غفلت هزینهساز
در تولید فولاد سبز در ایران در چه وضعی به سر میبریم؟
در حال بازتعریف ماهیت یکی از پایهایترین صنایع جهان است. «فولاد سبز» صرفاً محصول جدید نیست، بلکه نماد پارادایم صنعتی نوین است که در آن، ردپای کربن به اندازه استحکام محصول، اهمیت مییابد. این گذار انتخابی نیست؛ الزام است. صنعت فولاد بهتنهایی مسئول انتشار حدود ۷ تا ۹ درصد از کل گازهای گلخانهای جهان است و آن را به یکی از بزرگترین منابع صنعتی آلاینده تبدیل میکند. روش غالب تولید در جهان، یعنی مسیر کوره بلند (BF-BOF)، بهشدت به زغالسنگ ککشو وابسته است و مقادیر عظیمی دیاکسید کربن آزاد میکند. اکنون، جهان در حال تغییر این معادله است.
برای کشوری مانند ایران، که از بازیگران اصلی این صنعت به شمار میرود، درک ابعاد این تحول و واکنش به آن، اهمیت حیاتی و سرنوشتساز دارد. این دیگر یک مسئله محیط زیستی انتزاعی نیست، بلکه تهدید اقتصادی مستقیم و قریبالوقوع برای یکی از حیاتیترین صنایع صادراتی غیرنفتی در کشورمان است.
پارادایم نوین
فولاد سبز در خواص فیزیکی و مکانیکی هیچ تفاوتی با فولاد سنتی ندارد؛ محصول نهایی کاملاً یکسان است. تمایز اصلی در فرآیند تولید آن نهفته است؛ «تولید فولاد بدون استفاده از سوختهای فسیلی» که به انتشار نزدیک به صفر گازهای گلخانهای منجر میشود. امیدوارکنندهترین و پذیرفتهشدهترین مسیر فناوری برای دستیابی به این هدف، جایگزینی کربن با هیدروژن سبز در فرآیند احیای مستقیم سنگآهن (DRI) و سپس ذوب آهن اسفنجی حاصل در کوره قوس الکتریکی (EAF) است که با برق تجدیدپذیر کار میکند. این مسیر به اختصار H۲−DRI−EAF نامیده میشود.
در این روش، «هیدروژن سبز» (تولیدشده از الکترولیز آب با برق خورشیدی یا بادی) مانند عامل احیاکننده عمل کرده و با اکسیدهای آهن واکنش میدهد. محصول این واکنش، آهن خالص و بخار آب (H۲O) است، نه دیاکسید کربن. سپس این آهن در کورههای قوس الکتریکی که آنها نیز با برق پاک کار میکنند، ذوب میشود.
این وابستگی متقابل نشان میدهد استراتژی توسعه فولاد سبز نمیتواند از استراتژی ملی جامع برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر جدا باشد. اینها دو روی یک سکه هستند و منبع مزیت رقابتی در صنعت فولاد را از دسترسی به زغالسنگ ارزان به دسترسی به انرژی تجدیدپذیر ارزان و فناوریهای پیشرفته تغییر میدهند.
اما این تحول صرفاً فناورانه نیست. محرکهای اقتصادی قدرتمندی در کارند. سازوکارهایی مانند «مکانیسم تنظیم مرزی کربن» اتحادیه اروپا (CBAM)، تعرفههای سنگینی بر واردات محصولات کربنبر مانند فولاد اعمال میکنند. این به معنای آن است که صادرات فولاد تولیدشده به روشهای سنتی به بازارهای بزرگ و ارزشمند حتی در صورتی که مانع تحریمها برداشته شود، بهزودی با تهدید جدی مواجه میشود. همزمان، غولهای خودروسازی مانند مرسدس بنز، بیام دبلیو و ولوو، برای کربنزدایی زنجیره تامین، تقاضای قابلتوجهی برای فولاد سبز دارند. این ایده از فاز تئوری خارج شده است. بااینحال، مانع بزرگ به نام «هزینه» باقی است. برآوردها نشان میدهد هزینه تولید فولاد سبز در حال حاضر ۳۰ تا ۱۰۰ درصد بیشتر از روشهای سنتی است. این هزینه ناشی از سرمایهگذاری اولیه هنگفت و هزینههای عملیاتی بالای هیدروژن سبز است. اینجاست که رقابت جهانی پیچیده میشود.
