جایگاه ما در روندهای جهانی

اما در سال‌های اخیر، وزن و نفوذ ایران در معادلات منطقه‌ای کاهش یافته است. امروز، در بسیاری از تحولات منطقه و جهان، از روندهای اقتصادی گرفته تا ائتلاف‌های سیاسی، نام ایران یا غایب است یا در حاشیه قرار دارد. 

این وضعیت، تصادفی نیست بلکه حاصل مجموعه‌ای از عوامل و رویکردهای ناکارآمد در عرصه سیاست داخلی و خارجی است.

۱. تحریم‌های اقتصادی و کاهش قدرت ایران

یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش نقش ایران در معادلات منطقه‌ و جهان، تحریم‌های بین‌المللی است. تحریم‌های اقتصادی، به‌ویژه تحریم‌های مالی و بانکی، نه تنها منابع کشور را محدود کرده، بلکه توانایی ایران برای مشارکت فعال در پروژه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را کاهش داده است. کمبود منابع مالی باعث شده است که ایران نتواند در زمینه سرمایه‌گذاری در کشورهای همسایه یا شرکت در پروژه‌های مشترک اقتصادی و زیرساختی فعال باشد. تحریم‌ها همچنین تاثیر مستقیم بر توان دیپلماتیک ایران داشته‌اند. کشورهایی که به دنبال همکاری اقتصادی با ایران هستند، به دلیل محدودیت‌های بانکی و خطر مواجهه با تحریم‌های ثانویه، اغلب از سرمایه‌گذاری یا مشارکت با ایران صرف‌نظر می‌کنند. این مسئله، ایران را از جریان تجارت و اقتصاد منطقه‌ و جهان کنار می‌گذارد و قدرت کشور را در حوزه سیاست خارجی تضعیف می‌کند.

نتیجه آن است که ایران به‌تدریج از اقتصاد جهان و منطقه‌ کنار رفته است. درحالی‌که ترکیه، عربستان و امارات با پروژه‌های بزرگ اقتصادی، ترانزیتی و فناورانه حضور خود را تثبیت می‌کنند، ایران از فرصت‌های مشترک بازمی‌ماند. این وضعیت فرصت خوبی برای کشورهای همسایه مهیا ساخته است و این کشورها از آن برای جذب سرمایه‌ها و فرصت‌های اقتصادی بهره می‌برند.

۲. فقدان راهبرد منسجم  در روابط با همسایگان

یکی از مشکلات سیاست خارجی ایران، نبود یک راهبرد کلان، منسجم و ملی است. روابط ایران با همسایگان، به جای آنکه در چارچوب یک سیاست جامع و مبتنی بر منافع ملی طراحی شود، اغلب به صورت جزیره‌ای، مقطعی و واکنشی پیش می‌رود.

سیاست خارجی موثر، نیازمند تعریف دقیق اهداف، اولویت‌ها و ابزارهاست؛ اما در ایران، این سه مؤلفه اغلب در نهادهای مختلف با برداشت‌های متفاوت دنبال می‌شوند. نتیجه آن است که ایران به جای اینکه بازیگر طراح باشد، بیشتر واکنشگر بحران‌هاست. این عدم انسجام باعث شده است که همسایگان، ایران را شریک قابل پیش‌بینی و باثباتی ندانند.

در وضعیتی که دستگاه سیاست خارجی راهبرد کلانی برای مواجهه با فرصت‌ها و مسائل موجود ندارد، وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها به‌صورت منفرد و جزیره‌ای منافع سازمانی و صنفی خود را پیگیری می‌کنند‌.

۳. ترسیم نکردن یک افق روشن از آینده

در عرصه‌ بین‌الملل، کشورها زمانی مورد توجه و اعتماد قرار می‌گیرند که چشم‌اندازی روشن و قابل پیش‌بینی از آینده‌ خود ارائه دهند. نبود چنین افقی در ایران، هم در داخل و هم در نگاه بیرونی، ابهام ایجاد کرده است.

سرمایه‌گذاران خارجی، دولت‌های همسایه و حتی متحدان، زمانی به همکاری تمایل دارند که بدانند مسیر آینده یک کشور چیست و سیاست‌های آن تا چه حد پایدار است. اما در ایران، تغییر مداوم در رویکردهای کلان و نبود شفافیت اقتصادی باعث شده است که آینده کشور مبهم به نظر برسد. 

این ابهام، اعتماد بین‌المللی را از بین می‌برد و سبب می‌شود دیگران در معادلات منطقه‌ای، ایران را کنار بگذارند تا از ریسک تعامل با آن بکاهند.

