هژمونی دلار
اما آیا این امر واقعا به معنای پایان هژمونی دلار و پیشی گرفتن یوآن از دلار و یورو است؟ بهنظر میرسد این نوع خبرها و نتیجهگیریها کژتابی بسیاری دارند و حرف دقیقی نیستند. ابتدای کار لازم است بین قدرت اقتصادی/تجاری و قدرت در نظام مالی بینالملل تفکیک ایجاد شود. هرچند بدون قدرت اقتصادی و تولید بالا نمیتوان در نظام مالیه بینالملل قدرتمند شد، اما صرف رشد اقتصادی و افزایش سهم در کیک اقتصاد جهانی نیز به معنای افزایش سهم پول ملی در مالیه بینالملل (متناسب با رشد تولید) نیست.
برای پی بردن به هژمونی یک ارز باید دید چه معیارهای دقیقتری وجود دارد. معیار جامع برای جهانروایی ارزها، شاخص استفاده بینالمللی از ارز (Index of international currency usage) است. این شاخص به زبان ساده بیان میکند که چقدر از آن ارز در ذخایر، معاملات ارزی، بدهیهای بینالمللی و سیستم بانکی جهانی استفاده میشود. حال با این معیار نگاهی به سه اقتصاد برتر دنیا؛ یعنی آمریکا، اتحادیه اروپا و چین خواهیم پرداخت که سه ارز مهم در اقتصاد جهانی هستند.
طبق این شاخص، دلار آمریکا باوجود کاهش سهم خود در ذخایر خارجی بانکهای مرکزی بعد از پیدایش یورو و افزایش سهم اقتصاد چین در تولید و تجارت جهانی، همچنان با اختلاف پیشتاز است. برای ایالات متحده آمریکا شاخص استفاده بینالمللی از دلار بیش از ۶۰درصد است که بسیار بالاتر از سهم اقتصادی (حدود ۲۵درصد GDP جهانی) و سهم از تجارت جهانی (حدودا ۱۵درصد) آمریکا است. در نتیجه دلار فراتر از وزن اقتصادی آمریکا، نقش مسلطی در اقتصاد جهانی دارد و ارز غالب دنیاست.
- سهم منطقه یورو از GDP جهانی حدود ۱۵درصد و از تجارت حدود ۱۷درصد است؛ اما شاخص استفاده بینالمللی یورو حدود ۲۵درصد است.
- سهم چین نیز از GDP جهانی حدود ۱۸درصد و از تجارت جهانی حدود ۱۳درصد است؛ ولی شاخص استفاده بینالمللی یوآن زیر ۵درصد است.
در نتیجه، با وجود قدرت اقتصادی و تجاری چین و بهرغم افزایش دوبرابری سهم چین در ذخایر ارزی بینالملل در دو دهه اخیر، فقط ۲.۲درصد از ذخایر ارزی دنیا به یوآن نگهداری میشود؛ حال آنکه همچنان ۵۸درصد ذخایر ارزی دنیا به دلار و ۲۰درصد به یورو اختصاص یافته است و یوآن هنوز نقش بسیار کوچکی در نظام مالی بینالمللی دارد؛ به این معنی که «قدرت مالی جهانی چین» هنوز با «قدرت اقتصادی آن» همسطح نیست.
اما آیا از این شاخص میتوان نتیجه گرفت که هژمونی دلار در خطر نیست؟
پاسخی که میتوان داد، این است که شدت هژمونی دلار در ۲۵سال اخیر کاهش یافته، اما همچنان ارز هژمون دنیا دلار است. با اینکه چین در این سالها و بالاخص بعد از پیوستن به سازمان تجارت جهانی در سال۲۰۰۳، سهم خود را از اقتصاد و تجارت جهانی به شدت افزایش داده است و اکنون بیشترین مازاد تجاری را با آمریکا دارد، همچنان در بعد تسلط مالی و یوآنیزه کردن اقتصاد دنیا، بسیار عقبتر از آمریکاست. از طرفی همانطور که جنت یلن، وزیرخزانهداری وقت آمریکا نیز بیان کرده است، استفاده آمریکا از دلار بهعنوان ابزار تحریم، مصداق تسلیح مالی (Financial Weaponization) است و هژمونی دلار را تهدید و انگیزهها و نیروهای رقیب دلار را نیز تقویت میکند.
توضیحات و آمار فوقالذکر بهخوبی نشان میدهد که نقش بینالمللی ارز یک کشور الزاما با قدرت اقتصادی آن برابر نیست و عوامل دیگری که در ادامه ذکر میشوند، در هژمونی یک ارز جهانروا نقش مهمی دارند:
- اعتماد جهانی به نظام مالی و سیاسی کشور مرجع ارز؛
- ثبات سیاسی و ریسک ژئوپلیتیک بسیار پایین؛
- عمق بازارهای مالی؛
- ثبات نرخ ارز و تورم پایین؛
- آزادی جابهجایی سرمایه؛
- اعتماد جهانی به شفافیت مالی و حاکمیت قانون.
بهنظر میرسد چین برای رقابت با آمریکا در حوزه تسلط بر مالیه بینالملل با تکتک موارد فوق چالش جدی داشته باشد.
* پژوهشگر دکترای اقتصاد پولی-بینالملل
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد را بشنوید: