هشدار به صنایع
چرا بار خشکسالی روی دوش صنایع گذاشته شد؟
در کنار نگرانیهایی که مطرح شد، بیآبی یا کمبود منابع آبی یکی از چالشهای اساسی پیشروی صنایع در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه ایران، است که با بحران آب مواجه است. این موضوع نهتنها تولید و بهرهوری صنایع را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه آنها را وادار به تغییرات ساختاری و پرهزینهای میکند که میتواند آینده فعالیتهای صنعتی را به کلی دگرگون کند. سخنگوی صنعت آب در صحبتهایی به سه راهکار اصلی برای حل مشکلات صنایع مصرفکننده آب اشاره کرده است: انتقال تاسیسات به مناطق ساحلی برای استفاده از آب دریا، پرداخت هزینه واقعی آب، یا استفاده از منابع غیرمتعارف مانند پساب فاضلاب. این سه تغییر، هرچند ضروری، اما چالشهای متعددی را برای صنایع به همراه دارند که در ادامه به تفصیل بررسی میشوند.
یکی از راهکارهای پیشنهادی، انتقال تاسیسات صنعتی به مناطق ساحلی است. این رویکرد به صنایع امکان میدهد از آب دریا بهعنوان منبعی پایدار استفاده کنند. بااینحال، این راهکار هزینههای هنگفتی به همراه دارد. جابهجایی کارخانهها و تاسیسات صنعتی نیازمند سرمایهگذاری عظیم در زیرساختها، از جمله ساخت کارخانههای جدید، خطوط انتقال انرژی و سیستمهای تصفیه آب دریاست. فناوریهای نمکزدایی آب دریا، مانند اسمز معکوس، گرچه پیشرفتهاند، اما هزینههای عملیاتی و انرژی بالایی دارند. علاوه بر این، بسیاری از صنایع در مناطق مرکزی ایران مستقر هستند و انتقال آنها به سواحل خلیج فارس یا دریای عمان مستلزم تغییرات لجستیک و زیرساختی گستردهای است که ممکن است سالها طول بکشد. این موضوع برای صنایعی که به بازارهای داخلی وابستهاند یا زنجیره تامین آنها در مناطق غیرساحلی قرار دارد، چالشهای مضاعفی ایجاد میکند.
راهکار دوم، واقعیسازی قیمت آب است. در حال حاضر، بسیاری از صنایع در ایران به آب با هزینهای بسیار پایینتر از ارزش واقعی آن دسترسی دارند. این موضوع نهتنها به مصرف بیرویه آب منجر شده، بلکه انگیزهای برای سرمایهگذاری در فناوریهای صرفهجویی در مصرف آب ایجاد نکرده است. تعیین قیمت واقعی آب، اگرچه از نظر زیستمحیطی و اقتصادی ضروری است، اما میتواند فشار مالی قابلتوجهی بر صنایع وارد کند. صنایعی که به آب ارزان عادت کردهاند، ممکن است با افزایش ناگهانی هزینهها دچار مشکلات مالی شوند، بهویژه در شرایطی که اقتصاد کشور با تورم و تحریمهای بینالمللی دستوپنجه نرم میکند. بااینحال، واقعیسازی قیمت آب میتواند بهعنوان اهرمی برای تشویق صنایع به بهینهسازی مصرف و سرمایهگذاری در فناوریهای نوین عمل کند.
سومین راهکار، استفاده از منابع آب غیرمتعارف، بهویژه پساب فاضلاب، است. این رویکرد از منظر پایداری زیستمحیطی بسیار مورد توجه است، زیرا نهتنها فشار بر منابع آب شیرین را کاهش میدهد، بلکه به مدیریت بهتر پسماندهای شهری و صنعتی کمک میکند. تصفیه و استفاده مجدد از پساب فاضلاب میتواند منبعی پایدار برای صنایعی مانند فولاد، پتروشیمی و نساجی فراهم کند که به حجم زیادی از آب نیاز دارند. بااینحال، این روش نیز بدون چالش نیست. ایجاد زیرساختهای لازم برای تصفیه و انتقال پساب نیازمند سرمایهگذاری کلان است. علاوه بر این، کیفیت پساب تصفیهشده باید با نیازهای خاص هر صنعت مطابقت داشته باشد، که ممکن است به فرآیندهای پیچیده و پرهزینه تصفیه نیاز داشته باشد. همچنین، برخی صنایع ممکن است به دلیل محدودیتهای فنی یا عدم دسترسی به سیستمهای فاضلاب شهری، نتوانند در کوتاهمدت از این منبع استفاده کنند.
