دلایل کافی برای اخراج مدیرعامل

اخراج مدیرعامل، تصمیم سختی است و اغلب زمانی پیشنهاد داده میشود که اشتباه مهمی رخ داده یا سازمان به دردسر افتاده باشد.
در این شرایط همه نتیجه میگیرند که از همان ابتدا شخص مورد نظر نباید به عنوان مدیرعامل انتخاب میشد و به این ترتیب قضاوت کسانی که مدیرعامل را استخدام کرده بودند زیر سوال میبرند. در این بین نیز درگیریهای شخصی ناخوشایندی میان افراد شکل میگیرد. مالکان شرکت و اعضای هیاتمدیره عموما راضی به انجام این کار نیستند اما گاه گریزی از آن نیست. اصولا در دو حالت از سه حالت زیر اخراج مدیرعامل ضروری است:
۱- عدم تناسب
زمانی که تناسب ضعیف و غیرقابل انعطافی وجود دارد، زمینه اخراج مدیرعامل فراهم میشود. شرکتهای با عملکرد بالا به مدیرعاملی با مهارتها و سبک تصمیمگیری و سیستم ارزشی مناسب نیاز دارند؛ کسی که نزد ذینفعان سازمان از اعتبار بالایی برخودار باشد و بتواند برای اجرای استراتژیهای شرکت تیمهای قوی بسازد.
با توجه به این که حتی رهبران سازمانی برجستهای مانند «جک ولش» و «جیمی دایاموند» هم بینقص نیستند، مدیرعامل خوب باید مدیران اجرایی خود را به گونهای سازماندهی کند که نقاط ضعف او را پوشش دهند و به او در تجزیه و تحلیل شرایط پیچیده
و طی کردن مسیرهای درست کمک کنند.
در شرکتهای خانوادگی چنانچه مدیرعامل از میان اعضای خانواده انتخاب شده باشد، حتی اگر از مهارتهای لازم برخودار نباشد، معمولا به ارزشها و چشمانداز شرکت متعهد است، به کسب و کار اشتیاق دارد و میتواند ارتباط وفادارانهای با مالکان شرکت، مشتریان، تامینکنندگان و کارکنان برقرار کند.
حال اگر مهارتهای لازم را نیز دارا باشد بهترین گزینه برای مدیرعاملی شرکت خانوادگی خواهد بود. در شرکتهای غیرخانوادگی باید در جستوجوی فردی بود که صاحب مجموعه مناسبی از مهارتها، ارزشها و تواناییها برای ساختن تیمهای رهبری سازمانی قوی باشد.
از آنجا که مدیر عامل همیشه مسوول تمام چیزهایی است که به نوعی بر عملکرد شرکت موثرند، لذا برخی «عملکرد» را از عوامل اصلی اخراج مدیرعامل میدانند. مثلا در شرکتهای ژاپنی، مدیرعامل مسوولیت کامل افت عملکرد شرکت را به عهده میگیرد و داوطلبانه استعفا میدهد. اما در یک شرکت خانوادگی، عملکرد ضعیف دلیل کافی برای اخراج مدیرعامل به حساب نمیآید.
واقعیت آن است که یک مدیرعامل ممکن است نه تنها عامل بروز عملکرد ضعیف نباشد، بلکه اتفاقا فردی مناسب برای خروج شرکت از تنگنا باشد. بنابراین توصیه میشود که ورای عملکرد جاری، به سبک رهبری سازمانی مدیرعامل توجه شود و این که آیا این سبک به گونهای هست که نه در کوتاهمدت، بلکه در بلندمدت از او فردی با عملکرد قوی ارائه کند.
اگر مدیرعامل در انجام شغل خود با موانعی روبهروست، باید اجازه دهید با هماهنگی و نظارت هیاتمدیره تغییراتی را که برای ارائه عملکرد خوب لازم دارد اعمال کند. اما او را نه بر اساس عملکرد بلکه بر اساس تداوم تناسب او با نیازهای شرکت مورد قضاوت قرار دهید.
اگر با وجود بازخوردها، راهنماییهای درست و حمایتها، مدیرعامل با شرکت تناسب پیدا نکرد اخراج او ضروری است. اما اگر همچنان تناسب مدیرعامل با شرکت برقرار و مطلوب است، برای تصمیمگیری درباره اخراج او به بررسی اصول مطروحه در مورد ۲ بپردازید.
۲- عدم احترام به ارزشها
برای ارزشها و فرهنگ یک شرکت هیچ چیز زیانبارتر از آن نیست که مدیرعامل به ارزشهای بنیادین شرکت احترام نگذارد و آنها را نقض کند. این اتفاق در مدیران نسل اول شرکتهای خانوادگی کمتر رخ میدهد. اما در نسل بعدی و نیز در شرکتهای غیرخانوادگی ممکن است مدیرعامل به بهانه افزایش سود، به ارزشهایی چون کیفیت، ارائه خدمات به مشتری، تعهد به محیط زیست و رعایت حقوق کارکنان پایبند نماند.
رهبران سازمانی باتجربه میدانند که یکی از راههای نشان دادن پایبندی شرکت به ارزشها آن است که مدیرعاملی را با وجود آن که عملکرد بالایی دارد، اما ارزشهای شرکت را نقض میکند، حتی اگر فرزندتان باشد، اخراج کنید.
۳- وجود گزینههای بهتر
هنگامی که گزینههای خوبی برای جایگزینی مدیر عامل وجود دارد و انتخاب یکی از آنها میتواند به پیامدهای قابل مدیریت و مثبتتری منجر شود، میتوان به اخراج مدیرعامل فعلی فکر کرد.
معمولا در شرکتهای خانوادگی به آماده کردن گزینههایی از پیش برای جایگزینی مدیر عامل کمتر توجه میشود. همچنین در اقتصادهای رو به رشدی که با فقدان افراد مستعد برای رهبری سازمانها روبهرو هستند، شرکتها نه تنها تمایلی به اخراج مدیرعامل ندارند بلکه از جایگزینی هر مدیر ارشدی خودداری میکنند. هنگامی که گزینهها برای جایگزینی مدیرعامل کم است، بسیار مهم است که به انتظارات خود از مدیرعامل وضوح بیشتری داده، به او بازخوردهای بهموقع و مفید بدهید و او را بهتر راهنمایی کنید تا مطمئن شوید در مقابل ذینفعان شرکت به خوبی پاسخگو است.
منبع: cfeg.com