم دارای ایراد است. بحران، به یک وضعیت موقت اطلاق می‌‌شود اما آنچه اکنون کشور در عرصه مدیریت منابع آب با آن مواجه است، نه بحران، بلکه ورشکستگی آب و خشکسالی‌های عمیقی است که هنوز در واژه‌شناسی هم آدرس‌دهی نادرست نمود دارد. باید با واقعیت روبه‌رو شد، نمی‌شود ۵ سال، ۱۰ سال و بیش از آن را در بحران سپری کرد، بحران بالاخره باید روزی تمام شود.

در شرایط فعلی به لحاظ منابع، کشور همچنان غنی است لیکن دخل و خرج یا به عبارتی ریخت‌وپاش‌های غیرضروری، در بسیاری از حوزه‌ها از جمله آب، با هم تناسبی ندارد. ورشکستگی، وضعیتی است که مصرف، بیش از منابع در اختیار باشد و این آن چیزی است که در وضعیت فعلی با آن مواجه هستیم. با نگاهی به اعداد تقریبی، می‌توان دریافت که ایران، سالانه حدود ۳۵۰‌میلیارد مترمکعب روان‌آب دارد که از این میزان، حدود ۱۰۰‌میلیارد مترمکعب آن، آب تجدیدپذیر یا آب در دسترس خواهد بود. این میزان آب به‌طور تقریبی، معادل آب تجدیدپذیر کشورهایی همچون اسپانیا، آلمان، انگلیس و... است. البته، در بررسی منابع آب باید موارد دیگری همچون جمعیت، سرانه و... درنظر گرفته شود اما میزان آب موجود در کشور در مقایسه با کشوری همچون عربستان با حدود ۲‌میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر در سال، بیانگر آن است که به‌رغم مواردی همچون تغییرات اقلیمی، خشکسالی و... در مقایسه با نیازهای درست، همچنان آب کافی در کشور برای مصارفی همچون شرب، صنعت، کشاورزی کارآمد، سهم محیط‌زیست و... وجود دارد. حال این پرسش مطرح است که حلقه مفقوده کجاست؟ اگر آب کافی در کشور وجود دارد، چرا همواره سخن گفتن از بحران آب، کلیدواژه مسوولان کشور است؟ اگر گفته می‌شود که آب نیست، باید تبیین شود که برای چه کار و چه نوع مصرفی آب نداریم.

ابتدا باید نوع نگاه ما تغییر پیدا کند، وضعیت کنونی شناخته و اصلاح شود، در نتیجه به‌جای ایده‌های عموما ژول‌ورنی، به دنبال اصلاح الگوی مصرف، سازگاری با شرایط رفت و سطح تاب‌آوری خود را افزایش داد. توسعه پایدار که زمانی کلیدواژه محبوب میان تمامی مسوولان کشور بود، نه با انتقال‌های چندصد کیلومتری آب، بلکه در شناخت ظرفیت‌ها، سازگاری و جانمایی متناسب با مطالعات آمایش سرزمین، آن هم توسط متخصصان واقعی و از طریق شفافیت و شایسته‌سالاری محقق خواهد شد. چالش‌های آب، انرژی و محیط‌زیست مسائل پیچیده هستند و برای حل مسائل پیچیده، یک راه‌حل وجود ندارد، بلکه مشابه یک گروه ارکستر بزرگ، تمامی نوازندگان برای دستیابی به هدف، باید هماهنگ با یکدیگر و با حفظ ضرباهنگ مشخص، به عنوان یک تیم عمل کنند، حل مساله آب در ایران نیز مشابه آن خواهد بود. اولا هدف اعضای تیم مشخص و یکسان باشد، دوما اجزای تیم همکاری با یکدیگر را در دستور کار قرار دهند. بدیهی است اگر هدف اعضای تیم حکمرانی منابع آب، اهداف سیاسی، منفعت‌های شخصی و پر کردن جیب خود و دوستان، ارجحیت خودی و غیرخودی بر تخصص و... باشد، نه تنها توسعه و حل ورشکستگی آب محقق نخواهد شد، بلکه همواره دور و دورتر می‌شود.

