سرگیجه مدیران در بحران‌ها

از جنگ اوکراین تا بحران آب در خاورمیانه، از همه‌گیری کرونا تا بحران ارزی و ناترازی و مشکلات نظام بانکی و معضلات بازار سرمایه در ایران، همه آشکار کرده‌اند که بسیاری از مدیران، به‌رغم تجربه و جایگاه، در لحظات بحرانی تصمیماتی می‌گیرند که نه‌تنها منطقی نیست، بلکه پیامدهای ویرانگری دارد. این پدیده منحصر به کشور یا صنعتی خاص نیست، بلکه معمایی جهانی و چندبعدی است که در تقاطع اطلاعات ناقص، ساختارهای ناکارآمد و فشارهای روانی شکل می‌گیرد. اینک این پرسش مطرح می‌شود که: چرا به‌رغم تجربه‌های قبلی، همچنان تصمیم‌گیری‌ها در لحظات حساس، ناکارآمد و پرهزینه است؟

  ماهیت تصمیم‌گیری در بحران

بحران با ویژگی‌هایی چون عدم قطعیت بالا، اطلاعات ناقص، محدودیت زمانی و فشار اجتماعی همراه است. نظریه «تصمیم‌گیری محدودشده» هربرت سیمون، بیان می‌کند که انسان‌ها به‌جای تصمیم‌گیری بهینه، اغلب تصمیمات رضایت‌بخش اتخاذ می‌کنند. این موضوع در بحران به تصمیمات شتاب‌زده، ناقص و حتی غیرمنطقی منجر می‌شود؛ به‌ویژه اگر فرد تصمیم‌گیرنده، تخصص، ابزار یا اطلاعات کافی نداشته باشد.

سوال قابل تامل این است که در چنین شرایطی، آیا می‌توان از مدیران انتظار تصمیم‌گیری عقلانی داشت، یا باید به بازطراحی ابزارهای کمک‌‌کننده در تصمیم‌گیری فکر کرد؟

 سه ضلع معمای تصمیم‌گیری غلط

۱- عامل اطلاعاتی: فقدان و عدم تقارن. تصمیم‌گیری خوب مستلزم اطلاعات دقیق و کامل است. اما در بحران، اطلاعات نه‌تنها ناقص هستند، بلکه به‌طور نابرابر توزیع می‌شوند.

۲- عامل ساختاری: ناکارآمدی نهادها. ساختارهای تصمیم‌گیری ناکارآمد، فرآیند مدیریت بحران را پیچیده‌تر می‌کنند. انتصابات غیرتخصصی، تغییرات مدیریتی مکرر، نبود استقلال کارشناسی و وابستگی تصمیم‌گیران به روایت‌های بیرونی، همگی از مصادیق ساختاری هستند که موجب کاهش کیفیت تصمیم می‌شوند. به عنوان مثال، در بازار سرمایه ما، نبود شفافیت کافی و پیچیدگی‌های اطلاع‌رسانی، باعث کاهش اعتماد عمومی شده است که تبعات آن در نوسانات شدید و خروج سرمایه دیده می‌شود.

۳- عامل روان‌شناختی: فشار و هیجان. اقتصاد رفتاری، به‌ویژه آثار «دانیل کانمن» و «رابرت شیلر»، نشان داده است که انسان‌ها در شرایط اضطراب، تصمیماتی هیجانی و نه عقلانی اتخاذ می‌کنند. 

 فناوری؛ ظرفیت‌ها و موانع

فناوری‌های نوینی چون هوش مصنوعی، بلاک‌چین و داده‌کاوی می‌توانند ابزارهای نجات در بحران باشند، اما پرسش اینجاست: آیا مدیران ما برای استفاده از این ابزارها آمادگی دارند؟ پاسخ چندان امیدوارکننده نیست. بسیاری از مدیران میانی و عالی با مفاهیم پایه فناوری‌های داده‌محور آشنا نیستند و حتی کارشناسان و مشاوران آنها فاقد دانش میان‌رشته‌ای ترکیب اقتصاد، حسابداری و فناوری هستند.

