مراحل پیچیده پرونده هستهای

همچنانکه پیش از این، پیشنهاد کرهجنوبی درباره همین مساله آرای لازم را کسب نکرد و رد شد که اتفاقا تا حدودی این اتفاق از قبل قابل پیشبینی بود.
رد این پیشنهاد اگرچه لزوما به معنای اجرای مکانیسم ماشه نیست، ولی در عمل راه را برای اروپاییان باز کرد تا مطالبات خودشان را در این مساله هرچه راحتتر عملیاتی کرده و اهداف خودشان را محقق کنند. بنابراین با تکیه بر همین اتفاق باید اجرای مکانیسم ماشه را بیش از پیش محتمل بدانیم.
هرچند که هنوز احتمال کمی برای تعویق مکانیسم ماشه وجود دارد و با یک بررسی و تحلیل دقیق در اظهارنظرات مقامات ایرانی و غربی، میتوان به این مساله پیبرد. مضاف بر اینکه، سفر نیویورک در پیش است و مقامات جمهوری اسلامی ایران، چنین فرصتی را دارند که در قالب دیدارها و مذاکرات با مقامات غربی، روزنهای را برای توافق در پرونده هستهای پیدا کرده و از بازگشت دوباره تحریمها جلوگیری کنند. البته همه این موارد در حد گمانهزنی و احتمالات است و از حالا نباید قاطعانه مسالهای را مطرح یا تحلیل کرد.
پرونده هستهای ایران، طی چند ماه گذشته، شرایط و مراحل پیچیده و متفاوتی را طی کرده است. اروپاییان طی این دوران به صورت جدی تحت فشار لابی ایالات متحده آمریکا و البته اسرائیل بودند.
این در حالی است که ایران با رویکردها و مواضع خودش به دنبال آن بوده که بتواند خواستههای خودش از برجام بهویژه در مساله مکانیسم ماشه را به نتیجه رسانده و اروپا را به تعویق مکانیسم ماشه مجاب کند.
اینکه رئیسجمهوری فرانسه بهرغم معقول خواندن پیشنهاد وزارت امور خارجه ایران، اعلام کرده که این مواضع با رویکرد کلی نظام جمهوری اسلامی تطابق ندارد یا این وزارتخانه را نماینده ایران نمیداند و با تکیه بر همین بهانه، مجددا به مخالفت با پیشنهادهای تعویق در مکانیسم ماشه پرداخته است؛ چنین به نظر میرساند که تروئیکا - فرانسه، انگلستان و آلمان- عزم و اراده خودشان را برای اجرای مکانیسم ماشه جزم کردهاند.
وگرنه غربیها چطور در گذشته از طریق مذاکره با وزارت امور خارجه ایران، برجام را پیش بردند یا نظرات خودشان را در قالب مذاکره و رایزنی با مقامات رسمی این وزارتخانه به مشورت گذاشته و بر اساس توافق با همین نمایندگان با لغو تحریمها موافقت کردند؟ آیا غیر از این است که وزارت امور خارجه و مقامات آن، نمایندگان رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات هستند؟ آیا بهانه جدید فرانسه و دیگر مقامات اروپایی، غیر از این است که آنان به جای بحث و تعامل، صرفا بهانهای را مطرح کرده و آن را دستاویزی برای اصرار بر مواضع سابق خودشان قرار دادهاند؟
واقعیت این است که مخالفت امروز اروپا، بیش از آنکه مبنای منطقی داشته باشد، تحتتاثیر لابی اسرائیل و آمریکاست؛ چراکه شرایط اروپا بعد از «جنگ اوکراین» به سمت و سویی پیش رفته است که اتحادیه اروپا رغبتی برای ورود به چالشهای جدید را نداشته باشد. بر همین اساس مواضع اخیر تروئیکا در قبال ایران، در تضاد با این حقیقت قرار میگیرد. اروپاییان اگرچه در رفتار بر اجرای مکانیسم ماشه اصرار دارند، ولی بر اساس منطق اجرای مکانیسم ماشه، منافع آنان را متاثر خواهد کرد. بنابراین اگر خوشبینانه به مساله نگاه کنیم و همان گزاره «معقولانه» در تحلیل فرانسویها از پیشنهاد وزارت امور خارجه ایران را فرض قرار بدهیم و همین طور مساله سفر آقای پزشکیان به نیویورک را لحاظ کنیم، احتمال تعویق مکانیسم ماشه همچنان زنده خواهد ماند؛ چراکه هنوز این فرصت فراهم است که ایران با اقدامات عملی و جدیتر بتواند اروپا را به عقبنشینی از مواضعش ترغیب کند و سرانجام مکانیسم ماشه را دچار تعویق یا تعلیق کند. البته این احتمال در بهترین حالت از شانس 20درصدی فراتر نخواهد رفت.
اینکه هنوز در داخل کشور بهرغم تمام مشکلات و پیچیدگیها در پرونده هستهای ایران، برخی جریانهای سیاسی بر طبل مخالفت میکوبند، درخور توجه است. شاید برخی آن را کارشکنی و برخی آن را ابزار چانهزنی با غرب توصیف کنند، ولی واقعیت این است که سابقه آنان گواه بر همهچیز است. این اقلیت، عملا خلاف روندهای رسمی بینالمللی رفتار کرده است.
سابقه این جریان افراطی حکایت از رویکردهای غیرعاقلانه ناشی از عدم شناخت نسبت به مناسبات بینالمللی دارد. این اقلیت به دلیل همین درک نادرست از حقایق بینالملل، معمولا حرفها و ادعاهایی مانند خروج از NPT یا بستن تنگه هرمز را بیان میکند که توجهی به تبعات و عواقب آن ندارد. این اقلیت افراطی خودش را انقلابی و دلسوز کشور و مردم خطاب میکند، ولی به نظر نگارنده مجموعه اقدامات و تحرکات آنان نهتنها قابل درک نبوده، بلکه در مواردی مشکوک و تاملبرانگیز است. آیا بهراستی آنان از عواقب نظرات خودشان هیچگاه آگاه نبوده و نیستند؟ آیا به این فکر نکردند که خروج از NPT یا بستن تنگه هرمز چه نتیجهای خواهد داشت و چه چالشها و راهها و مسائلی را پیش روی کشور ایجاد خواهد کرد؟
اگر کشور امروز در پرونده هستهای با موانع و مسائل پیچیدهای مواجه است، بخش مهمی از این مسائل ثمره همان رویکردهایی است که نماینده و نمایندگان فکری آنان در جریان مذاکرات سابق در دوران آقای احمدینژاد دنبال کردند. مجموعه این تحرکات و سابقه این جریانهای افراطی، شکبرانگیز است؛ هرچند که این شک و شبهه لزوما به معنای مخالفت آنان با منافع و مصالح کشور نیست، بلکه بیشتر در نقد تصمیمات و رویکرد آنان خواهد بود.
* کارشناس سیاست خارجه