رقابت در خاورمیانه
درحالیکه اروپا در حال تعریف استانداردهاست، رقابت واقعی برای تبدیلشدن به قطب تولید آینده در خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) در حال شکلگیری است. این منطقه با برخورداری از منابع غنی انرژی خورشیدی، در موقعیت استثنایی برای تبدیل شدن به هاب جهانی در تولید هیدروژن سبز و فولاد سبز قرار دارد. جاهطلبیهای عربستان سعودی، بخشی جداییناپذیر از «چشمانداز ۲۰۳۰» است. این استراتژی کاملاً دولتمحور، با اهداف روشن برای کربن خنثی تا سال ۲۰۶۰ و تبدیل شدن به رهبر جهانی هیدروژن، در حال پیشروی است. پروژه غولپیکر هیدروژن سبز در شهر نئوم، که روزانه ۶۰۰ تن هیدروژن سبز تولید میکند، مشخصاً کربنزدایی صنایع سنگین را هدف قرار داده است.
امارات متحده عربی نیز با استراتژی ملی هیدروژن و سرمایهگذاری در پارکهای خورشیدی، قصد دارد ۲۵ درصد بازار جهانی هیدروژن کمکربن را به خودش اختصاص دهد. شرکت امارات استیل (Emsteel) اولین پروژه پایلوت هیدروژن سبز در منطقه را در سال ۲۰۲۴ اجرا کرده است. شاید نگرانکنندهترین رقیب، عمان باشد. این کشور بهسرعت در حال جذب سرمایه و فناوری خارجی است. پروژه فولاد سبز ولکان (Vulcan Green Steel) در منطقه ویژه اقتصادی الدقم، کارخانه عظیم پنج میلیونتنی است که با سرمایه هندی و فناوری ایتالیایی، از ابتدا برای کار با ۱۰۰ درصد انرژی تجدیدپذیر طراحی شده و در حال ساخت است.
در شمال، ترکیه رویکرد متفاوت و بازارمحور دارد. شرکتهای خصوصی بزرگ همانند هلدینگ توسچلیک، در واکنش به افزایش هزینههای انرژی و مقررات آتی کربن، سرمایهگذاریهای عظیمی (مانند نیروگاه خورشیدی ۱۴۰مگاواتی) را برای یکپارچهسازی انرژی تجدیدپذیر با عملیات فولادسازی خود آغاز کردهاند. تصویر روشن است. همسایگان ایران، با حمایت قوی دولتی، شفافیت استراتژیک و دسترسی کامل به سرمایه و فناوری بینالمللی، با سرعتی سرسامآور در حال ساختن زیربنای صنعت فولاد هستند.
پارادوکس بزرگ
در این چشمانداز پرتلاطم، صنعت فولاد ایران در موقعیتی منحصربهفرد و عمیقاً متناقض قرار دارد. روی کاغذ، ایران باید یکی از پیشگامان این گذار باشد، نه دنبالهروی نگران. مزیت کلیدی ایران در ساختار فناوری تولید فولاد آن نهفته است. برخلاف چین که به مسیر کربنمحور کوره بلند متکی است، بخش قابلتوجهی از تولید فولاد ایران از روش احیای مستقیم مبتنی بر گاز طبیعی و کوره قوس الکتریکی (DRI-EAF) استفاده میکند. این مزیت بنیادین است. واحدهای DRI موجود با اصلاحات فنی میتوانند برای استفاده از هیدروژن تطبیق داده شوند. این در حالی است که گذار از کوره بلند به فرآیند کاملاً جدید، نیازمند سرمایهگذاری به مراتب بزرگتری است. این مزیت، به ایران شروع اولیه در رقابت جهانی میدهد. اما این تمام داستان نیست. این مزیت تئوریک، در عمل بهطور کامل از طریق مجموعهای از محدودیتهای شدید خنثی شده است.