دانشگاه‌های ایران نیز به‌ندرت آموزش‌های میان‌رشته‌ای یا رشته‌هایی درباره کاربرد هوش مصنوعی در مدیریت بحران ارائه می‌دهند. هنوز در اکثر رشته‌های اقتصاد و حسابداری، مفاهیمی چون الگوریتم، داده‌کاوی یا بلاک‌چین به‌صورت رسمی در سرفصل‌های آموزشی نیامده است. در مقابل، شرکت‌های انرژی اروپایی مانند «اِنِل» و «توتال» در بحران انرژی، از الگوریتم‌های یادگیری ماشین برای پیش‌بینی مصرف و تنظیم عرضه استفاده کردند. شرکت‌های زنجیره تامین در آلمان، از بلاک‌چین برای اطمینان از شفافیت داده‌ها و جلوگیری از جعل اطلاعات بهره بردند.

 تحلیل بحران از نگاه رفتاری

«نوریل روبینی»، اقتصاددان هشداردهنده بحران‌های مالی، معتقد است ترکیب بدهی بالا، اختلال در زنجیره تامین و شوک‌های غیرمنتظره (مانند جنگ یا پاندمی) موجب بروز شرایطی می‌شود که در آن مدیران حتی در بخش خصوصی هم دچار رفتارهای دفاعی و محافظه‌کارانه می‌شوند که لزوما عقلانی نیست.  رابرت شیلر، برنده نوبل اقتصاد، معتقد است که روایت‌های جمعی در دوران بحران، نقش مهم‌تری نسبت به داده‌ها بازی می‌کنند. مدیرانی که اسیر روایت‌های سیاسی یا رسانه‌ای می‌شوند، عملا تصمیم‌گیری علمی را کنار می‌گذارند. این دیدگاه‌ها بر لزوم تقویت سواد رسانه‌ای، داده‌محوری و آموزش روان‌شناسی بحران برای مدیران تاکید دارند.

  نتیجه‌گیری و پیشنهادها

رفتار غیرمنطقی مدیران در بحران، پدیده‌ای سطحی یا فردی نیست، بلکه معلول سه متغیر کلیدی است: عدم تقارن اطلاعاتی، ساختارهای ناکارآمد، و ضعف در شناخت روان‌شناسی بحران. برای اصلاح این چرخه، چند پیشنهاد کاربردی ارائه می‌شود:

  طراحی مدل‌های تصمیم‌گیری در بحران با استفاده از الگوریتم‌های تطبیقی.

  ارتقای دانش میان‌رشته‌ای مدیران با برگزاری دوره‌های تخصصی در پیوند فناوری، اقتصاد و روان‌شناسی.

  تقویت نهادهای گزارشگری بلادرنگ و شفاف اطلاعات مالی و عملیاتی.

  تغییر سرفصل‌های دانشگاه‌ها با گنجاندن دروس هوش مصنوعی، اقتصاد رفتاری و بلاک‌چین در رشته‌های اقتصادی، حسابداری و مدیریتی.

  اصلاح ساختارهای انتصابات به سمت تخصص‌محوری و شفافیت.

  افزایش سواد رسانه‌ای و مدیریت روان‌شناختی بحران در مدیران.

  توجه ویژه به اصلاح و تقویت بازار سرمایه و حل مشکلات ناترازی در نظام بانکی، به‌عنوان دو ستون اصلی تامین مالی و رشد اقتصادی. 

مدیریت بحران، فقط مدیریت اطلاعات نیست، بلکه مدیریت انسان در شرایط بی‌اطلاعی است. در جهانی پر از شوک‌های ناشناخته، مدیرانی موفق‌اند که مجهز به ابزارهای دانشی، فناورانه و روان‌شناختی باشند.