۴. بی‌ثباتی در مقررات و نبود شرایط برای سرمایه‌گذاری خارجی

هیچ کشوری نمی‌تواند بدون مشارکت اقتصادی و سرمایه‌گذاری خارجی جایگاه منطقه‌ای خود را حفظ کند. سرمایه‌گذاری خارجی، نه فقط منبعی برای رشد اقتصادی، بلکه ابزاری برای افزایش نفوذ سیاسی است. اما در ایران، تغییرات مکرر در مقررات، نبود تضمین‌های حقوقی و مالی، فساد اداری، و تحریم‌ها محیطی ناامن برای سرمایه‌گذاران ایجاد کرده است.

کشورهای همسایه ایران - از جمله ترکیه، عربستان و امارات- با اصلاح قوانین سرمایه‌گذاری و ثبات‌بخشی به مقررات، توانسته‌اند اعتماد سرمایه‌گذاران جهانی را جلب کنند و تبدیل به مراکز منطقه‌ای تجارت و فناوری شوند. درحالی‌که ایران، با وجود ظرفیت‌های عظیم طبیعی و انسانی، به دلیل نبود ثبات در قوانین و  ضعف در ایجاد فضای رقابتی، از جریان اصلی سرمایه‌گذاری در منطقه کنار رفته است.

۵. تمرکز صرف بر مسائل امنیتی به جای نگاه چندجانبه به سیاست خارجی

سیاست خارجی ایران، به‌ویژه در دو دهه‌ گذشته، بیش از حد بر مسائل امنیتی متمرکز بوده است. این تمرکز باعث شده است که سایر ابعاد دیپلماسی - اقتصادی، فرهنگی، علمی و انسانی -  در حاشیه قرار گیرند. درحالی‌که کشورهای موفق، سیاست خارجی را چندجانبه در چارچوب همکاری‌های اقتصادی، علمی و فرهنگی تعریف می‌کنند.

نتیجه آن است که چهره‌ ایران در منطقه، بیشتر به عنوان قدرتی نظامی و سیاسی شناخته می‌شود تا شریک توسعه‌ای و اقتصادی. این تصویر، در بلندمدت به انزوای دیپلماتیک و اقتصادی منجر شده است. بازتعریف مفهوم امنیت بر پایه‌ توسعه، همکاری منطقه‌ای و اعتمادسازی، شرط لازم برای بازگشت ایران به معادلات منطقه است.

۶. غفلت از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم

ایران از معدود کشورهایی است که از قدرت فرهنگی، تمدنی و تاریخی عظیمی برخوردار است، اما در استفاده از این سرمایه برای تقویت جایگاه منطقه‌ای خود، موفق عمل نکرده است. دیپلماسی عمومی، فرهنگی و علمی می‌تواند تصویر ایران را در افکار عمومی ملت‌های منطقه تغییر دهد و شرایط را برای گسترش روابط آماده کند. زبان، فرهنگ، دین و پیشینه تاریخی مشترک می‌تواند بستری برای گسترش روابط با همسایگان باشد.

کشورهایی مانند ترکیه با سریال‌های تلویزیونی، قطر با رسانه‌های فراملی، و عربستان با اصلاحات فرهنگی و گردشگری توانسته‌اند قدرت نرم خود را گسترش دهند. ایران نیز می‌تواند با تکیه بر میراث فرهنگی، زبان فارسی، دانشگاه‌ها و نخبگان خود، نقشی متفاوت و جذاب در منطقه ایفا کند.

۷. نیاز به بازتعریف منافع ملی در جهان متحول‌شده

در نهایت، یکی از ریشه‌ای‌ترین چالش‌ها، تعریف قدیمی و گاه مبهم از مفهوم «منافع ملی» است. بسیاری از کشورها امروز منافع ملی را نه در تقابل، بلکه در تعامل و توسعه مشترک می‌بینند. مفهوم استقلال در دنیای حاضر کامل دگرگون شده است. امروزه استقلال نه از مسیر انزوا، بلکه از مسیر در هم آمیختن منافع کشورها با همدیگر تحقق پیدا می‌کند. برای مثال امروزه آمریکا و کشورهای اروپایی نمی‌توانند چین را تحریم کنند.

بازتعریف منافع ملی بر اساس توسعه اقتصادی، رفاه مردم، و مشارکت در نظم جدید جهانی، می‌تواند مسیر تازه‌ای برای بازگشت ایران به مرکز معادلات منطقه‌ای باز کند.

* کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای