این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
در سالهای گذشته، بازگشت نخبگان تحصیلکرده از کشورهای پیشرفته به ایران بهعنوان فرصتی برای انتقال دانش، تجربه و شبکههای بینالمللی به اقتصاد داخلی تلقی شده است. اما امروز، شرایط اقتصادی پیچیده ایران، از جمله رکود بازار، نوسانات ارزی و کمبود نقدینگی این مسیر را به چالشی جدی تبدیل کرده است. با وجود اینکه اغلب این بازگشتگان از مهارت و دانش قابل توجهی برخوردارند، اغلب با شکست در کارآفرینی و مشاوره مواجه میشوند.
رابطه بین دانشگاه و صنعت بهویژه در صنایع مادر و استراتژیک مانند صنعت نفت، همواره به عنوان یکی از پایههای اصلی توسعه پایدار، خودکفایی فناورانه و ارتقای سطح علمی و اقتصادی کشورها شناخته میشود.
یکی از پرسشهایی که ذهن بسیاری از ناظران را به خود مشغول کرده این است: چرا در کشورهایی همچون سوئد سطح بالایی از اعتماد متقابل بین مردم و همچنین بین مردم و حکومت وجود دارد. شاخصهایی چون شاخص حکمرانی خوب، شاخص ادراک فساد، وجود شفافیت و پاسخگویی در این کشورها بهروشنی نشان میدهند که اعتماد نه یک مفهوم انتزاعی بلکه یک سرمایه اجتماعی و کلیدی است.
از دهههای قبل تا همین چند سال پیش، افرادی که بعد از سالها تحصیل و کار کردن در کشورهای دارای اقتصاد پیشرو، بهعنوان کارآفرین یا در نقش متخصص و کارشناس، بعد از بازگشت دوباره به ایران، مشغول به فعالیت اقتصادی میشدند، دانش و تجربهای که کسب کرده بودند برایشان در عمل و از جوانب مختلف بهعنوان یک برگ برنده و هموزن با سرمایه مادی و پول کلان، نقشآفرینی میکرد.