فراسوی افراطوتفریط
بررسی وضع تولید فولاد سبز در ایران در گفتوگو با مهدی کرباسیان
چطور میتوانیم ارتباط عمیق و معناداری میان توسعه صنعت، بهویژه توسعه فولاد و محیط زیست و استانداردهای آن برقرار کنیم؟ آیا میتوان استاندارد و نظام ویژهای برای این ارتباط در نظر گرفت؟
از دید من، بهعنوان فردی که سالها در حوزه کلان صنعت فولاد فعالیت کردهام، بحث محیط زیست در سالهای گذشته، بهویژه در سالهای گذشته، در اولویت ویژه بازارهای بینالمللی، بهخصوص در کشورهای پیشرفته قرار گرفته است. کشورهای پیشرفته در تعیین این استانداردهای زیستمحیطی، زیست آینده نسل یا نسلهای بعدی را در نظر گرفتهاند. این موضوع بیشتر در حفظ جنگلها، سلامت آبها، دریاها و اقیانوسها، کاهش تولید مونوکسید کربن و آلودگی فضا، و مقابله با بیماریهای وسیعی که شیوع پیدا کردهاند، دیده میشود. صنعت فولاد، یکی از صنایعی است که میتواند آلودگیهای زیادی در محیط زیست ایجاد کند، بهویژه آنکه انرژی مورد استفاده در فولادسازیها، بهطور معمول زغالسنگ است و زغالسنگ باعث آلودگی محیط، هوا و حتی محیط کار میشود. بر همین اساس، بحث فولاد سبز چند سالی است که در دستور کار قرار گرفته و اجرا میشود. اینکه چرا موضوع فولاد سبز شکل گرفته، در این موضوع ریشه دارد که کشورها مجبور هستند فولاد را تولید کنند. اما باید به این موضوع پاسخ بدهند که چه کنیم تا این فولاد، کمترین آسیب محیط زیستی را داشته باشد؟ در کشور ما که تولید فولاد در گرو معادن سنگ آهن است که بهعنوان منابع عظیم خدادادی به ایران اعطا شده، باید برنامهریزیهای ویژهای برای تولید فولاد سبز انجام دهیم. اگر اکتشافات عمیق بیشتری انجام دهیم، به ذخایر بزرگ دیگری دست مییابیم. در مجموع موضوع فولاد سبز باید در دستور کار سیاستگذاران و فعالان اقتصادی قرار گیرد. چرا که کشورهای اروپایی و پیشرفته درصورتیکه تولید فولاد با روشهای سبز انجام نشده باشد، از ورود آن محصول جلوگیری میکنند و در صورت چنین فرآیندی، ارزآوری کشورمان از صنعت فولاد با زیان روبهرو میشود.

در سالهای گذشته چه اقداماتی برای تولید فولاد سبز در ایران انجام شده است؟ در حوزه محیط زیست، چه چالشهایی برای توسعه صنعت فولاد وجود دارد؟
در دهه ۱۳۹۰ شمسی، اقدامات مثبتی در صنعت فولاد ایران آغاز شد و جایگزینی گاز طبیعی به جای زغالسنگ در فرآیند تولید، بهطور جدی در دستور کار قرار گرفت. این رویکرد نهتنها به ایجاد کارخانههای متعدد تولید آهن اسفنجی منجر شد، بلکه به کاهش چشمگیر انتشار دیاکسید کربن و آلایندههای مرتبط با زغالسنگ کمک کرد. پیش از این، فولاد مبارکه اصفهان از گاز در برخی فرآیندها استفاده میکرد، اکنون قریببهاتفاق واحدهای فولادی کشورمان به جز دو کارخانه ذوبآهن اصفهان و فولاد زرند ایرانیان که همچنان به روشهای سنتیتر وابستهاند، از گاز طبیعی بهره میبرند. این تغییر، به لطف خداوند و وجود دومین ذخیره بزرگ گاز طبیعی جهان در ایران، از منظر اقتصادی نیز به نفع ماست. جدا از جنبههای فولاد سبز و مقابله با تغییرات اقلیمی، استفاده از گاز هزینههای تولید را کاهش میدهد و حتی با وجود ذخایر مناسب زغالسنگ در کشورمان، اولویتبندی گاز را توجیه میکند. علاوه بر این، کارخانههای جدیدی که در سالهای گذشته راهاندازی شدهاند، از استانداردهای زیستمحیطی بالاتری برخوردارند و سیستمهای فیلترینگ و کنترل آلایندگی پیشرفتهتری دارند، که این امر تولید پایدار را تضمین میکند. اما در حوزه چالشهای محیط زیستی، موانع جدی برای توسعه صنعت فولاد وجود دارد. برای نمونه، در ذوبآهن اصفهان و برخی فولادسازان قدیمی، ماشینآلات فرسوده و فناوریهای منسوخشده، امکان به نتیجه رسیدن تولید فولاد سبز را محدود میکند؛ زیرا جایگزینی این تجهیزات با توجه به تورم بالا، تحریمها و شرایط اقتصادی کنونی، غیرممکن یا پرهزینه است. متاسفانه، یکی از ریشهایترین مشکلات، عدم اولویتبندی محیط زیست بهعنوان اصل نخست حکمرانی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی پیش از آن، توجه کافی به این حوزه وجود نداشت. بهویژه در دهههای ۶۰ و ۷۰ شمسی، جنگ تحمیلی و تفکر غالب بر حکومت که اشتغال، کشاورزی و صنعت را در صدر اولویتها قرار داد باعث شد محیط زیست به حاشیه رانده شود. حتی شنیدهایم که در زمان تاسیس کارخانهها، اگر سازمان حفاظت محیط زیست با فعالیت آنها مخالفت میکرد، آن را متهم به خیانت به کشور میکردند؛ گفته میشد که مخالفتهای سازمان حفاظت محیط زیست، جلوی پیشرفت صنعتی و تولید را میگیرد. متاسفانه، این تفکر نادرست هنوز هم در میان برخی نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی وجود دارد. بخش خصوصی نیز سهم قابلتوجهی از مسئولیت را بر عهده دارد، زیرا منافع شخصی و کوتاهمدت را بر منافع ملی و پایداری زیستمحیطی ترجیح میدهد. برای غلبه بر این چالشها، نیاز به سیاستگذاریهای جامع، مانند مشوقهای مالی برای نوسازی تجهیزات و الزامات قانونی سختگیرانه برای فولاد سبز احساس میشود تا صنعت فولاد ایران نهتنها صادرات رقابتی داشته باشد، بلکه با استانداردهای جهانی همخوانی یابد.
دولت چه مسئولیتی برای همسانسازی تولید فولاد و رعایت مباحث محیط زیستی دارد؟ آیا فقط باید عرصه سیاستگذاری را در اختیار داشته باشد یا میتواند وارد فرآیندهای اجرایی نیز بشود؟
باید بپذیریم که برای جلوگیری از تخریب محیط زیست و دستیابی به تولید فولاد سبز، یکی از اقدامات کلیدی، اصرار دولت و دولتها بر اولویتدهی به مسائل محیط زیستی است. البته این امر نمیتواند بهصورت چکشی و اجباری تحمیل شود، مقررات سختگیرانه بیش از حد نیز کارساز نیست. متاسفانه، برخی مسئولان محیط زیست فراموش میکنند که ایران کشوری در حال توسعه است و نمیتوان الزامات آن را با استانداردهای کشورهای پیشرفتهای همچون انگلستان، هلند، نیوزیلند یا استرالیا یکسان دانست. این زیادهرویها نهتنها اثربخشی اقدامات قانونی و عقلانی را کاهش میدهد، بلکه میتواند مانع همکاریهای لازم شود. اجازه دهید مثالی بزنم که موضوع روشن شود. در زمان راهاندازی منطقه ویژه اقتصادی بندر پارسیان، سازمان حفاظت محیط زیست با اجرای پروژه مخالفت میکرد. مجوز تاسیس و کلنگزنی این منطقه با دستور مستقیم رئیسجمهور وقت در سفر استانی صادر شده بود و حتی محیط زیست را دور زده بودند. اما در دولت یازدهم، با اقتدار بیشتر سازمان محیط زیست، پروژه با وجود سرمایهگذاریهای انجامشده متوقف شد. در پی این اتفاق، جلسات مکرری با مسئولان محیط زیست برگزار کردم و مثالی از تجربه شخصیام آوردم. در هامبورگ آلمان، از کارخانه آروبیس که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مس جهان است، بازدید کردم که سالانه ۴۰۰ هزار تن مس کاتد تولید میکند؛ یعنی دو برابر ظرفیت تولید مس در ایران. این کارخانه زمانی خارج از شهر بود، اما با گسترش شهرنشینی، اکنون در حریم شهری هامبورگ قرار گرفته است. در اتاق مدیرعامل، مانیتورهایی نصب شده بود که فقط وضع هوای شهر و سطح آلایندهها را نشان میداد. مدیرعامل میگفت من به تولید کاری ندارم، معاونانم آن را مدیریت میکنند. تمرکز من فقط بر این است که هیچ مشکلی در حوزه محیط زیست پیش