دیوار بلند موانع
مسیر ایران برای دستیابی به فولاد سبز با موانع متعدد و درهمتنیدهای مواجه است که یکدیگر را تشدید کرده و چرخه معیوب از انفعال را ایجاد کردهاند.
۱- مانع مالی و انزوای فناورانه: بزرگترین و تعیینکنندهترین مانع، تحریمهای بینالمللی است. گذار به فولاد سبز نیازمند سرمایهگذاریهای کلان است؛ هزینه تبدیل هر کارخانه بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده میشود. تحریمها نهتنها دسترسی ایران به منابع مالی بینالمللی و سرمایهگذاری خارجی را مسدود کردهاند، بلکه مهمتر از آن، مانع دسترسی به فناوریهای حیاتی غربی همانند الکترولیزورهای پیشرفته و قطعات تخصصی مورد نیاز برای مهندسی مجدد واحدهای DRI شدهاند. این انزوا، ایران را از اکوسیستم نوآوری جهانی که محرک اصلی این گذار است، جدا میکند.
۲- بحران زیرساخت: معمای آب و برق حتی اگر پول و فناوری وجود داشت، ایران با دو بحران در منابع داخلی مواجه است. اول، برق. تولید فولاد سبز به مقادیر عظیمی برق تجدیدپذیر نیاز دارد. یک واحد DRIبا ظرفیت متوسط، بهتنهایی به حدود ۱۳۵۰ مگاوات برق تجدیدپذیر اختصاصی نیاز دارد. این در حالی است که شبکه برق ایران در حال حاضر نیز با ناترازی شدید و قطعیهای فصلی (کمبود برق در تابستان و گاز در زمستان) مواجه است که تولید فعلی فولاد را نیز مختل کرده است. بیش از ۹۰ درصد انرژی صنعت فولاد کشور از سوختهای فسیلی تامین میشود. دوم، آب. تولید هیدروژن سبز از طریق الکترولیز، فرآیندی بهشدت آببر است. این موضوع برای ایران، کشوری که با بحران شدید و روبه وخامت کمآبی و خشکسالی مواجه است، آسیبپذیری حیاتی است. بسیاری از قطبهای فولادسازی ایران در مناطق مرکزی و خشک کشور واقع شدهاند. این بحران آب، تولید هیدروژن سبز در مقیاس بزرگ در این مناطق را تقریباً غیرممکن میکند و نیازمند بازنگری بنیادین در جغرافیای صنعتی در کشورمان و انتقال نسل آینده صنعت به سواحل است؛ جایی که بتوان از آب دریا از طریق تاسیسات آبشیرینکن (که خود بهشدت انرژیبر هستند) استفاده کرد.
۳- خلأ سیاستگذاری و یارانههای معکوس: در سطح حاکمیتی، هیچ استراتژی ملی شفاف، مدون و الزامآوری برای کربنزدایی از صنعت فولاد وجود ندارد. مواضع دولتی در فاز «مطالعاتی» و «گفتمانی» باقی مانده است. مهمتر از آن، ساختار اقتصادی فعلی، گذار را جریمه میکند. قیمت یارانهای گاز طبیعی در ایران، هرگونه انگیزه اقتصادی برای گذار به هیدروژن سبز را که بهمراتب گرانتر است از بین میبرد. برخلاف اروپا، هیچگونه مشوق مالی معناداری (همانند مالیات بر کربن یا یارانههای سبز) برای ترغیب تولیدکنندگان به سرمایهگذاری در فناوریهای گرانقیمت سبز وجود ندارد.
پارادایم منسوخ
در غیاب استراتژی ملی برای جهش به پارادایم «سبز»، شرکتهای بزرگ فولادی ایران در «تله پایداری» گرفتار شدهاند. آنها سرمایهگذاریهای سنگینی برای بهینهسازی یک پارادایم قدیمی (خاکستری) انجام میدهند.
اقدامات محیط زیستی شرکتهای بزرگ همانند فولاد مبارکه یا فولاد خوزستان اگرچه قابلتوجه و ارزشمند هستند، اما ماهیت آنها بر کاهش آلودگیهای محلی، بازچرخانی آب و کنترل غبار متمرکز است. فولاد مبارکه در تبدیل پسماند صنعتی به کنسانتره آهن پیشگام بوده و در حال ساخت نیروگاه خورشیدی است. فولاد خوزستان میلیاردها تومان صرف بازچرخانی آب کرده است.