برای صنایعی که در حال حاضر امکان انتقال به مناطق ساحلی یا استفاده از پساب را ندارند، استفاده موقت از منابع آب متعارف با پرداخت هزینه واقعی مجاز خواهد بود. این سیاست بهعنوان یک راهکار موقتی مطرح شده است، اما با توجه به ارزشگذاری واقعی آب، هزینههای تولید این صنایع بهطور قابلتوجهی افزایش خواهد یافت. این موضوع میتواند به افزایش قیمت محصولات نهایی و کاهش رقابتپذیری آنها در بازارهای داخلی و خارجی منجر شود.
از سوی دیگر، این تغییرات میتوانند فرصتهایی نیز ایجاد کنند. صنایعی که زودتر خود را با این شرایط تطبیق دهند، ممکن است از مزایای رقابتی برخوردار شوند. برای مثال، سرمایهگذاری در فناوریهای کمآببر یا سیستمهای بازچرخانی آب میتواند هزینههای بلندمدت را کاهش دهد و به پایداری تولید کمک کند. همچنین، توسعه فناوریهای تصفیه پساب و نمکزدایی آب دریا میتواند به ایجاد صنایع جدید و فرصتهای شغلی منجر شود.
بااینحال، اجرای این سیاستها نیازمند برنامهریزی دقیق و حمایتهای دولتی است. دولت میتواند با ارائه تسهیلات مالی، یارانه برای فناوریهای سبز و ایجاد مشوقهایی برای انتقال به مناطق ساحلی، بار مالی این تغییرات را برای صنایع کاهش دهد. علاوه بر این، آموزش و افزایش آگاهی در میان مدیران صنایع درباره اهمیت مدیریت پایدار آب و روشهای کاهش مصرف، نقش مهمی در موفقیت این سیاستها خواهد داشت.
بیآبی چالشی چندوجهی است که صنایع را وادار به بازنگری اساسی در الگوهای کسبوکار خود میکند. انتقال به مناطق ساحلی، واقعیسازی قیمت آب، و استفاده از پساب، هرچند پرهزینه و پیچیدهاند، اما راهکارهایی ضروری برای تضمین پایداری صنایع در مواجهه با بحران آب به شمار میآیند. این تغییرات نهتنها به حفظ منابع آبی کشور کمک میکنند، بلکه میتوانند بهعنوان محرکی برای نوآوری و توسعه فناوریهای جدید در بخش صنعت عمل کنند. بااینحال، موفقیت این سیاستها به هماهنگی میان دولت، صنایع و جامعه بستگی دارد تا از تبعات اقتصادی و اجتماعی منفی جلوگیری شود و آیندهای پایدار برای صنعت و محیط زیست رقم بخورد.
بهشت تکنولوژیهای پرمصرف
تبدیل شدن ایران به بهشتی برای صنایع پرمصرف و آلودهکننده محیط زیست نتیجه ترکیبی از عوامل متعدد است که ریشه در سیاستگذاریهای ناکارآمد، خلأهای قانونی و اولویتبندیهای اقتصادی کوتاهمدت دارد. این وضعیت نهتنها منابع طبیعی کشور را به خطر انداخته، بلکه تبعات بلندمدتی برای محیط زیست، اقتصاد و سلامت جامعه به همراه داشته است. در ادامه، با تمرکز بر چگونگی شکلگیری این وضعیت و پیامدهای آن، به بررسی عمیقتر این موضوع و دلایل آن پرداخته میشود.
یکی از عوامل اصلی که ایران را به مقصدی جذاب برای صنایع پرمصرف و آلودهکننده تبدیل کرده، نبود سیاستگذاریهای منسجم و استانداردهای سختگیرانه زیستمحیطی است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، قوانین سختگیرانهای برای کنترل آلودگی و مصرف منابع طبیعی وجود دارد. این کشورها با وضع استانداردهای بالا برای انتشار گازهای گلخانهای، مدیریت پسماند و مصرف آب و انرژی، مانع از فعالیت صنایعی میشوند که به محیط زیست آسیب میرسانند یا منابع طبیعی را بهصورت غیرپایدار مصرف میکنند. در مقابل، در ایران، فقدان قوانین جامع و اجرای ضعیف مقررات موجود، فضایی را ایجاد کرده که صنایع پرمصرف و آلودهکننده بهراحتی بتوانند فعالیت کنند. برای مثال، صنایعی مانند سیمان و فولاد که به حجم بالایی از آب و انرژی نیاز دارند، بدون نظارت کافی و بدون الزام به استفاده از فناوریهای کمآلاینده، در ایران گسترش یافتهاند. این صنایع، که در کشورهای پیشرفته به دلیل هزینههای بالای رعایت استانداردها و مالیاتهای زیستمحیطی کمتر مورد استقبال قرار میگیرند، در ایران به دلیل هزینههای پایین تولید و نبود نظارت، سودآوری زیادی دارند.