نیاید. هر درجه افزایش آلودگی، به شکل مستقیم تولید را کاهش میدهد. این مثال را در جلسات مطرح کردم و پافشاری بیشتری انجام دادم. درنهایت، معاون سازمان محیط زیست پذیرفت و پیشنهاد کرد یکی از بهترین مشاوران زیستمحیطی جهان را به ما معرفی کنند تا بررسی میدانی انجام دهد و راهکار ارائه کند. ما مشاور نروژی را دعوت کردیم. میدانید که نروژ یکی از کشورهایی است که سختگیریهای زیادی در حوزه محیط زیست دارد. این مشاور پس از استقرار و مطالعات، پیشنهاد داد محل احداث بندر را ۲۰۰ متر جابهجا کنیم، زیرا لاکپشتهای دریایی سالانه یکبار برای تخمریزی از ساحل اولیه که برای ساخت بندر پیشنهاد شده بود استفاده میکردند و لازم بود این موضوع مدنظر قرار گیرد. ما بلافاصله این تغییر را اعمال کردیم و اکنون چهار اسکله فعال است و کشتیها در آن پهلو میگیرند. با توجه به این مثال که مطرح کردم، سازمان حفاظت محیط زیست نیز برای پیشبرد موضوع محیط زیست در صنایع سنگین همانند فولاد باید همکاری کند و انعطافپذیری نشان دهد. مقررات سختگیرانه باید با شرایط محلی و اقتصادی کشور مناسبسازی شود. همزمان، دولت میتواند از طریق سیاستگذاریهای تشویقی همانند مشوقهای مالی برای نوسازی تجهیزات و سرمایهگذاری در فناوریهای سبز وارد عرصه اجرایی شود، نه اینکه فقط در حوزه نظارتی باقی بماند و اقدام نکند. علاوه بر این، ابلاغ الزامات محیط زیستی به شرکتها و نظارت بر رعایت فرآیندها، همراه با حمایت از سرمایهگذاریهای اضافی برای کاهش خسارتها، ضروری است که تولید فولاد نهتنها پایدار، بلکه صادراتی رقابتی و همخوان با استانداردهای جهانی باشد.
با همه این شرایط، استفاده از تکنولوژی مهم است. اگر ما نتوانیم از تکنولوژی روز استفاده کنیم، در تولید فولاد سبز ناکام هستیم. در این ارتباط چه فکر میکنید؟ چه اقدامی باید انجام شود؟
مهمترین نکتهای که در صنعت فولاد تاثیر میگذارد، نقش حیاتی ماشینآلات و فناوریهای بهروز است. در شرایط کنونی، به دلیل تحریمهای فلجکننده، امکان واردات تجهیزات مناسب و پیشرفته به کشور وجود ندارد. همانطور که میبینید، حتی در حوزه خودرو، ایران شاهد ورود خودروهایی است که آلودگی محیط زیستی بالایی تولید میکنند و مستقیم بر سلامت و زندگی مردم تاثیر منفی میگذارند. این در حالی است که از نظر استانداردهای جهانی، ما چند گام عقب هستیم. اگر بتوانیم ماشینآلات باکیفیت را از کشورهای پیشرفته یا تولیدکنندگان برتر جهان وارد کنیم که متاسفانه تحریمها مانع فروش آنها به ما میشود و مشکلات اقتصادی نیز بر این محدودیتها اضافه میکند، وضع بهتری داریم. اما در حال حاضر، بیشتر ماشینآلات صنعتی ما یا چینی هستند یا برندهای ناشناخته و بیکیفیت، که همین موضوع به تشدید مشکلات محیط زیستی دامن میزند. نکته سوم و شاید مهمتر، مسئله استهلاک و فرسودگی تجهیزات است. بسیاری از کارخانههای فولادی ما از طراحی و ساخت اولیه برخوردارند که در ذات آلاینده هستند و مانع دستیابی به تولید فولاد سبز میشوند. درست مانند خودروهای پراید که خودشان منبع اصلی آلودگیاند و با اصول محیط زیستی در تضاد قرار میگیرند. کارخانههای فولادی ما نیز به همین ترتیب عمل میکنند. برای غلبه بر این چالشها، کارخانههای فولادی نیازمند سرمایهگذاریهای جدی و جدید هستند. یا باید بازسازی کامل ماشینآلات قدیمی انجام شود یا با فناوریهای نوین و کمآلاینده جایگزین شوند. این اقدام نهتنها به تولید فولاد سبز کمک میکند، بلکه بهرهوری کلی صنعت را افزایش داده و رقابتپذیری صادراتی ایران را در بازارهای جهانی تضمین میکند.