فرهنگ همیشه در دسترس بودن بلای جان کارکنان

این بخشی از مطلبی است که چندی پیش در نشریه نیویورکر منتشر شد؛ با این عنوان که «هاوارد لوتنیک، وزیر بازرگانی، چطور می‌خواهد دولت را تبدیل به یک بنگاه پولساز کند؟» خبرنگار، ابتدا کمی از زندگی شخصی آقای لوتنیک می‌گوید و سپس به سیاست تعرفه‌ها و نقش او در اجرای آن می‌پردازد. اما آنچه نظر بسیاری از خوانندگان این مقاله را جلب کرده، همین موضوع تماس‌های شبانه ترامپ با لوتنیک است. خبرنگار در ادامه می‌نویسد ترامپ و لوتنیک هم درباره مسائل مهم مثل تعرفه‌های فولاد کانادا صحبت می‌کنند و هم صحبت‌های روزمره و بی‌هدف دارند.

ترامپ با او از هر دری حرف می‌زند، مثلا «مسابقات ورزشی، یا کی شام خوردی؟ یا فلانی چطور آدمی بود؟ فلان برنامه رو دیدم نظر تو چی بود؟ درباره کنفرانس خبری من چه فکری می‌کنی؟ پست تروثم رو دیدی؟» لوتنیک می‌گوید: «البته ترامپ، نصف شب‌ها به افراد دیگری هم زنگ می‌زند. اما سوال اینجاست آیا کسان دیگری هم هستند که مثل من، همیشه به آنها زنگ بزند؟» این اولین باری نیست که ترامپ نصف شب به دیگران زنگ می‌زند. در دور اول ریاست جمهوری‌اش، گزارش شده بود که یک بار ساعت ۳ صبح به «مایکل فلین» زنگ زده و پرسیده: «دلار قوی برای اقتصاد خوب است یا دلار ضعیف؟» 

این برایتان آشناست، نه؟ همه ما فکرها و نگرانی‌هایی داریم که ناگهان موقع خواب به مغزمان هجوم می‌آورند. با این تفاوت که تراپیست‌ها توصیه می‌کنند اینجور سوالات را در دفترچه‌تان یادداشت کنید، نه این که به مشاور امنیت ملی زنگ بزنید، آن هم برای طرح یک موضوع اقتصادی!

ترامپ تنها مدیری نیست که نصف شب به کارکنانش زنگ می‌زند. «پیت داکتر»، مدیر ارشد خلاقیت شرکت پیکسار، اخیرا در یک گردهمایی، بعد از کلی تمجید از مدیر سابقش، استیو جابز و مهارت‌هایش، گفت: «او گرچه یک نابغه خلاق بود، اما عادتی داشت که دوست ندارم از آن الگو برداری کنم: تماس‌های  وقت و بی‌وقت و ناگهانی با کارکنان، حتی ساعت ۳ صبح.»

برای من که خودم به سختی خوابم می‌برد، حتی تصور این که رئیسم بخواهد نصف شب با من تماس بگیرد و گپ بزند، حالم را خراب می‌کند. این‌گونه ارتباط‌های خارج از ساعات کاری برای بسیاری از ما خیلی استرس‌زاست. و همه اینها به لطف گوشی‌های هوشمند و انعطاف کاری پساکروناست. نتیجه آن چیست؟ همان‌طور که نماینده سوسیالیست فرانسوی، «بنوا آمون» گفته بود، کارکنان با یک پابند الکتریکی همیشه به کار «وصل» هستند. پژوهشی در این رابطه نشان داده که حتی صرفا انتظار کشیدن برای دریافت یک ایمیل کاری در غروب‌ها یا آخر هفته‌ها می‌تواند در کارکنان اضطراب ایجاد کند؛ فارغ از این که چقدر وقت صرف خواندن یا جواب دادن به آن شود.

بعضی از کارآفرین‌ها از جمله خود ترامپ، علاقه عجیبی به فرهنگ «همیشه در دسترس بودن» دارند. وقتی ایلان ماسک توییتر را خرید، به کارکنان اولتیماتوم داد: «یا باید به شکلی طاقت‌فرسا کار کنید یا استعفا دهید.» او حتی در دوران کوتاهی که «وزارت بهبود کارآیی دولت»، معروف به «دوج» را راه انداخته بود، ادعا می‌کرد کارکنانش هفته‌ای ۱۲۰ ساعات کار می‌کنند. او در ادامه گفته بود علت اینکه کارکنان دولت، در جنگ با ساختار دست‌و‌پاگیر بوروکراسی به سختی شکست خورده‌اند این است که نتوانسته‌اند هفته‌ای هفت روز، روزی ۱۷ ساعت کار کنند.

من فکر می‌کنم شرایط بد بازار کار باعث شده مدیران بیشتری از سبک مدیریتی همدلانه فاصله بگیرند و مرز میان زندگی شخصی و کاری کارکنان را به کلی نادیده بگیرند؛ حتی با وجودی که جنبش «حق قطع ارتباط با کار» رو به گسترش است. گزارشی که در نشریه وایرد منتشر شده نشان می‌دهد بعضی استارت‌آپ‌ها در تلاشند الگوی کاری «۷۲ ساعته» را که بسیار بدنام است جا بیندازند و این یعنی کار از ۹ صبح تا ۹ شب، شش روز در هفته. یک کارآفرین حوزه کاریابی در مصاحبه‌ای گفته بود: «این رویه در حال گسترش در میان کارفرمایان است. ما چندین مشتری داریم که پیش‌شرطشان برای دعوت کارجو به مصاحبه این است که کارجو حاضر باشد به این سبک کار کند.» اگر کارجو مخالف باشد، به مصاحبه دعوت نمی‌شود.

این فرهنگ ساعات کار طولانی و طاقت‌فرسا را حالا در پست‌های لینکدین هم به وضوح می‌توان دید؛ جایی که بسیاری از کارفرماها از «فرهنگ کاری فرسایشی» و مزایای بسیارش می‌گویند. در یکی از آگهی‌های شغلی نوشته شده بود: «این آگهی مناسب همه نیست. ما هفته‌ای هفت روز کار می‌کنیم.» یکی از بنیان‌گذارها هم نوشته بود: «ما هفته‌ای هفت روز در محل کار هستیم. گاهی اوقات تا دیروقت بیدار می‌مانیم و روی محصول کار می‌کنیم و از تخت خواب‌هایی استفاده می‌کنیم که وقتی استخدام می‌شویم، شرکت یکی به ما هدیه می‌دهد.»

با این حال، بین کار سخت واقعی و تظاهر به سختکوشی، تفاوت وجود دارد. گرچه ترامپ ادعا کرده: «هیچ رئیس‌جمهوری سخت‌تر از من کار نکرده» اما بعضی‌ها سبک رهبری او را «مشغولیت تنبلانه» توصیف کرده‌اند. 

او ممکن است همیشه در حال جنب و جوش یا مشغول باشد اما بیشتر کارهایش، تلاش‌های پراکنده یا بدون نتیجه ملموس هستند، درست مثل این که یک تفنگ ساچمه‌ای برداری و به صورت رندوم و پراکنده، شلیک کنی. ممکن است چند تا تیر به هدف بخورند اما در واقع داری وقت و منابع را هدر می‌دهی. این روش، شاید برای رهبری مثل ترامپ جواب دهد چون آزادی عمل دارد که به خودش، استراحت بدهد یا گلف بازی کند، اما برای کسانی که زیردستش کار می‌کنند، مثل آقای لوتنیک، احتمالا یک عذاب همیشگی است.

منبع: Financial Times