مسیر خطرناک صلح
اما این طرحِ بهاصطلاح «صلح»، اگر اجرایی شود، نه تنها پایان جنگ نخواهد بود، بلکه روسیه را به ادامه جنگافروزی در اروپا تشویق میکند، نظم بینالملل را در هم میشکند و خطر بروز جنگ هستهای را به شدت افزایش میدهد.
درست در همان هفتهای که این اخبار فاش شد، روسیه با بیش از ۵۰۰ پهپاد، موشک کروز و راکت، غیرنظامیان اوکراینی را هدف قرار داد. هرچند پدافند هوایی بیشتر این پهپادها را ساقط کرد، اما اصابت موشکها به دو ساختمان مسکونی در «ترنوپیل» واقع در غرب اوکراین، منجر به کشته شدن دستکم ۳۱ نفر، از جمله شش کودک شد. در پی این رگبار آتش، خانهها، مغازهها، دفاتر پستی و نیروگاههای برق در سراسر اوکراین طعمه حریق شدند.با این حال، این جنایت جنگی، که تنها تازهترین برگ از پرونده جنایات روسیه است زیر سایه سنگین خبر مذاکرات محرمانه پوتین و ترامپ گم شد. گزارشها حاکی از آن است که نویسندگان این طرح، استیو ویتکاف (فرستاده ویژه آمریکا،میلیاردر حوزه املاک و از غولهای ارز دیجیتال) و کریل دیمیتریف (رئیس صندوق ثروت ملی روسیه) بودهاند. این طرح ۲۸مادهای، کفه ترازو را بهشدت و بهشکل ناعادلانهای به نفع کرملین سنگین کرده است. ترامپ از اوکراین خواسته به این توافق پشت پرده تن دهد، هرچند اشاره کرده که شاید این پیشنهاد نهایی او نباشد.جدا از بیعدالتیِ محضِ اینکه به متجاوز اجازه دهیم نتیجه جنگی را که خود آغاز کرده تعیین کند،
این طرح «صلح» شش ایراد بنیادین دارد؛ نخست، این طرح خطر جنگ هستهای را افزایش میدهد. اگر اوکراین تحت فشار قرار گیرد تا شرایطی را بپذیرد که عملا به معنای شکست است، جهان به این نتیجه خواهد رسید که تنها راهِ بازدارندگی در برابر تهاجم آینده روسیه، چین یا هر قدرت اتمی دیگر، دستیابی به سلاح هستهای است. تسلیم اجباری اوکراین، معنایی جز اشاعه تسلیحات هستهای و افزایش چشمگیر احتمال وقوع جنگ جهانی سومِ اتمی نخواهد داشت.این خطر، ما را به دومین مشکل طرح صلح ترامپ میرساند؛ پیامدهای آن برای نظم بینالملل، نظمی که بر اصل «تخطیناپذیری مرزهای ملی» استوار است. البته تخلفات رخ میدهند، اما آنها استثنا هستند، نه قاعده.
صحه گذاشتن بر چنین رفتاری، کاری که ترامپ با پاداش دادن به روسیه بابت تهاجم به اوکراین انجام میدهد، چنان از دایره عرف و منطق خارج است که شوکی عظیم به سیستم جهانی وارد خواهد کرد. پیمان ویتکاف-دیمیتریف در شکل فعلیاش، خطر خلق جهانی را در پی دارد که در آن تهاجم و جنگ به امری روزمره و عادی بدل میشود.سوم، تن دادن به خواستههای دیرینه کرملین، صلح و ثبات منطقهای را تضعیف خواهد کرد. اگر مفاد توافق بهگونهای باشد که روسیه را قدرتمندتر از اوکراین باقی بگذارد، پوتین از هر نظر؛ حقوقی، اخلاقی، روانی و اقتصادی تشویق خواهد شد تا به جنگافروزی در اروپا ادامه دهد. چهارم، طرح ترامپ فاقد سازوکارهای اجرایی معتبر است.
