آزمون کربن

‌ مسئله فولاد سبز و تاثیر آن بر تجارت جهانی، به‌سرعت در حال تبدیل ‌شدن به دستور کار اقتصادی است. اگر بخواهیم از نگاه کلی شروع کنیم، جایگاه فعلی صنعت فولاد ایران در این گذار جهانی کجاست؟ آیا اصلاً می‌توانیم ادعا کنیم در مسیر «تولید سبز» هستیم؟

برای پاسخ به این موضوع، ابتدا باید تعریف واقع‌بینانه از «فولاد سبز» داشته باشیم. فولاد سبز نهایی، آن فولادی است که تولیدش تقریباً انتشار کربن خالص (Net-Zero) نداشته باشد و این امر با جایگزینی سوخت‌های فسیلی با هیدروژن سبز (تولیدشده از منابع تجدیدپذیر) و استفاده از برق پاک در کوره قوس الکتریکی (EAF) محقق می‌شود. اما ایران از مزیت ساختاری برخوردار است که به‌طور ناخودآگاه، ما را در مقایسه با تولیدکنندگان سنتی، در مسیر کم‌کربن قرار داده است.

بخش عمده‌ای از فولاد جهان هنوز با استفاده از روش کوره بلند و کنورتور (BF-BOF) تولید می‌شود که به‌شدت به زغال‌سنگ متکی است و ردپای کربن بالایی دارد. در مقابل، صنعت فولاد ایران، عمدتاً بر پایه فناوری احیای مستقیم آهن با گاز طبیعی و استفاده از آهن اسفنجی (DRI-EAF) استوار است. این روش، ذاتاً پاک‌تر از فرآیند زغال‌سنگ است. بنابراین، ما به لحاظ فنی و فرآیندی، در میانه راه قرار داریم؛ نه کاملاً سبز، اما کم‌کربن‌تر از بسیاری از رقبای جهانی.

این مسیر کم‌کربن کنونی، یک امتیاز است، اما نمی‌تواند ما را برای همیشه از زیر بار فشار جهانی CBAM و استانداردهای سخت‌گیرانه نجات دهد. در واقع، گاز طبیعی در فرآیند DRI هرچند کربن کمتری نسبت به زغال‌سنگ منتشر می‌کند، اما کماکان سوخت فسیلی است. حرکت به سمت فولاد سبز واقعی، نیازمند گذار از گاز طبیعی به هیدروژن سبز، و جایگزینی کامل برق شبکه با برق تولیدی از منابع تجدیدپذیر (خورشیدی، بادی و...) است. پروژه‌هایی که شرکت‌های بزرگ همانند فولاد مبارکه با احداث نیروگاه‌های خورشیدی ۶۰۰مگاواتی شروع کرده‌اند، دقیقاً گام‌های اولیه در جهت تامین انرژی پاک برای زنجیره تولید است.

‌ به فولادسازان بزرگ و پروژه‌هایشان اشاره کردید. به‌طور مشخص، اقدامات بنگاه‌های پیشرو در کشورمان برای سازگاری با این موج جهانی گذار سبز، فراتر از نصب چند پنل خورشیدی چیست؟ به عبارت دیگر، چقدر موضوع بهینه‌سازی و بهره‌وری، به دغدغه ساختاری در بخش خصوصی تبدیل شده است؟

فولاد سبز صرفاً دستاورد فناورانه نیست، بلکه «رویکرد مدیریتی» است. یعنی پیش از اینکه بخواهیم میلیاردها دلار صرف زیرساخت‌های جدید هیدروژنی کنیم، باید فرآیندهای موجود را بهینه کنیم. بهینه‌سازی شامل کاهش تلفات حرارتی در کوره‌ها، بازیابی کامل حرارت گازهای خروجی که قبلاً به سادگی هدر می‌رفتند، و نوسازی تجهیزات برای افزایش راندمان مصرف انرژی می‌شود. این اقدامات، شدت مصرف انرژی و انتشار کربن در هر تن فولاد تولیدی را به شکل قابل‌توجهی کاهش می‌دهد و در کوتاه‌مدت، تاثیر آن ملموس است.

علاوه بر این، موضوع «اقتصاد چرخشی» یا همان استفاده حداکثری از قراضه و مواد بازیافتی در فرآیند تولید EAF، محور اساسی است. استفاده از قراضه، به‌مراتب کربن کمتری نسبت به تولید آهن اسفنجی جدید دارد. بنابراین، هرچه بتوانیم سهم قراضه را در ترکیب ورودی کوره‌های الکتریکی افزایش دهیم، عملاً به فولاد سبز نزدیک‌تر شده‌ایم.

‌ اگر بپذیریم که این گذار دیگر انتخاب نیست، بلکه ضرورت اقتصادی و صادراتی است، پس تهدید اصلی برای ایران چیست؟ به نظر می‌رسد زمان‌بندی اجرای CBAM اروپا برای ما می‌تواند تعیین‌کننده باشد.

اهمیت فولاد سبز برای ایران، در درجه نخست نه دغدغه محیط‌ زیست، بلکه الزام رقابتی و صادراتی است. اجرای تدریجی سازوکار CBAM اتحادیه اروپا از سال ۲۰۲۶ میلادی، نقطه عطفی برای اقتصاد ایران، به‌ویژه در صنایع پرانرژی و پرکربن است. صادرات محصولات فولادی با ردپای کربن بالا به اروپا، به زودی مشمول عوارض سنگینی می‌شود که می‌تواند حاشیه سود ما را به صفر برساند و عملاً بازارهای اروپایی را از دست ما خارج کند.

ایران در سال‌های گذشته، همواره جایگاه ویژه‌ای در تولید و صادرات فولاد منطقه داشته است و بخش مهمی از ارزآوری ما از این طریق تامین می‌شود. اگر ما نتوانیم در تولید فولاد، استاندارد کربن لازم را رعایت کنیم، مزیت بزرگ اقتصادی و جایگاه منطقه‌ای، در معرض تهدید جدی قرار می‌گیرد.

علاوه بر این، این گذار برای اقتصاد داخلی هم منافع کلیدی دارد. ما با چالش مزمن کمبود گاز و برق، به‌ویژه در فصل‌های اوج مصرف، روبه‌رو هستیم. ارتقای بهره‌وری انرژی و حرکت به سمت اقتصاد چرخشی در صنعت فولاد، به معنای کاهش نیاز این صنعت به منابع محدود ملی است.

2-9 copy

‌ با توجه به این ضرورت‌ها، چالش‌ها و فرصت‌های اصلی صنعت فولاد ایران در این مسیر گذار کدام‌اند؟ به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین سد، همان زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های کلان موردنیاز باشد.

چالش‌ها بزرگ و ساختاری‌اند، اما نباید از فرصت‌ها غافل شد. در بخش چالش‌ها، ما با چند مانع اصلی روبه‌رو هستیم: 

1- زیرساخت هیدروژن سبز: تولید فولاد با هیدروژن سبز، نیازمند زیرساخت‌های عظیم و پیچیده تولید، انتقال و ذخیره‌سازی هیدروژن است که در حال حاضر، ما تقریباً فاقد آن هستیم. 2- سرمایه‌گذاری در تجدیدپذیرها: با وجود اینکه شرکت‌های بزرگ مانند فولاد مبارکه پیشگام شده‌اند، اما شکاف سرمایه‌گذاری در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر صنعتی همچنان بزرگ است. 3- استانداردها و انگیزه‌ها: ما در داخل هنوز نظام استانداردسازی و گواهی‌دهی رسمی برای «فولاد سبز» نداریم. 4- تامین قراضه: برای پیاده‌سازی اقتصاد چرخشی و افزایش سهم EAF، به شبکه قراضه سازمان‌یافته و تضمین‌شده نیاز داریم. محدودیت در تامین قراضه داخلی و بازیافت موثر، پاشنه‌آشیل در اجرای کامل این مدل است.

در مقابل، فرصت‌های کلان نیز وجود دارد که اگر با تدبیر از آنها استفاده کنیم، می‌توانند ما را به بازیگر مهم منطقه‌ای تبدیل کنند: 1- مزیت انرژی (خورشیدی و گازی): ایران در کمربند خورشیدی جهان قرار دارد و از توان بالایی در تولید انرژی خورشیدی برخوردار است. این پتانسیل، مبنایی ایده‌آل برای تولید «هیدروژن سبز» است. 2- توان فنی و مدیریتی: شرکت‌های بزرگ فولادی ما از توان فنی و تجربه مدیریتی بالایی برخوردارند و این آمادگی در آنها وجود دارد که پروژه‌های پیچیده بهبود بهره‌وری و بازچرخانی انرژی را به اجرا درآورند. 3- نقشه راه و نهادسازی: ظرفیت بالای پژوهش و همکاری میان نهادهایی همانند «موسسه راهبردی فولاد سبز» وجود دارد. این نهادها می‌توانند با همکاری دولت و بخش خصوصی، نقشه راه ملی گذار سبز را تدوین کنند، استانداردهای داخلی را تعریف کنند و مدیران را برای مواجهه با چالش‌های این دوره آموزش دهند.

‌ با این اوصاف، چشم‌انداز شما برای صنعت فولاد ایران در دهه پیش‌رو چیست؟ آیا می‌توانیم به هدف بزرگ «کربن صفر» نزدیک شویم؟

