گیشه علیه فرهنگ

اما آمار گیشه در سالهای اخیر زنگخطری جدی به صدا درآورده است. غفلت سیاستگذاران از سینمای فرهنگی فقط یک بیتوجهی ساده نبوده، بلکه مسیری ساخته که شباهت زیادی به همان فیلمفارسیهایی دارد که روزگاری سینماگرانی چون مهرجویی در برابرشان ایستادند.
مطالعهای بر ۲۰ فیلم پرمخاطب سینمای ایران بین سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ - در قالب مقاله «محاسبه حجم اقتصاد پادفرهنگ در سینمای جمهوری اسلامی» - نشان میدهد حدود ۷۳درصد از فروش و توجه مخاطبان این دوره، به فیلمهایی رسیده که در تضاد با ارزشهای فرهنگی جامعه حرکت کردهاند و سینمای زرد و صرفا گیشهای را تبلیغ کردهاند.
فیلمهای بررسیشده شامل هزارپا، مطرب، نهنگ عنبر۲، آینه بغل، دینامیت، تگزاس ۲، گشت ارشاد ۲ و ۳، متری ششونیم، رحمان ۱۴۰۰، تگزاس، شبی که ماه کامل شد، لاتاری، به وقت شام، مصادره، اکسیدان، مغزهای کوچک زنگزده، خوب بد جلف، سرخپوست و ساعت ۵ عصر بودند. این آثار در مجموع حدود ۵۲درصد از کل مخاطبان سینما و ۵۰درصد از فروش گیشه در این سالها را جذب کردند.
در میان این فهرست، فقط هفت فیلم یعنی متری ششونیم، شبی که ماه کامل شد، لاتاری، به وقت شام، مصادره، مغزهای کوچک زنگزده و سرخپوست حداقل امتیاز لازم برای قرار گرفتن در دسته «فرهنگی» را به دست آوردند. باقی آثار، در رده «پادفرهنگ» قرار گرفتند. از مجموع فروش ۹تریلیون تومانی سینما و ۷۸میلیون مخاطب در این بازه، تنها این ۲۰ فیلم حدود ۴.۵تریلیون تومان فروش و ۴۰میلیون مخاطب داشتند؛ یعنی ۵۲.۳درصد از سهم کل تماشاگران و ۵۰.۱۷درصد از اقتصاد سینما.
شاخصهای فرهنگی و نتایج بررسی
منتقدان سینما در این مطالعه، با ۲۱ شاخص میزان فرهنگی بودن این فیلمها را سنجیدهاند. این شاخصها برگرفته از پژوهش «تحلیل مضمون فیلمهای سی و نهمین جشنواره فجر» در سال ۱۳۹۹ توسط موسسه بینا هستند. هرچه امتیاز منفیتر، فاصله فیلم از ارزشهای معیار بیشتر.
گروه اول: ارزشهای بهشدت بهحاشیهراندهشده
هفت شاخص نخست کمترین امتیاز را داشتند و بیشترین فاصله را با ارزشهای معیار. این حوزهها بیشتر به «سبک زندگی»، «اخلاق جنسی» و «باورهای بنیادین» مربوطاند.
* عدم استفاده ابزاری از جذابیتهای زنانه (0.84-)
* رعایت حریم اسلامی در روابط زن و مرد (0.74-)
* فرهنگ مصرف متناسب با ارزشهای بومی (0.59-)
* ترویج ارزشهای اخلاقی (0.58-)
* تقویت مناسک و باورهای اسلامی (0.55-)
* عدم ترویج مضامین رکیک جنسی (0.54-)
* تقویت همگرایی هویت ایرانی (0.41-)
این آمار نشان میدهد موتور محرک اصلی این فیلمها مصرفگرایی، عادیسازی روابط خارج از چارچوب و بهرهبرداری از جاذبههای جنسی بوده است.
گروه دوم: ارزشهای کمرنگ و در حاشیه
هفت شاخص بعدی اگرچه منفیتر از گروه اول نیستند، اما همچنان کمتوجهی به ارزشهای فرهنگی را نشان میدهند. این شاخصها به «اقتصاد»، «هویت اجتماعی»، «خانواده» و «اعتماد عمومی» مربوطاند.