با توجه به اینکه روسیه تاکنون تمام توافقاتی را که با اوکراین داشته نقض کرده است، تضمینهای کرملین مبنی بر عدم تلاش برای تصاحب خاک بیشتر، پشیزی ارزش ندارد. تضمینهای امنیتی آمریکا نیز، بهویژه در دوران دولتی که ارزشی برای صداقت و رفتار عادلانه قائل نیست، تهی از محتواست. تنها عامل بازدارنده معنادار در برابر تجاوز مجدد روسیه، عضویت اوکراین در ناتو است، گزینهای که این توافق پیشنهادی صراحتا آن را ممنوع میکند. طرح ترامپ با اولویت دادن به توهمات امپریالیستی روسیه بر خواستِ دموکراتیک اوکراین، از مساله بازسازی که پنجمین ایراد اصلی است، طفره میرود. صلح، چیزی فراتر از توقف موقت درگیریهاست. تردیدی ندارم که روسیه حاضر است آتشبس چند روزه یا حتی چند هفتهای را بپذیرد تا در نهایت اوکراین را وادار به تسلیم کند. اما صلح واقعی یعنی تضمین اینکه اوکراین حاکمیت خود را حفظ کند،
توان دفاع از خود را داشته باشد، بتواند وارد ائتلافها شود و مهمتر از همه، ویرانیها را بازسازی کند. درحالیکه توافق پیشنهادی هیچ تدارکی برای این امر ندیده، متحدان اوکراین طرحهای کاملا منطقی (و البته سودآوری) برای بازسازی کشور و جذب سرمایهگذاری خارجی ارائه کردهاند. آخرین و شاید بنیادیترین مشکل، مساله «فرایند» است. آنچه از تاریخ آموختهایم این است که دستیابی به یک صلح پایدار، نیازمند مشارکت تمام طرفهای درگیر است. به یاد آورید که پس از جنگ جهانی اول، کشورهایی که متجاوز شناخته میشدند از حساسترین بخش مذاکرات صلح کنار گذاشته شدند، تصمیمی که خود به جرقهای برای شعلهور شدن جنگ جهانی دوم بدل شد.
در مورد کنونی، اوکراینیها که قربانیان تجاوز هستند، در تهیه پیشنویس طرح صلح مورد مشورت قرار نگرفتند؛ طرحی که گویی توسط روسها دیکته شده و آمریکاییها صرفا آن را به انگلیسی برگرداندهاند. (این تصور چندان هم دور از ذهن نیست: گزارشهای متعددی وجود دارد که ویتکاف هنگام مذاکره با پوتین، به مترجمی که کرملین تامین کرده متکی است). دومین طرف مهم درگیر، یعنی متحدان اروپایی اوکراین نیز از این زدوبندهای پنهانی ترامپ غافلگیر شدند. اگر قرار است صلحی حقیقی برقرار شود، بهگونهای که از اوکراین دفاع شده و بازسازی آن میسر شود، این طرفها باید بر سر میز مذاکره حضور داشته باشند.رویکرد ترامپ راه به جایی نخواهد برد. اگر بازیگران کلیدی از فرآیند صلح حذف شوند، درک کامل مسائل و گردآوری اطلاعات ضروری ناممکن خواهد بود.
با حذف اوکراین و متحدان اروپاییاش از مذاکرات، روسیه و ایالات متحده ممکن است اوکراینیها را در وضعیتی قرار دهند که چارهای جز جنگیدن نداشته باشند. شاید ترامپ گمان کند میتواند شانه از زیر بار مسوولیت اوکراین خالی کند، اما صورتمساله پاک نخواهد شد.عطشِ ترامپ برای دریافت جایزه صلح نوبل که یکی از شناختهشدهترین نقاط ضعف در تاریخ روابط بینالملل است، منجر به تلاشی خام و نسنجیده برای توافقی شده است که در صورت اجرا، وقوع درگیریهای آینده را تقریبا تضمین میکند. درحالیکه دولت آمریکا میکوشد با زور و ارعاب، اوکراین و متحدانش را به پذیرش یک «صلح» ناعادلانه و ناپایدار وادار کند، ما باید همچنان فریاد بزنیم که صدای اوکراینیها باید شنیده و محترم شمرده شود و مورد حمایت قرار گیرد.
* مورخ و استاد دانشگاه ییل