تعامل شکننده

این معماری بر قاعده‌ای ساده استوار بود: واشنگتن در ازای دسترسی به منابع انرژی و همسویی سیاسی، «امنیت» را برای متحدان ثروتمند اما آسیب‌پذیر عرب خود تامین می‌کند. حمله اسرائیل - نزدیک‌ترین متحد استراتژیک آمریکا - به یکی از اعضای اصلی این اردوگاه، این پیمان نانوشته را زیر پا گذاشت و نشان داد که واشنگتن یا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند متحدان عرب خود را از زیاده‌خواهی‌های تل‌آویو مصون نگه دارد.

در هر تحلیل از شرایط کنونی امنیت جهان نباید این نکته را نادیده گرفت که این رخدادها در بستر یک دگرگونی بزرگ‌تر جهانی رخ می‌دهند؛ جهان در حال گذار از نظم تک‌قطبی پس از جنگ سرد به سمت نظمی چندقطبی و پرآشوب است. نشانه‌های این گذار را می‌توان به‌وضوح در مسابقه تسلیحاتی بی‌سابقه، افول اعتماد به نهادها و اتحادهای سنتی و بازتعریف مفهوم حاکمیت و امنیت مشاهده کرد. حمله به دوحه یک نشانه بود از اینکه حاکمیت ملی حتی برای قدرتمندترین کشورها نیز آسیب‌پذیر است و این واقعیت، دولت‌ها را وادار می‌کند تا استراتژی‌های امنیتی خود را کاملا بازتعریف کنند. در نتیجه، این حمله را باید چراغ قرمزی دانست که افول نظم قدیم و تولد دردناک نظمی جدید را هشدار می‌دهد؛ نظمی که در آن هر کشوری در جست‌وجوی جایگاه خود در جهانی بی‌نگهبان است.

این تحولات اکنون به‌وضوح در غرب آسیا قابل مشاهده است؛ جایی که حمله به قطر ثابت کرد صلح مبتنی بر تضمین‌های امنیتی غرب – به‌ویژه از سوی آمریکا – دیگر پایدار نیست. این تحول را حتی می‌توان در تغییر استراتژی کلان اسرائیل از «صلح ابراهیم» به «سلطه تمام‌عیار منطقه‌ای» مشاهده کرد. اسرائیل اکنون به صورت دومینووار در پی تسلط کامل بر کشورهای منطقه است، نه صرفا تعامل مسالمت‌آمیز با آنها.

اسرائیل با بهره‌گیری از اختلافات عمیق میان کشورهای عربی، به دنبال تثبیت هژمونی خود در منطقه است. شکاف‌های تاریخی بین عربستان، امارات و قطر – که پیش‌تر در محاصره قطر در سال ۲۰۱۷ به اوج رسید – بستری مناسب برای پیشبرد این استراتژی فراهم کرده است. تل‌آویو با مهارت از این تقسیم‌بندی‌ها بهره می‌برد تا مانع از شکل‌گیری یک جبهه متحد عربی و منطقه‌ای شود. این تاکتیک تنها به عربستان و امارات محدود نمی‌شود؛ اسرائیل همزمان با تحریک تنش‌ها بین ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، می‌کوشد فضای منطقه را هرچه بیشتر قطبی و قابل کنترل کند.

در چنین شرایطی کشورهای منطقه چه خواهند کرد؟ پاسخ این سوال‌ میلیون‌دلاری بسیار دشوار است. آیا آنها به سمت یک قدرت دیگر جهانی خواهند رفت؟ اگر آمریکا نتواند اعتماد ازدست‌رفته متحدان عربی خود – به ویژه قطر – را بازگرداند، طبیعی است که این کشورها به‌تدریج به سمت شرق متمایل شوند. پکن با ارائه گزینه‌های اقتصادی و امنیتی جایگزین، بدون فشارهای ایدئولوژیک غرب، می‌تواند برای دولت‌های عربی جذاب باشد. هم‌اکنون نیز همکاری‌های نظامی و اقتصادی چین با کشورهایی مانند عربستان و امارات در حال گسترش است و حمله اخیر به قطر می‌تواند این روند را شتاب بخشد.

شاید هم این کشورها به ترمیم بخش‌های آسیب‌دیده روابط خود با آمریکا دست بزنند یا فراتر از آن به دلیل وابستگی امنیتی عمیق به واشنگتن، حاضر به انصراف از میزبانی گروه‌های آزادی‌بخش فلسطینی و تن دادن به خواسته‌های تل‌آویو (هرچند با هزینه‌ای سنگین برای مشروعیت داخلی و منطقه‌ای) شوند. از میان همه سناریوهای قابل تصور، بیشتر محتمل است این دولت‌ها بدون آنکه روابط خود با غرب را دچار بحران جدی سازند، به‌آرامی به سمت تنوع‌بخشی در روابط با قدرت‌های دیگر جهانی و حتی ایجاد سامانه‌های دفاعی مستقل و غیروابسته به غرب باشند.

در نهایت باید توجه داشت که در نشست دوحه، دولت ایران نسبتا خوب ظاهر شد و توانست موضعی هماهنگ‌تر از قبل با کشورهای منطقه داشته باشد؛ اما فاصله دیدگاه‌های ایران با کشورهای عربی در مسائل منطقه‌ای و حتی موضوع فلسطین، هنوز زیاد است. اما پرسش این است که اگر بار دیگر درگیری‌ای بین ایران و اسرائیل رخ دهد، آیا کشورهای منطقه حاضر خواهند شد همانند نشست اضطراری دوحه، برای ایران نیز موضعی هماهنگ اتخاذ کنند؟ تا زمانی که این سطح از اعتماد و همبستگی شکل نگرفته باشد، نمی‌توان دیپلماسی منطقه‌ای ایران را کاملا موفق ارزیابی کرد.

با توجه به پیشینه روابط کشورهای منطقه و در شرایطی که نظم امنیتی قدیم در حال فروپاشی است، هنوز برای خوش‌بینی نسبت به تغییر جهت قطر و دیگر کشورهای نسبتا محتاط عربی از پیمان با اسرائیل به سوی اتحاد با ایران زود است. اگرچه خود اسرائیل با خروج از منطق «صلح ابراهیم» و ورود به راهبرد جدید «اسرائیل بدون مرز» و تلاش برای سلطه به جای همکاری با کشورهای منطقه، زمینه را برای بازنگری معادلات امنیتی فراهم کرده، اما این روند به زمان و تحولات داخلی قدرت‌های منطقه نیاز دارد. احتمالا قطر و دیگر بازیگران عرب ترجیح می‌دهند در فضایی بینابینی، گزینه‌های خود را حفظ کنند تا اینکه بلافاصله به سمت ایران متمایل شوند.

* پژوهشگر مسائل خاورمیانه