بازگشت به آینده‌ای مبهم

اما امروزه با پیچیده‌تر شدن شرایط و درهم‌تنیدگی معضلات جاری در اقتصاد ایران و حتی جهان، این برگ برنده کارآیی خود را از دست داده و حتی دانش و تجربه کسب‌شده از سال‌های مهاجرت و پیاده ‌کردن آن دانش و تجربیات در شرایط فعلی، ممکن است منجر به شکست و غافل شدن از پارامترهای اصلی کسب ثروت و موفقیت در اقتصاد امروز ایران شود.

 در ایران امروز که مهاجرت به‌عنوان یک امر عادی تلقی می‌شود، هرازچندگاهی پدیده مهاجرت معکوس هم اتفاق می‌افتد. در این مطلب منظور ما از بازگشتگان، قشر متوسطی هستند که به هر دلیلی دست به مهاجرت معکوس زده و بعد از سال‌ها تحصیل یا کار در کشورهای اروپایی، آمریکا و اقتصادهای پیشرو، به ایران بازگشته‌اند و زمانی هم که مهاجر بوده‌اند جایگاه آنان طوری بوده که از سطح متوسط یا متوسط به بالایی در آن کشور برخوردار بوده و به‌اصطلاح، دنیا‌دیده شده‌اند. بازگشتگانِ قشر متوسطی که نه هنگام مهاجرت و نه هنگام بازگشت، ثروت‌های افسانه‌ای، رانت و... نداشته و ندارند و اکنون که در ایران هستند به‌واسطه کسب دانش، تجربه و... می‌خواهند ابتدا نقش کارآفرین و در مرحله بعد اگر موفق به کارآفرینی نشدند نقش کارشناس در سطوح بالا را ایفا کنند.

اگر با این بازگشتگان برخورد داشته باشید می‌بینید که درصد شکست یا میزان سعی‌وخطای آنان در اقتصاد ایران بسیار بیشتر از کسانی است که فقط در ایران زندگی کرده‌ و مشغول کسب‌وکار بوده‌اند، درحالی‌که از قدیم مرسوم بوده که به‌اصطلاح کارآفرینان و نخبگان اقتصادی در عرصه عمل و همچنین اساتید و کارشناسان پشت‌میز‌نشین، بزرگ‌ترین رمز موفقیت خود را کسب تجربه و ایده‌های نو و به‌روز کردن دانش خود به‌واسطه حضور در جوامع اقتصادی پیشرو می‌دانسته‌اند. پس چرا امروز این اتفاق به چشم نمی‌آید و در حالت خوش‌بینانه، میزان موفقیت این بازگشتگان، بیشتر از سایر افراد نیست؟ جواب این سوال را می‌توان از چند منظر بررسی کرد:

۱- کارشناسان و اقتصاددانانی که هرکدام پیرو مکتبی اقتصادی هستند و بر سر بهتر بودن نظریات خود با یکدیگر می‌جنگند، حرف‌هایشان قابلیت اجرایی شدن نداشته و چون در منصب کارشناس نشسته‌اند و بالاخره برای اقناع افکار عمومی نیاز به استفاده از کسانی با القاب کارشناس یا متخصص وجود دارد (بدون اینکه نتیجه ایده‌های آنان در عمل محک زده شود و افکار آنان بررسی شود) نیازی به حضور در بطن جامعه و بازار نمی‌بینند و کافی است که در رزومه خود، تحصیل و کار در کشورهای دیگر را داشته باشند تا اعتبار سخنان آنان در ظاهر بیشتر شود؛ اما اساتید خود این افراد در کشورهایشان که سیستم اقتصادی کارآمد و واضحی هم دارند از پیش‌‌بینی یا علاج دردهایشان عاجزند چه برسد به کارشناسان ما که در اقتصاد هزاررنگ ایران مجبور به کارشناسی هستند.

۲- بررسی شاخص‌های شامخ به‌عنوان نشان‌دهنده وضعیت جاری اقتصاد در بخش تولید و خدمات می‌تواند ما را در مسیر آنالیز علل شکست کارآفرینان نوپا و به‌خصوص بازگشتگان کارآفرین و حتی کارشناس یاری کند. شاخص سفارش‌های جدید که دارای بیشترین وزن در محاسبه شامخ کل اقتصاد است، با نشان دادن تقاضای بازار و همچنین پارامتر اشتغال با نمایان کردن اعتماد به آینده، بهترین گزینه‌ها در پیش‌بینی مسیر پیش روی کارآفرینان و همچنین مسیر طی‌شده کسب‌وکارها هستند.

با بررسی شامخ مربوط به سفارش‌های جدید و همچنین اشتغال در ماه‌های اخیر و روند این شاخص‌ها طی چند سال گذشته به‌وضوح می‌توان مشاهده کرد که در بسیاری از ماه‌ها این اعداد زیر ۵۰ بوده که نمایانگر رکود و کاهش تقاضا و شرایط نامطلوب بازار به‌صورت مداوم است. شاخص سفارش‌های جدید در خرداد امسال مقدار ۳۸.۵ را نشان داد که پایین‌ترین مقدار ثبت‌شده در ۶۳ماه گذشته بوده و همچنین نمایانگر کاهش متوالی برای دوازدهمین ماه بود که بیانگر افت شدید در تقاضای بازار است. از سوی دیگر، شاخص اشتغال در خرداد‌ماه ۴۳ بوده و برای هشتمین ماه متوالی کاهش داشته است.

کاهش سفارش‌های جدید به‌علت نبود مشتری و بازار است که منجر به فروش کمتر، درآمد پایین‌تر، ناتوانی در پوشش هزینه‌ها و درنهایت شکست کارآفرین در مسیر ایجاد و توسعه کسب‌وکار می‌شود. از طرف دیگر چون سفارش‌های جدید تحت‌تاثیر مستقیم نوسانات ارزی و به‌خصوص کمبود نقدینگی هستند، خود تاثیر مستقیمی بر اشتغال می‌گذارند که نتیجه نهایی وضعیت کسب‌وکار است و همین باعث می‌شود که فضای کار برای کارشناسان و متخصصان هم محدود شود. این ارقام هشدار می‌دهند که در چنین فضایی، با توجه به اینکه کسب‌وکارهای نوپا هنوز بازار خود را تثبیت نکرده‌اند و شرایط کلی بازار هم ناپایدار است، با خطر شکست جدی مواجهند.

۳- اصلی‌ترین معضلی که بازگشتگان متوسط برای کارآفرینی به آن دچار می‌شوند، تفکر صرف سیستماتیک و گذاشتن تمرکز کامل، فقط روی برنامه و استراتژی دقیق چیدن برای کسب‌و‌کار، صرفا با تکیه بر دانش و تئوری‌هاست! در همه‌جای دنیا تبلیغات، نیروی انسانی، عوامل نرم‌افزاری و سخت‌افزاری، سرمایه اولیه، سرمایه در گردش، مشتری و... به عنوان پارامتر، هرکدام دارای وزن و جایگاهی در فرمول ایجاد کسب‌وکار هستند و از قضا این بازگشتگان این ذهنیت را دارند که اگر بخواهند کارآفرینی کنند به وزن‌دهی پارامترها براساس دانش صرف و تجربیات کسب‌شده از اقتصادهای پیشرو نیاز دارند و اگر هم بخواهند به‌عنوان مشاور تجربیات خود را در اختیار سایر افراد قرار دهند از فرمول‌هایی که در اقتصادهای دیگر استفاده می‌شود بهره می‌برند تا علم به‌روز‌شده را اینجا هم پیاده کنند.

اما غالب این افراد بسیار زودتر سایر افراد شکست می‌خورند یا اگر هم تاب می‌آورند به‌واسطه برچسب دنیا‌‌دیده بودن است که باعث می‌شود کمی فرصت بخرند. در اقتصاد ما، مانند همه دنیا هر پارامتر در کارآفرینی وزنی دارد ولی می‌توان به‌صورت میدانی و حتی با بررسی شاخص‌های شامخ به این نتیجه رسید که در بازار فعلی ایران اصلی‌ترین پارامترها نوسانات ارزی و کمبود نقدینگی هستند که نشان می‌دهند سنگینی وزن پولِ فراوان، خیلی بیشتر از سایر پارامترهاست و تنظیم، زمان‌بندی و نحوه استفاده از سایر پارامترها تاثیر به مراتب کمتری نسبت به پول دارد. 

در اقتصادهای پیشرو شما می‌توانید با تقسیم‌بندی سرمایه خود در پارامترهای مختلفِ کارآفرینی، ایده‌های خود را با سعی‌وخطا بسنجید؛ اما در اقتصاد ما مهم‌ترین نکته این است که باید اول از همه چندبرابر سرمایه در گردش را در حساب خود داشته باشید تا آن‌قدر تاب‌آوری پیدا کنید که دغدغه چگونگی رفع مشکلات، شما را از اجرایی کردن ایده‌هایتان دور نکند، وگرنه اکثر مشاغل و کسب‌وکارهایی که هنگام برخورد به مشکلات از مشاور اقتصادی کمک می‌گیرند باز هم بعد از مدتی در سراشیبی سقوط قرار گرفته و عملا نقش مشاور مثل حباب روی آب می‌ماند. دلیل این موضوع هم واضح است؛ انحصار. برتری کسب‌وکار در ایران به‌علت سیستم مرسوم اقتصادی از گذشته تا به امروز تنها به‌واسطه انحصار بوده، انحصار از قدرت نشات می‌گیرد و قدرت در اقتصاد یعنی پول. شما حتی اگر از رانت هم برخورد باشید می‌خواهید سریع‌تر به پول برسید تا قدرت پیدا کنید، بازار را در اختیار خود بگیرید و به آن جهت‌دهی کنید؛ در این صورت چه در شرایط نرمال و چه در شرایط ملتهب و نوسانی، اختیار بازار دست شماست و برایتان فرقی نخواهد کرد چه اتفاقاتی در جریان است.

این نکاتی است که بازگشتگان متوسط، به جنگ با این نکات می‌پردازند، نمی‌خواهند یا نمی‌توانند آن ‌را قبول کنند و رویای ایجاد یک سیلیکون‌ولی یا رشد فنری یک کسب‌وکار کوچک را در سر دارند.

* فعال اجتماعی