چرا اعتماد به تالار شیشهای بازنمیگردد؟
روان خسته بورس
گریز از زیان
در اقتصاد رفتاری، پدیدهای به نام گریز از زیان شناخته میشود. انسانها معمولا درد باختن را دو برابر لذت بردن تجربه میکنند. همین واکنش ذهنی اکنون در بازار سهام ایران بهوضوح دیده میشود. سرمایهگذارانی که در ۵سال اخیر شاهد سقوط ارزش داراییشان بودند، هنوز خاطره آن دوران را در ذهن دارند. تصمیمات یکشبه، نااطمینانیهایی را در پی داشته، که برخلاف ریسک برای مدیران پرتفو قابل اندازهگیری نیست.
آنها بارها شنیدهاند که بازار در کف قیمتی است یا وقت خرید است، اما ذهنشان این جملات را به وعدههایی تکراری تبدیل کرده که اغلب نتیجهای جز زیان نداشته است. در نتیجه، حتی وقتی سهام بنیادی با نسبت قیمت به درآمد پایین معامله میشود، بسیاری از فعالان ترجیح میدهند تماشاگر باشند. در واقع، تصمیمنگرفتن خود تبدیل به یک تصمیم شده است؛ تصمیمی برای حفاظت از روان معاملهگر است. این همان فلج تصمیمگیری است که در روانشناسی سرمایهگذاری مشاهده میشود. فرد آنقدر از خطای دوباره میترسد که هیچ کاری نمیکند.
تقویت حافظه کوتاهمدت
پدیدهی دیگری که در بورس تهران امروز به چشم میخورد، سوگیری حافظه کوتاهمدت است. سرمایهگذاران عادت دارند تجربیات اخیر را بیش از حد در پیشبینی آینده لحاظ کنند. وقتی چند هفتهی اخیر بازار ضعیف بوده، ذهن بهصورت خودکار نتیجه میگیرد که این روند برای همیشه ادامه خواهد داشت. در عمل، بسیاری از سرمایهگذاران خرد تصور میکنند، بازار تا اطلاع ثانوی رشد نمیکند. بیآنکه دادههای بنیادی را بررسی کنند. این طرز فکر باعث میشود فرصتهای واقعی نیز نادیده گرفته شود. اما واقعیت آن است که بازار سرمایه، مانند هر بازار دیگری، در نقطهای میان ترس و طمع نوسان میکند. وقتی اکثریت در سمت ترس ایستادهاند، تاریخ نشان داده که نقطههای برگشت نیز نزدیکاند.
با اینحال، مشکل فقط روان فردی نیست. بیاعتمادی به تصمیمهای اقتصادی هم نقش مهمی دارد. سرمایهگذار ایرانی در سالهای اخیر شاهد تغییرات ناگهانی در قوانین، نرخ ارز و حتی نحوهی قیمتگذاری بوده است. از دیدگاه مالی رفتاری، این بیثباتی بیرونی به شکل عدم قطعیت رفتاری در ذهن سرمایهگذار بروز میکند. وقتی فرد نمیداند قاعدهی بازی چیست، حتی اگر سهمی را ارزنده بداند، ترجیح میدهد در حاشیه بماند.
نمونههای متعدد از این بیاعتمادی در گفتوگوهای روزمره سرمایهگذاران مشهود است. در شبکههای اجتماعی بورسی، عباراتی مانند «بازار دستکاری میشود»، «نمیگذارند رشد کند» یا «حقوقیها عرضه میکنند تا مردم ضرر کنند» بهوفور شنیده میشود. این جملات، فارغ از درستی یا نادرستیشان، نشانهای از کاهش اعتماد هستند. وقتی فعالان بازار معتقد باشند نتیجه بازی از قبل نوشته شده، انگیزهای برای مشارکت باقی نمیماند.
فرسودگی رفتاری
در مدلهای رفتاری جدید، مفهومی به نام فرسودگی رفتاری وجود دارد. این حالت زمانی رخ میدهد که تکرار ناکامیها باعث شود ذهن، دیگر حتی به فرصتها پاسخ احساسی نشان ندهد. در بورس تهران، پس از چند سال نوسان فرسایشی، نشانههای این خستگی آشکار است. کاهش حجم معاملات حقیقی، افت تمایل به عرضه اولیهها، کمرنگ شدن تحلیلهای بنیادی و افزایش نقدینگی در سپردههای بانکی یا صندوقهای درآمد ثابت، همگی گواه این وضعیتاند. بازار نه بهخاطر نبود فرصت، بلکه بهدلیل بیانگیزگی جمعی کمرمق شده است. این دقیقا همان جایی است که روانشناسی بازار از اقتصاد جدا میشود؛ جایی که احساسات و خاطرات، قویتر از دادهها عمل میکنند.
در میان فعالان بورسی این اعتقاد وجود دارد که بورس تهران دیگر با منطق عددی کار نمیکند، با احساس کار میکند. این جمله شاید اغراقآمیز به نظر برسد، اما نگاهی به رفتار جمعی سهامداران خرد نشان میدهد که بسیاری از تصمیمها بیش از آنکه بر اساس تحلیل صورت گیرد، بر پایهی تجربهی زیان گذشته است. این گروه از سرمایهگذاران معمولا در هر رشد کوچک بازار، سریعا فروشنده میشوند تا سودشان از بین نرود. اما همین رفتار، مانع شکلگیری موجهای پایدار رشد میشود. در واقع، بازار در دام چرخهای افتاده که در آن، هر صعود کوتاهمدت با ترس از سقوط خنثی میشود.
برای خروج از این وضعیت، صرفا رشد شاخص کافی نیست. باید ابتدا روان بازار ترمیم شود. تجربهی کشورهای دیگر نشان میدهد که بازسازی اعتماد نیازمند سه گام است. شفافیت سیاستگذاری، ثبات در مقررات و اطلاعرسانی پیشدستانه میتواند اعتماد را به بازار بازگرداند. پاداش دادن به رفتار منطقی و بلندمدت بهجای حمایت از سفتهبازی معنی دیگر جمله قبلی است.
بازار سهام ایران در حال حاضر در مرحلهای است که تحلیل بنیادی بهتنهایی پاسخگو نیست. اگرچه برخی شاخصهای اقتصادی و ارزی به نفع بورس هستند، اما ذهن خسته و بیاعتماد سرمایهگذاران اجازهی واکنش مثبت را نمیدهد. در چنین شرایطی، شاید بهترین تعبیر این باشد که بورس نیاز به استراحت روانی دارد؛ دورهای برای بازسازی اعتماد، اصلاح رفتار و بازگشت تدریجی امید. به بیان دیگر، بازار نه به محرک قوی، بلکه به مرهم اعتماد نیاز دارد. وقتی سرمایهگذار ایرانی دوباره باور کند که میتواند تصمیمهایش را بر مبنای منطق و نه ترس بگیرد، چرخ معاملات دوباره روان خواهد شد. تا آن زمان، شاخص هرچقدر هم پایین باشد، روان خسته بازار اجازهی خرید نمیدهد.