* نقد فرهنگ اقتصادی طبقه مرفه (0.36-)
* عدم ترویج خیانت و عشقهای ضربدری (0.29-)
* مذمت ناهنجاریهای اجتماعی مثل اعتیاد و قانونگریزی (0.23-)
* اتکا به دانش بومی (0.23-)
* عدم ترویج مهاجرت و فرار مغزها (0.23-)
* ترویج فرهنگ تلاش و کار حلال (0.23-)
* تقویت اعتماد نهادی (0.23-)
به بیان ساده، نقد اختلاف طبقاتی کمرنگ است، خیانت و ناهنجاریها تا حدی عادیسازی شدهاند و تلاش، کار و اعتماد اجتماعی جایی در متن اصلی داستانها ندارند.
گروه سوم: ارزشهای کمتر بهحاشیهراندهشده
در این بخش، تنها سه شاخص امتیاز مثبت گرفتهاند که بیشتر به خانواده و عدالتخواهی مربوطاند.
* حق اعتراض مدنی مردم (0.17-)
* تصویر صحیح از تاریخ دفاع مقدس (0.09-)
* قهرمانسازی از شهدا (0.08-)
* نقد فساد اقتصادی و اختلاس (0.01-)
* تقویت عدالتخواهی و ظلم ستیزی (0.04+)
* ترویج ازدواج و مذمت طلاق (0.14+)
* منزلت پدر و مادر در خانواده (0.16+)
این نتایج نشان میدهد هرچه از شاخصهای بنیادین سبک زندگی و اخلاق فاصله میگیریم و به حوزه خانواده و عدالت نزدیک میشویم، اوضاع کمی بهتر میشود. با این حال، کارنامه کلی سینمای گیشه همچنان ضعیف است. تاکید سیاستگذاران بر دو شاخص خانواده و عدالتخواهی باعث شده توجه به مسائل اخلاقی و سبک زندگی سالم نادیده بماند.
پدیده ضدفرهنگ در گیشه
با کنار هم گذاشتن این آمار میتوان گفت غیر از هفت فیلم فرهنگی مورد اشاره، باقی آثار پرفروش سالهای اخیر در دسته ضدفرهنگی قرار میگیرند. سینمایی که قرار بود فرهنگساز باشد، امروز برای فروش بیشتر به سراغ الفاظ رکیک، روابط ضربدری، خیانت، اعتیاد و قانونگریزی رفته است.
مدافعان این جریان معمولا میگویند «مخاطب چنین فیلمهایی را میخواهد». اما این استدلال فرار از مسوولیت است؛ هم از سوی سیاستگذار و تهیهکننده و هم از سوی هنرمند. ذائقه تماشاگر امری ثابت نیست، بلکه محصول آن چیزی است که بارها و بارها به او عرضه میشود. وقتی خوراک اصلی سینما کمدیهای سطحی و درامهای پر از خیانت باشد، طبیعی است که مخاطب برای فیلمهای جدیتر و فرهنگی صبر نکند.
حتی اگر گفته شود «این ضعفهای اخلاقی و فرهنگی از پیش در جامعه بوده و سینما فقط آنها را بازتاب داده»، باز هم مشکل پابرجاست. تولید انبوه این آثار، سلایق عمومی را به همان سمت میکشاند و چرخهای معیوب ایجاد میکند: عرضه انبوه، تقاضای کاذب میسازد و این تقاضای کاذب، تولید بیشتر همان محتوا را توجیه میکند.
پرسشی حیاتی برای سینمای ایران
آمار تکاندهنده نیم دهه اخیر که بر پایه ارزیابی منتقدان و کارشناسان فرهنگ و اقتصاد به دست آمده، پرسش مهمی را مطرح میکند: چرا سینمایی که با پول مردم اداره میشود، جهانی بیگانه با فرهنگ ایرانی میسازد؟ و چرا کنشگران این عرصه در برابر چنین واگرایی فرهنگی سکوت کردهاند؟
تعریف سینما صرفا به عنوان «سرگرمی» یا «صنعت سودده» هم نارواست و هم اجحاف. سینما هیچگاه سرگرمی خنثی نبوده است. قدرت آن تا جایی است که نه فقط بازتاب جامعه، بلکه سازنده آن هم میتواند باشد. هر قاب، هر دیالوگ و هر داستان بذر فکری است که در ذهن مخاطب کاشته میشود. به همین دلیل، بیش از هر زمان لازم است سیاستگذاران و فیلمسازان با گفتوگویی جدی و صریح، مسیر سینما را به سوی تقویت فرهنگ بازگردانند.
* مدرس دانشگاه