عامل دیگر، یارانههای گسترده انرژی در ایران است. قیمت پایین برق، گاز و سایر حاملهای انرژی، ایران را به مقصدی ایدهآل برای فعالیتهایی تبدیل کرده که به مصرف بالای انرژی وابستهاند. نمونه بارز این موضوع، استخراج رمزارزهایی مانند بیتکوین است. استخراج بیتکوین به دلیل نیاز به تجهیزات پرمصرف و برق ارزان، در کشورهایی با انرژی یارانهای مانند ایران جذابیت زیادی دارد. در سالهای اخیر، گزارشهای متعددی از ایجاد مزارع استخراج رمزارز در ایران منتشر شده که از برق یارانهای برای فعالیتهای خود استفاده میکنند. این موضوع نهتنها فشار مضاعفی بر شبکه برق کشور وارد کرده، بلکه به دلیل وابستگی تولید برق ایران به سوختهای فسیلی، به افزایش انتشار گازهای گلخانهای و آلودگی هوا منجر شده است. این در حالی است که کشورهای پیشرفته با اعمال مالیاتهای کربنی و محدودیتهای انرژی، چنین فعالیتهایی را تحت کنترل شدید قرار دادهاند. علاوه بر این، خلأ سیاستگذاری و نبود برنامهریزی بلندمدت برای توسعه صنعتی پایدار، زمینه را برای ورود فناوریهای قدیمی و غیربهرهور فراهم کرده است.
داراییهای بهگلنشسته
ناترازی آب و انرژی بسیاری از داراییها و سرمایهگذاریها را به داراییهای بهگلنشسته تبدیل کرده است. در تابستان به خاطر قطعی برق و جیرهبندی آب و در زمستان به خاطر قطعی گاز، بسیاری از سرمایهگذاریها از حیز انتفاع خارج میشوند و به اصطلاح اقتصاددانان، به داراییهای بهگلنشسته تبدیل میشوند.
از منظر مفهومی، داراییهای بهگلنشسته به داراییهایی اشاره دارند که به دلیل تغییرات در تقاضا، سیاستها، یا شرایط زیستمحیطی، دیگر جریان نقدی یا ارزش مورد انتظار را تولید نمیکنند. همه صنایع و خدماتی که ارزش افزودهشان با آب است، به دلیل خشکسالیهای اخیر عملاً ارزشی ندارند. همینطور صنایع یا خدماتی که مزیتشان در قیمت گاز و برق ارزان است، عملاً به داراییهای بهگلنشسته تبدیل شدهاند. برای مثال، استخرها و مجموعههای آبی بزرگ، با توجه به خشکسالی اخیر و جیرهبندی آب و کمبود گاز در زمستان با تعطیلی روبهرو میشوند و در نتیجه مزیت خود را از دست میدهند.
همچنین صنایع فولاد و پتروشیمی، که از ستونهای اصلی اقتصاد صنعتی ایران هستند، بهشدت به آب و انرژی وابستهاند. تولید فولاد نیازمند مصرف حجم عظیمی از آب برای خنکسازی و فرآیندهای تولید است. در مناطق مرکزی و کویری ایران، مانند یزد و اصفهان، که کارخانههای بزرگ فولادسازی مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن قرار دارند، کمبود آب به دلیل خشکسالیهای متوالی و افت سطح آبهای زیرزمینی، تولید را مختل کرده است. این واحدها که با سرمایهگذاریهای کلان احداث شدهاند، در زمان قطعی آب یا کاهش سهمیه، نمیتوانند با ظرفیت کامل کار کنند و جریان درآمدی آنها بهشدت کاهش مییابد. به همین ترتیب، صنایع پتروشیمی که به گاز طبیعی بهعنوان خوراک و انرژی وابستهاند، در زمستانها با قطعی گاز مواجه میشوند. این قطعیها، بهویژه در ماههای سرد سال که اولویت تامین گاز به بخش خانگی داده میشود، تولید را متوقف یا محدود میکند و سرمایهگذاریهای انجامشده در این واحدها را به داراییهایی کمبازده یا حتی بدون بازده تبدیل میکند.