این گامها در مسیر پایداری حیاتی هستند، اما به معنای تولید فولاد سبز (کربنزدایی) نیستند. این بهینهسازی در چهارچوب پارادایم «فولاد خاکستری» است، نه یک تغییر بنیادین. این رویکرد خطر ایجاد «داراییهای سرگردان» (Stranded Assets) را به همراه دارد؛ کارخانههایی که با هزینههای هنگفت بهینهسازی شدهاند، اما در دنیای آینده با محدودیت کربن، منسوخ تلقی میشوند.
هزینههای انفعال
صنعت فولاد ایران در نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است. هزینه عدم اقدام، صرفاً محیط زیستی نیست، بلکه بهشدت اقتصادی و استراتژیک است.
با اجرایی شدن کامل تعرفههای کربنی همانند CBAM و پیشرفت سریع رقبای منطقهای، صادرات فولاد ایران در بازه زمانی ۵ تا ۱۰ سال آینده ممکن است در بازارهای کلیدی، غیراقتصادی شود. ریسک موجود نهتنها از دستدادن سهم بازار، بلکه تبدیل شدن به «تامینکننده آخرین گزینه» برای بازارهای کمارزش و غیرنظارتی است که به معنای افول دائمی سودآوری و اهمیت استراتژیک این صنعت است.
تحلیلگران بر این باورند که جهش ناگهانی به سمت تولید ۱۰۰ درصد فولاد سبز با توجه به محدودیتهای فعلی ایران، امکانپذیر نیست. در عوض، الگوی گذار تدریجی و واقعبینانه میتواند تنها مسیر ممکن باشد. این مدل شامل سه مرحله است:
۱- فولاد خاکستری (کوتاهمدت): بهینهسازی حداکثری واحدهای موجود، افزایش بهرهوری انرژی و استفاده بیشتر از قراضه برای کاهش شدت انتشار کربن.
۲- فولاد آبی (میانمدت): یک گام میانی عملگرایانه. در این مدل، تولید همچنان با گاز طبیعی انجام میشود، اما فناوریهای «جذب، استفاده و ذخیرهسازی کربن» (CCUS) با آن یکپارچه میشوند. دیاکسید کربن جذبشده میتواند برای ازدیاد برداشت از مخازن نفت به کار رود. این رویکرد، ضمن بهرهگیری از مزیت منابع گازی، زمان لازم برای ساخت زیرساختهای انرژی تجدیدپذیر را فراهم میکند.
۳- فولاد سبز (بلندمدت): هدف نهایی، یعنی تولید مبتنی بر هیدروژن سبز و برق تجدیدپذیر. مرحله «آبی» بهعنوان پلی برای رسیدن به این هدف عمل میکند.
اما حتی این گذار مرحلهای نیز بدون اراده ملی قاطع و تغییرات بنیادین در سیاستگذاری ممکن نیست. ناظران بر لزوم تشکیل فوری «کارگروه ملی فولاد سبز» با اختیارات اجرایی برای تدوین نقشه راه الزامآور تاکید میکنند. این نقشه راه باید شامل ایجاد چهارچوبهای قانونی برای قیمتگذاری کربن، ارائه مشوقهای مالی هدفمند برای سرمایهگذاریهای سبز و ایجاد چهارچوب حقوقی برای قراردادهای خرید تضمینی برق تجدیدپذیر باشد. آینده صنعت فولاد ایران به توانایی کشورمان در تبدیل چالشهای امروز به فرصتهای فردا بستگی دارد. انفعال، مسیر انزوای صنعتی و تبدیل شدن به میراثی از دوران سوختهای فسیلی است، درحالیکه اقدام جسورانه و استراتژیک میتواند جایگاه ایران را در نقشه جدید صنعت جهانی فولاد تثبیت کند. انتخاب میان این دو سرنوشت، به تصمیمهایی بستگی دارد که باید امروز اتخاذ شوند.