دستیابی به «کربن صفر» در مدت کوتاه یک دهه، با توجه به تحریم‌ها و مشکلات تامین مالی، هدفی جاه‌طلبانه و شاید غیرواقعی است. مسیر واقع‌بینانه و محتمل ایران در دهه پیش‌رو، «گذار تدریجی» به سمت فولاد کم‌کربن است که در سه مرحله کلیدی قابل‌تعریف است: مرحله نخست تمرکز بر بهره‌وری و اصلاح فرآیند. در این مرحله، هدف اصلی باید کاهش انتشار از طریق بهبود حداکثری بهره‌وری انرژی، کاهش تلفات حرارتی و بهینه‌سازی فرآیند تولید موجود (DRI-EAF) باشد. مرحله دوم توسعه زیرساخت‌های پاک است. در این فاز، باید به‌صورت جدی، توسعه زیرساخت‌های تولید برق تجدیدپذیر در کنار مجتمع‌های فولادی پیگیری شود. این امر شامل سرمایه‌گذاری هدفمند در نیروگاه‌های خورشیدی و بادی است. همچنین، آغاز تولید محدود و آزمایشی هیدروژن سبز، یا هیدروژن آبی برای تزریق در فرآیند DRI می‌تواند شروع مسیر بلندمدت باشد. مرحله نهایی ادغام فناوری‌های نوین و کربن صفر است. این فاز، نیازمند ادغام کامل فناوری‌های دیجیتال و هوشمندسازی در کنترل مصرف و انتشار کربن است. درنهایت، تمرکز روی تولید فولاد با هیدروژن سبز، زمانی که زیرساخت‌های اقتصادی و جهانی آن آماده شد، هدف نهایی ماست.

‌ با هماهنگی بین دولت و بخش خصوصی، ایران می‌تواند تا سال ۱۴۱۰ هجری شمسی، به یکی از کشورهای پیشرو منطقه در تولید فولاد «با شدت کربن به‌شدت کاهش‌یافته» تبدیل شود.

اگر سیاست‌گذاری‌ها هماهنگ شود، یعنی دولت با ایجاد مشوق‌ها، رفع موانع سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر و تعریف استاندارد ملی فولاد سبز، بخش خصوصی را حمایت کند، و بخش خصوصی نیز با جسارت، سرمایه‌گذاری‌هایش را فراتر از تولید فعلی، به سمت انرژی‌های پاک ببرد، این هدف واقع‌بینانه است.

‌ این رویکرد «تولید سبز» که شما از آن صحبت می‌کنید، چقدر قابلیت تعمیم به سایر صنایع در کشورمان، به‌ویژه بخش معدن را دارد؟ آیا صرفاً به فولاد محدود می‌شود یا باید موجی فراگیر باشد؟

رویکرد تولید سبز، کاهش ردپای کربن و پایداری محیط‌ زیستی، به هیچ وجه نباید محدود به صنعت فولاد بماند. این یک تغییر پارادایم در کل اقتصاد است. می‌توانم مثال ملموسی از حوزه سنگ‌های تزیینی طبیعی بیاورم، جایی که ایران یکی از تولیدکنندگان مهم جهانی است. حدود یک سال و نیم پیش، با درک این ضرورت جهانی، انجمن سنگ ایران به همراه انجمن سنگ آمریکا (NSI) و سایر نهادهای بین‌المللی، نهضتی جهانی را برای معرفی «سنگ طبیعی» به‌عنوان محصول ذاتاً کم‌کربن آغاز کردند.

مطالعات جهانی که در این زمینه انجام شده، نشان می‌دهد تولید سنگ طبیعی در مقایسه با محصولات جایگزین و پرمصرف انرژی همانند کاشی و سرامیک، سنگ مصنوعی یا سطوح مهندسی‌شده، میزان انتشار کربن به‌مراتب پایین‌تری دارد. این مزیت طبیعی و ساختاری برای سنگ ایران است.

‌ در همین راستا، برای شفاف‌سازی و استانداردسازی، پروژه‌ای برای استقرار بیانیه زیست‌محیطی محصول (EPD) در صنعت سنگ آغاز شده است. EPD به مصرف‌کننده و بازار جهانی اطلاعات دقیق می‌دهد. این محصول سنگی در کدام معدن یا کارخانه تولید شده، از چه روش فرآوری استفاده کرده، و مهم‌تر از همه، میزان کربن تولیدشده در طول چرخه حیات آن چقدر است؟

این اقدام فراتر از یک شعار محیط‌ زیستی است. این گام موثری در جهت شفاف‌سازی زنجیره ارزش، رقابت‌پذیری جهانی و عرضه مسئولانه محصولات ایرانی در بازارهای بین‌المللی است. وقتی در بازارهای جهانی، خریدار براساس ردپای کربن تصمیم می‌گیرد، داشتن گواهی EPD، حکم جواز ورود به بازارهای سطح بالا را دارد. ایران، با امضای تفاهم‌نامه تشکیل «فدراسیون جهانی سنگ» در نمایشگاه بزرگ ورونا ایتالیا، اکنون یکی از کشورهای پیشرو در اجرای نظام EPD در حوزه سنگ طبیعی است. این نشان می‌دهد در صورت وجود اراده، نه‌تنها در فولاد، بلکه در سایر صنایع نیز می‌توانیم از مزیت‌های ذاتی برای همگام شدن با استانداردهای جهانی و تضمین سهم خود در تجارت فردا استفاده کنیم. این گذار سبز، به معنای واقعی کلمه، گذار به اقتصاد مبتنی بر بهره‌وری، شفافیت و رقابت جهانی است.