کشاورزی، بهعنوان یکی از بخشهای سنتی و حیاتی اقتصاد ایران، نیز از ناترازی آب بهشدت آسیب دیده است. بسیاری از زمینهای کشاورزی که سالها با سرمایهگذاریهای قابلتوجه در زیرساختهایی مانند سیستمهای آبیاری و چاههای عمیق توسعه یافتهاند، به دلیل کاهش منابع آبی سطحی و زیرزمینی، دیگر قابل کشت نیستند. در مناطقی مانند خوزستان، فارس و کرمان، افت سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن رودخانهها و سدها، زمینهای کشاورزی را به اراضی بایر تبدیل کرده است. این زمینها که روزگاری ارزش اقتصادی بالایی داشتند، اکنون به داراییهای بهگلنشسته تبدیل شدهاند، زیرا بدون آب، امکان تولید محصول و ایجاد درآمد وجود ندارد.
صنایع تولید سیمان نیز از دیگر قربانیان ناترازی انرژی هستند. این صنعت به دلیل مصرف بالای برق و گاز، در تابستان با قطعی برق و در زمستان با کمبود گاز مواجه میشود. کارخانههای سیمان که با هزینههای گزاف احداث شدهاند، در زمان قطعی انرژی نمیتوانند تولید را ادامه دهند و این امر نهتنها سودآوری آنها را کاهش میدهد، بلکه بدهیهای بانکی و هزینههای ثابت آنها را به بار مالی سنگینی تبدیل میکند. این وضعیت، ارزش داراییهای فیزیکی این کارخانهها را بهشدت کاهش داده و آنها را به نمونههای بارز داراییهای بهگلنشسته تبدیل کرده است.
بخش گردشگری و تفریحی نیز از این ناترازی بینصیب نمانده است. مجموعههای تفریحی آبی، مانند پارکهای آبی و استخرهای بزرگ، که در دهههای گذشته با سرمایهگذاریهای کلان در شهرهای بزرگ و حتی مناطق کویری ساخته شدهاند، به دلیل کمبود آب و محدودیتهای جیرهبندی، یا تعطیل شدهاند یا با ظرفیت بسیار پایینی فعالیت میکنند. این مجموعهها که زمانی بهعنوان مراکز درآمدزا و جذب گردشگر شناخته میشدند، اکنون به دلیل ناپایداری تامین آب و افزایش هزینههای انرژی، سودآوری خود را از دست دادهاند و به داراییهایی بدون ارزش اقتصادی تبدیل شدهاند.
صنایع کوچک و کارگاههای تولیدی نیز از این بحران مستثنی نیستند. بسیاری از کارگاههای تولیدی در شهرکهای صنعتی، بهویژه در مناطقی که با کمبود آب و برق مواجهاند، نمیتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. این واحدها که اغلب با سرمایهگذاریهای شخصی و وامهای بانکی ایجاد شدهاند، به دلیل ناترازی انرژی و آب، یا تعطیل شدهاند یا با زیان انباشته مواجهاند، که این امر آنها را به داراییهای بهگلنشسته تبدیل کرده است.
در کنار اینها، نیروگاههای برق که خود باید تامینکننده انرژی باشند، نیز بهدلیل کمبود سوخت (گاز یا مازوت) در زمستانها و کمبود آب برای خنکسازی در تابستانها، با کاهش تولید مواجه شدهاند. این نیروگاهها که با سرمایهگذاریهای عظیم دولتی و خصوصی ساخته شدهاند، در شرایط ناترازی، نمیتوانند جریان نقدی مورد انتظار را تولید کنند و به داراییهایی کمبازده تبدیل شدهاند.
بهطور کلی، ناترازی آب و انرژی در ایران، به دلیل وابستگی شدید اقتصاد به این دو منبع، بخشهای وسیعی از صنعت و خدمات را تحت تاثیر قرار داده و سرمایهگذاریهای کلان در این حوزهها را به داراییهای بهگلنشسته تبدیل کرده است. این وضعیت نهتنها به کاهش تولید و درآمد منجر شده، بلکه بدهیهای انباشته، بیکاری و کاهش اعتماد سرمایهگذاران را نیز به دنبال داشته است. برای رفع این مشکل، نیاز به اصلاحات ساختاری در مدیریت منابع، سرمایهگذاری در فناوریهای کمآببر و انرژیهای تجدیدپذیر و بازنگری در سیاستهای تخصیص منابع ضروری است. بدون این اقدامات، روند تبدیل داراییهای مولد به داراییهای بهگلنشسته ادامه خواهد یافت و اقتصاد ایران را با چالشهای جدیتری مواجه خواهد کرد.