متاسفانه یکی از مهم‌ترین مسائلی که در کشور برای دهه‌ها مغفول مانده است، موضوع آمایش سرزمین است. در یک نگاه کلی باید پرسید که کدام مطالعات آمایش سرزمین افزایش چند‌میلیونی جمعیت در نقاطی مانند تهران را توصیه کرده است؟ تمرکزگرایی توسعه با چه هدفی انجام شده است؟ جانمایی صنایع آ‌ب‌بر در کویرهای مرکزی براساس چه منطق و اصولی انجام شده است؟ کدام منطق به افزایش سطح زیر کشت در بسیاری از استان‌های کم آب کشور حکم داده است؟ برای کشاورزانی که اشتغال و معیشتشان تحت‌تاثیر قرار خواهد گرفت، چه تمهیداتی اندیشه شده؟ چرا به دوره‌ بهره‌برداری و نگهداری طرح‌ها توجه نشده؟ چرا اصلاح و نوسازی صورت نگرفته؟ سیاستگذاری حوزه کشاورزی و بهبود کارآیی و کاهش ضایعات، از طریق چه فرآیندهایی صورت می‌گیرد؟ چرا تعامل با کشورهای همسایه در مدیریت آب‌های مرزی موفق نبوده است؟ چرا در کشوری که برای قرن‌ها قدر قطره‌ها دانسته می‌شده، اکنون ارزش آب فراموش شده؟ چرا برای فرهنگ‌سازی درست و اصلاح الگوی مصرف تدبیری اندیشه نمی‌شود؟ چرا در شهری مانند تهران که با قطع آب مواجه است مبلمان آب‌بر شهری همچون چمن‌کاری و آبیاری غلط آن انجام می‌شود؟ اصلاح و بهبود شبکه‌های توزیع آب برای کاهش هدر رفت چرا به نتیجه نرسیده است؟ چرا سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و خارجی در این حوزه موفق نبوده است؟ چرا طرح‌های ما به لحاظ اقتصادی و هزینه-فایده بررسی نمی‌شود و به عنوان نمونه طرح‌های شیرین‌سازی و انتقال آب که قیمت تمام شده‌ای بالغ‌بر ۱.۵ یورو برای هر مترمکعب دارند اجرا می‌شوند و در مقصد، آب با هزینه‌های بسیار نازل حدود ۱۰۰ تومان برای هر مترمکعب به فروش می‌رسد، آیا نمی‌شد که آب را از کشاورز خریداری کرد؟ و هزاران پرسش دیگر که هر کدام موضوع یک یادداشت جداگانه خواهد بود.

به عنوان نمونه می‌توان تامین آب کلان‌شهر تهران و راهکارهایی که طی روزهای اخیر، از سوی مسوولان ارائه می‌شود را مورد‌ بررسی قرار داد. یکی از راه‌حل‌هایی که برای سال‌ها در دستور کار متولیان امر بوده و در بسیاری از شهرهای کشور نمود داشته است، افزایش منابع تامین آب از طریق اجرای طرح‌ها در مقایسه با سایر گزینه‌ها همچون مدیریت مصرف بوده است. ابتدا، باید توجه داشت که انتقال آب، یعنی کم کردن از سهم یک گروه و افزودن به سهم گروهی دیگر، آن‌هم فارغ از توجه به پیامدهایی از جمله صرف قابل‌توجه منابع مالی، آسیب به محیط‌زیست، افزایش نیاز و حق‌آبه در مقصد و بسیاری از موارد دیگر. باید توجه داشت که براساس گفته‌ مقامات، شهر تهران حدود ۱۶۵ هزار هکتار اراضی آبی دارد، آیا نمی‌شد مثلا به جای کاهش سهم کشاورزی در استان قزوین و انتقال آب سد طالقان، کاهش کشاورزی استان تهران را مدنظر قرار داد؟ آیا نمی‌شد فاضلاب تهران را برای مصرف خریداری کرد؟ مگر قبل از اجرای شبکه فاضلاب، بخش عمده فاضلاب تصفیه نشده از طریق چاه‌های جذبی به سفره تهران تغذیه نمی‌شد و حدود نیمی از نیاز آب تهران از طریق چاه از سفره برداشت نمی‌شده است؟ چرا در شرایط فعلی فاضلاب تصفیه‌ شده وارد سفره نمی‌شود تا کمینه فرونشست را کاهش دهد؟ چرا سخنی از راه‌حل‌های پایدار مانند جداسازی شبکه‌های شرب و غیرشرب به میان نمی‌آید؟ چرا یک برنامه‌ جامع کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت توسط متخصصان امر و کارشناسان با حضور بخش خصوصی واقعی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌ها تدوین نمی‌شود؟ چرا کمیته‌های فنی با حلقه‌های محدود برگزار می‌شود و نقش مهندسان مشاور و کارشناسان مستقل، به پایین‌ترین سطوح اجرا محدود می‌شود...

اگرچه راه‌کارهای اساسی حل چالش‌ها، عموما میان‌مدت و بلندمدت است، اما در کوتاه‌مدت نیز اراده‌ای برای اصلاح امور دیده نمی‌شود و نگاه جزیر‌ه‌ای و بخشی در دستور کار قرار دارد. براساس قانون، وزارت نیرو وظیفه تامین آب شرب را بر عهده دارد و بخش‌های دیگری همچون وزارت کشاورزی، شهرداری‌ها و... نیز در زمره مصرف‌کننده‌های آب هستند که این موضوع خود قابل بحث است. به‌عنوان نمونه در سال جاری، شاهد آن هستیم که بسیاری از شهرها از جمله تهران چالش‌های تامین آب دارد، در همین حال، شهرداری، از محل آب، پساب و برداشت از چاه‌ها، زیباسازی فضای شهری و چمن‌کاری را به نحوی دنبال می‌کند که افزون‌بر فضاهای سبز، بخش زیادی از اتوبان‌ها نیز به دلیل بهینه‌ نبودن آبپاش‌ها، سیراب می‌شوند. وزارت جهاد هم کشاورزی خود را از سدهای تهران، چاه‌ها و پساب و... دنبال می‌کند. این مهم در حالی‌است که اگر تجمیع و یک نگاه جامع وجود داشت، در شرایط اضطراری همچون سال جاری، سایر مصارف را می‌خرید، حکم به قطع آب چمن‌کاری و... می‌داد تا بتوان از بحران عبور کرد، اما به جای مدیریت مصرف، سودای افزایش منابع تامین توسعه داده می‌شود و اصولا در بخش‌هایی که کلنگ‌زنی وجود ندارد، مسوولان هم تمایلی ندارند. در شهری که قطع چندساعته آب وجود دارد، اثری از خشکسالی در شهر نمود ندارد و رهگذر عبوری شهری پرآب خواهد دید، این در نتیجه مدیریت بخشی و نگاه جزیره‌ای است.

به جرات می‌توان اذعان کرد که متناسب با چالش‌ها، برای حل تمامی مسائل، به لحاظ فنی راهکار وجود دارد، اما ابتدا باید اراده‌ای برای حل مساله وجود داشته باشد و شیوه برخورد با مساله، به‌جای شعار و طرح‌های نمایشی، راهکارهای عملی و واقع‌گرایانه باشد. ارائه جزئیات فنی در این مقال نمی‌گنجد اما باید توجه داشت که گام اول، یک بازاندیشی بنیادین یا پارادایم شیفت در شیوه‌ حکمرانی منابع آب در کشور است. در پی آن نتایج همچون تجمیع خدمات هم رخ خواهد داد و توسعه پایدار توام با سازگاری و واقع‌گرایی، آن‌هم به دور از رویاپردازی‌های ذاتی مسوولان ما در ایران، به‌همراه خواهد آمد. اما از جمله الزامات، این خواهد بود که مسوولان، فارغ از زد و بندهای سیاسی و گروه‌بندی‌های متداول، حاضر باشند که اقدامات درست را انجام دهند و هزینه‌ آن را به قیمت صلاح نسل‌های آینده، بپردازند.

 نام نیکو گر بماند زآدمی/به کزو ماند سرای زرنگار‌

*   عضو کمیته رهبران آینده FIDIC