چگونه هوش مصنوعی، خوب را عالی میکند؟
طبق نظرسنجی اخیر که در ایالات متحده، انگلستان و آلمان انجام شده، حدود یکسوم سازمانها در حال حاضر از برنامههای هوش مصنوعی در چند بخش کسب و کار استفاده میکنند و ۸۰ درصد از مدیران عامل اعتقاد دارند که هوش مصنوعی را میتوان در تصمیمگیری سازمانی به کار برد.
امیدواریم که تا الان شما هم مثل بسیاری از رهبران سازمانی، بهکارگیری هوش مصنوعی را جدی گرفته باشید. در هر صورت، چه خوب و چه بد، هوش مصنوعی اینجاست که بماند. نکته کلیدی این است که اولویتهای سازمانی را مشخص کرده و متناسب با ریسکپذیری آنها در بهکارگیری هوش مصنوعی دقت لازم به عمل آید. چگونه میتوان از آن به طور موثر استفاده کرد، نه فقط برای کاهش هزینهها، بلکه برای افزایش نوآوری و بهرهوری سازمانی؟
بر اساس تحقیقات یک چیز قطعی است. مدیرانی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند، به سرعت از سایر مدیرانی که این کار را نمیکنند، پیشی خواهند گرفت. مجهز شدن به ابزارهای جدید اهمیت دارد، اما این کار تنها با ایجاد بستر مناسب، فرهنگسازی و حکمرانی درست ممکن است، زیرا تحول در یک سازمان بسیار فراگیر است و محدود به بهکارگیری ابزارهای هوش مصنوعی نیست. میتوان بخشهایی را که مهمتر هستند و اولویت بالاتری دارند انتخاب و از آنجا شروع کرد، اما نباید فراموش کرد که نحوه بهکارگیری و انتخاب مساله بسیار مهم است و اگر درست اجرا نشود، قطعا موفقیتی به همراه نخواهد داشت.
هوش مصنوعی میتواند یک مدیر خوب را به یک مدیر عالی تبدیل کند ولی نمیتواند یک مدیر کم دانش و متوسط را به یک مدیر عالی تبدیل کند. یک بازیگر عالی میتواند یک فیلمنامه C+ را به B+ یا حتی A برساند. اما اگر به یک بازیگر C+ فیلمنامه B+ داده شود، کیفیت آن فیلم C+ یا حداکثر B خواهد شد. همین امر در مورد هوش مصنوعی و رهبری سازمانی نیز صدق میکند.
شما باید قبل از شروع به پیادهسازی هوش مصنوعی، یک رهبر سازمانی خوب باشید تا به کمک ابزارهای تکنولوژی به یک رهبر سازمانی عالی تبدیل شوید. یا اینکه اگر یک رهبر سازمانی عالی هستید، باید بتوانید با تغییرات محیطی و به کمک هوش مصنوعی و تصمیماتی که میگیرید، همچنان عالی بمانید. هوش مصنوعی یک مدیر متوسط را به یک رهبر سازمانی عالی تبدیل نمیکند. این یک ماشین معجزهآسا نیست. حقیقت این است که شما ابتدا باید پایههای خود را به عنوان یک مدیر محکم کنید. به نظر میرسد که هوش مصنوعی مکمل خوبی برای مدیران موفق است.
اما مدیران عامل ترجیح میدهند که هوش مصنوعی را در کدام یک از بخشهای سازمانی به کار گیرند؟ تحقیقات نشان میدهند اگرچه ریسکهای درکشده در حوزههای مختلف کسب و کار تقریبا مشابه هم است، اما مدیران ترجیح میدهند از هوش مصنوعی بیشتر در حوزههای مالی، عملیات و بازاریابی استفاده کنند و در حوزه منابع انسانی کمتر از آن بهره بگیرند. وظایف معمول منابع انسانی (مثلا استخدام) ممکن است به عنوان وظایفی در نظر گرفته شوند که انسانها میتوانند آنها را بهتر از ماشینها انجام دهند.
شاید به این دلیل که این وظایف ذهنیتر (یعنی غیرعینی و مبتنی بر قانون) تلقی میشوند و نسبت به وظایفی که ذاتا انسانی هستند و ماشینها فاقد آن هستند (مثل شهود و همدلی) به مهارتهای بیشتری نیاز دارند. در هر شرکتی، منابع انسانی بیش از هر حوزه دیگر کسب و کار، با دادههای شخصی بسیار حساس کارکنان و متقاضیان سر و کار دارد. بنابراین، به ویژه در منابع انسانی، نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی ممکن است مانع پذیرش شود. بر این اساس، مرتبط بودن دادههای شخصی در بخشهای خاص تجاری ممکن است برای پذیرش هوش مصنوعی توسط مدیران بسیار مهم باشد.
نکته آخر اینکه از هوش مصنوعی برای نظارت استفاده نکنید. اغلب اولین وسوسه مدیرانی که با هوش مصنوعی آزمایش میکنند این است که یک ابزار هوش مصنوعی بهرهوری پیدا کنند، آن را به سیستمهای فناوری اطلاعات خود وصل کنند و عملا از بالای شانههای تیم خود شروع به نظارت بر خروجی کار کنند. در حال حاضر دهها داستان - آن هم داستانهای ترسناک - از شرکتهایی وجود دارد که دقیقا همین کار را انجام میدهند. و این ظاهر خوبی نیست و به شدت به روحیه کارکنان آسیب میرساند. اگر از هوش مصنوعی برای «جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها در مورد کارکنان» استفاده شود، باعث نارضایتی آنان میشود.
مدیری که از همان ابتدا با بسترسازی مناسب در حوزه فرهنگ، استراتژی، حکمرانی، توسعه شایستگیهای مورد نیاز هوش مصنوعی آموزش میبیند و همزمان با توسعه آن، به طور مداوم به آموزش ادامه میدهد، بهترین فرد برای هدایت تیمهای خود در آینده خواهد بود و تداوم آن باعث میشود که به یک رهبر سازمانی عالی در عصر تحول دیجیتال تبدیل شود.
* پسادکتری پایداری دیجیتال دانشگاه تهران