راههای بازنگری در مدیریت مصرف آب
هرچند در مقیاس ملی بیشترین برداشت آب در کشاورزی انجام میشود، اما آن نیز تابعی از نیاز غذایی مردم است و نمیتوان آن را بهصورت مقطعی کاهش داد بدون آنکه تبعات اقتصادی و معیشتی به دنبال داشته باشد. با این حال، کاهش فشار بر منابع آبی کشور مستلزم اصلاحهای ساختاری در بخش کشاورزی است. نخستین گام در این مسیر، بازنگری در نوع کشت و الگوی باغبانی است. تجربه منطقه اطراف دریاچه ارومیه نمونه بارز تاثیر انتخاب نادرست الگوی کشت بر منابع آبی است. در گذشته این منطقه عمدتا میزبان تاکستانهای انگور بود؛ باغهایی که با نیاز آبی اندک خود با اقلیم منطقه سازگار بودند. اما تغییر تدریجی الگوی کشت به درختان سیب که به آب فراوانتری نیاز دارند، سبب افزایش چشمگیر برداشت آب از چاههای مجاز و غیرمجاز و همچنین مصرف آبهای سطحی شد. این روند نه تنها به افت سطح آبهای زیرزمینی دامن زد، بلکه تعادل طبیعی حوضه آبریز را نیز بر هم زد و سهمی جدی در بحران دریاچه ارومیه داشت.
از سوی دیگر، شیوههای آبیاری در کشاورزی یکی از عوامل تعیینکننده در مدیریت مصرف آب به شمار میرود. بهکارگیری روشهای نوین آبیاری تحت فشار یا آبیاری قطرهای میتواند تا حد قابلتوجهی از اتلاف آب بکاهد؛ اما تحقق این هدف منوط به حمایتهای مالی و فنی دولت است. در شرایط اقتصادی کنونی، تحمیل هزینههای جدید به کشاورزان نهتنها نتیجهای در بر نخواهد داشت، بلکه ممکن است مقاومتهایی در برابر تغییر ایجاد کند. بنابراین، به جای تاکید صرف بر سیاستهای قیمتی، باید بر مشوقهای اجرایی و آموزشهای فنی متمرکز شد تا کشاورزان خود به سمت کاهش مصرف آب و افزایش بهرهوری حرکت کنند. موضوع قیمتگذاری آب در حوضههای آبریز، هرچند از منظر نظری قابل دفاع است، در شرایط فعلی کشور بهدلیل فشارهای اقتصادی و ساختارهای ناکارآمد اجرایی، به سختی قابلیت پیادهسازی دارد. در چنین وضعیتی، تمرکز بر تغییر نوع کشت و اصلاح روشهای آبیاری رویکردی عملیتر و موثرتر به نظر میرسد. این اصلاحات در کنار حمایتهای هدفمند دولتی میتواند زمینه پایداری کشاورزی و حفظ امنیت غذایی را فراهم کند.
در کنار اصلاحات بخش کشاورزی، مدیریت برداشت از منابع آب زیرزمینی باید بهصورت جدیتری دنبال شود. یکی از ابزارهای موثر در این زمینه، استفاده از کنتورهای هوشمند برای کنترل حجم برداشت آب از چاههاست. این اقدام که در برخی مناطق بهصورت محدود آغاز شده، میتواند با نظارت دقیق و اتصال به سامانههای دادهمحور، به کنترل دبی برداشت کمک کند. بسیاری از چاهها در حال حاضر بیش از مجوز صادره بهرهبرداری میشوند و این برداشتهای غیرمجاز یکی از عوامل اصلی بیلان منفی سفرههای زیرزمینی است. کنترل فنی و هوشمند این چاهها، در کنار بازنگری در نظام پروانههای بهرهبرداری، میتواند از تشدید بحران جلوگیری کند.
در حوزه مدیریت منابع آب، مفهوم تغذیه مصنوعی آبخوانها نیز جایگاه ویژهای دارد. در این روش، بخشی از روانآبها و آبهای سطحی در دورههای بارندگی به درون زمین هدایت میشوند تا سطح آب زیرزمینی حفظ شود و افت آن کاهش یابد. این اقدام که در بسیاری از کشورها تجربه شده است، میتواند بهعنوان روشی مکمل برای مقابله با کاهش ذخایر آبی بهکار گرفته شود. اجرای طرحهای تغذیه مصنوعی مستلزم شناسایی پهنههای مستعد، طراحی سازههای نفوذپذیر و پایش مستمر نتایج است؛ اما در صورت اجرای درست، آثار قابلتوجهی در کاهش نرخ فرونشست زمین و بهبود تعادل آبخوانها خواهد داشت.
در شرایط کنونی، وضعیت بسیاری از دشتهای کشور بحرانی است. افت شدید سطح آبهای زیرزمینی و افزایش نرخ فرونشست زمین، نه تنها منابع آب را تهدید میکند، بلکه زیرساختهای شهری، راهها و ساختمانها را نیز در معرض خطر قرار داده است. در مناطقی مانند جنوب تهران، از جمله منطقه۱۸، نرخ فرونشست در سالهای اخیر تا سهبرابر افزایش یافته است. علت اصلی این پدیده برداشت بیش از حد از منابع زیرزمینی برای تامین آب شرب است. حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق در محدوده شهری برای جبران کمبود آب شبکه، در کوتاهمدت پاسخگو بوده، اما در بلندمدت بحران را تشدید کرده است.
از همین رو، نگاه به مساله آب نباید صرفا در چارچوب کشاورزی محدود بماند. تامین آب شرب، آب صنعتی و نیازهای زیستمحیطی نیز باید در یک نظام یکپارچه دیده شوند. بدون چنین نگاهی، هرگونه اقدام جزئی یا موضعی تنها به جابهجایی بحران منجر خواهد شد. کشور نیازمند یک عزم ملی برای تدوین و اجرای سیاستهای هماهنگ در حوزه آب است؛ سیاستهایی که در آن بازتخصیص منابع بر اساس اولویتهای واقعی و ظرفیتهای اقلیمی انجام گیرد.
در کنار این سیاستها، بهرهگیری از فناوریهای نو در بازیافت و بازچرخانی آب نیز میتواند نقش موثری در کاهش فشار بر منابع طبیعی ایفا کند. استفاده از آبهای خاکستری و تصفیهشده برای مصارف غیرشرب، یکی از راهکارهایی است که در بسیاری از کشورها اجرا شده و نتایج موفقی داشته است. هرچند اجرای کامل آن در پهنه وسیع کشور دشوار است، اما میتواند در مقیاسهای شهری یا صنعتی بخشی از نیازها را جبران کند. در مجموع، دستیابی به کشاورزی پایدار و تامین آب پایدار برای جمعیت و صنعت، نیازمند مجموعهای از اقدامات هماهنگ و پیوسته است. این اقدامات باید از اصلاح الگوی کشت و آبیاری آغاز شود و با کنترل برداشت از منابع زیرزمینی، تغذیه مصنوعی آبخوانها و توسعه فناوریهای بازچرخانی ادامه یابد. بحران آب در ایران دیگر مسالهای موضعی یا مقطعی نیست، بلکه به تهدیدی ساختاری برای امنیت غذایی، زیستمحیطی و حتی سکونت انسانی بدل شده است.
آنچه امروز ضروری به نظر میرسد، شکلگیری ارادهای ملی برای اجرای واقعی این راهکارهاست. تا زمانی که سیاستگذاریها تنها در سطح اسناد باقی بماند و اجرا به حاشیه رود، روند افت منابع آبی و فرونشست زمین ادامه خواهد داشت. آینده منابع آب کشور، به میزان جدیت ما در اصلاح الگوی مصرف و اتخاذ تصمیمهای دشوار اما ضروری بستگی دارد؛ تصمیمهایی که اگر امروز اتخاذ نشوند، فردا ممکن است دیگر مجالی برای اجرای آنها باقی نماند.
* عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی