حمایت شرکای استراتژیک

اساسا، جایگاهی که یک کشور در جامعه بین‌الملل دارد، در نوع رفتاری که در عرصه بین‌المللی از خود نشان می‌دهد، بسیار تعیین‌کننده است. وقتی از چین و روسیه صحبت می‌کنیم، باید ببینیم نسبت به ایران چه تفاوتی دارند. چین و روسیه کشورهایی قدرتمند هستند؛ قدرت‌های فائقه بین‌المللی محسوب می‌شوند. روسیه به‌تنهایی از بخش بزرگی از جهان قدرتمندتر است؛ چین نیز از بخش وسیعی از جهان قدرت بیشتری دارد. در برخی وجوه، مانند وجه اقتصادی، چین حتی از روسیه نیز قدرتمندتر است. ما در اینجا قصد نداریم بگوییم چین از روسیه قدرتمندتر است یا برعکس، بلکه هدف این است که تاکید کنیم هر دو کشور در مرتبه‌ای قرار دارند که از بسیاری از کشورهای جهان قدرت بیشتری دارند.

به همین اعتبار، یک باشگاه قدرت در جهان وجود دارد؛ باشگاهی که کشورهایی مانند چین، روسیه و ایالات متحده آمریکا در آن جای دارند. این کشورها قدرت‌های فائقه بین‌المللی محسوب می‌شوند. بنابراین، رفتار آنها نسبت به سایر کشورها، به‌ویژه کشورهایی که از آن‌ها ضعیف‌تر هستند و در زمره قدرت‌های بزرگ قرار نمی‌گیرند، متفاوت است. در نهایت، ایران، عربستان و کشورهای مشابه در سطح قدرت‌های منطقه‌ای جای می‌گیرند، درحالی‌که روسیه، چین و آمریکا قدرت‌های بین‌المللی یا فائقه جهانی به شمار می‌روند.

در مواجهه با کشورهایی که در سطح منطقه‌ای قرار دارند، میان این قدرت‌های بزرگ نوعی منافع مشترک وجود دارد. نخستینِ این منافع مشترک، تفاهمی بر سر نظم بین‌المللی است. قدرت‌های فائقه بین‌المللی شامل چین، روسیه و آمریکا در اصل نظم بین‌المللی با یکدیگر توافق دارند. البته ممکن است رقابت‌هایی میانشان وجود داشته باشد؛ مثلا درباره اینکه در این نظم بین‌المللی کدام‌یک قدرت هژمون باشد. اما در این زمینه که چگونه باید با کشورهایی مانند ایران برخورد شود، اختلاف چندانی ندارند. بنابراین، چین و روسیه در رابطه با ایران و در این مساله که ایران باید در چارچوب نظم بین‌المللی قرار گیرد و آن را بپذیرد، تقریبا با آمریکا هم‌نظر و هم‌سو هستند.

اما این همراهی در اصل، برخورد با ایران به منظور واداشتن آن به پذیرش نظم بین‌المللی است. در این زمینه میان آنها تفاهم و توافق وجود دارد. بااین‌حال، در مورد درجه شدت برخورد با ایران ممکن است دیدگاه‌هایشان با یکدیگر تفاوت‌هایی داشته باشد. علت این تفاوت، منافع خاصی است که هر یک از این کشورها در ارتباط با ایران دارند. برای نمونه، در مقاطعی آلمان نیز موافق تحریم همه‌جانبه ایران نبود، زیرا روابط اقتصادی ارزشمندی با ایران داشت و نمی‌خواست آن منافع را از دست بدهد. 

به همین اعتبار، چین و روسیه نیز منافعی در ایران دارند که باعث می‌شود تا حدی با تحریم ایران همراهی کنند، اما نه به‌صورت کامل. از همین‌جاست که رفتار کج‌دار و مریز آنها در قبال اجرای تحریم‌ها قابل‌مشاهده است؛ رفتاری که نه کاملاً هماهنگ با غرب است و نه کاملا مستقل از آن.

اینکه این رفتار کج‌دار و مریز تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، به این پرسش بازمی‌گردد که چین و روسیه تا چه اندازه با تحریم‌های ایران همراهی خواهند کرد؟ میزان این همراهی بستگی به منافع اقتصادی و سیاسی مستقیم و غیرمستقیمی دارد که از تعامل با ایران برای آنها حاصل می‌شود. بنابراین، برای پاسخ به این سوال که چین و روسیه تا چه درجه‌ای با تحریم ایران همراهی می‌کنند، باید بررسی کنیم چه منافع اقتصادی و سیاسی چه به‌صورت مستقیم و چه غیرمستقیم از رابطه با ایران به دست می‌آورند.

جمله کلیشه‌ای مشهوری درباره ایران وجود دارد که در نیمه دوم قرن بیستم بسیار تکرار می‌شد: «در ایران همه راه‌ها به نفت ختم می‌شود.» این جمله در مورد موضوع ما نیز صادق است. منافع اقتصادی اصلی چین در ایران پیش از هر چیز به نفت ایران مربوط می‌شود. برخلاف آنچه برخی پژوهشگران کمتر به آن توجه می‌کنند یا اهمیتش را ناچیز جلوه می‌دهند، نفت ایران در روند رشد اقتصادی چین نقشی بسیار تعیین‌کننده دارد.

از همین رو، چین از یک سو نه کاملا هماهنگ با غرب و نه کاملا مستقل از آن، تا حدود زیادی با تحریم‌های ایران همراهی خواهد کرد. علت آن است که تداوم تحریم‌ها موجب می‌شود چین بتواند نفت ایران را با تخفیف‌های بسیار زیاد و به‌صورت اعتباری خریداری کند. از آنجا که ایران تحت تحریم است و برای فروش نفت ناگزیر از ارائه تخفیف‌های چشمگیر است و از سوی دیگر در دریافت پول نفت نیز انعطاف زیادی نشان می‌دهد، این وضعیت برای چین یک فرصت بزرگ اقتصادی محسوب می‌شود.

در مورد روسیه، منفعت اقتصادی کمی متفاوت است. منفعت روسیه در این است که صادرات نفت ایران همچنان غیررسمی و محدود باقی بماند، زیرا خرید نفت ارزان از روسیه برای بسیاری از دولت‌ها آسان‌تر و کم‌دردسرتر است تا خرید از ایران. افزون بر آن، ایران منابع عظیم گاز طبیعی دارد که رقیب مستقیم گاز روسیه به شمار می‌رود. به همین دلیل، روسیه تمایل ندارد سرمایه‌گذاری خارجی در صنعت گاز ایران صورت گیرد و این صنعت توسعه یابد. بنابراین، هر دو کشور چین و روسیه در حوزه انرژی از تحریم بودن ایران سود می‌برند؛ سودی که منافع اقتصادی چشمگیری برایشان به همراه دارد.

از لحاظ سیاسی نیز منافع چین و روسیه متفاوت است. چین اصولا تمایلی به استفاده سیاسی از ایران ندارد و قصد حضور سیاسی یا امنیتی گسترده در خاورمیانه را هم ندارد. حضور چین در خاورمیانه و کارویژه سیاست خارجی چینی‌ها در منطقه اقتصادی است و مسائل اقتصادی بر تمام اولویت‌های سیاست خارجی چین در خاورمیانه برتری دارد. اما برای روسیه، ایران از لحاظ ژئوپلیتیک یک کارت مهم محسوب می‌شود. روسیه با توجه به رابطه ویژه‌ای که با اسرائیل و همچنین رابطه‌ای که با ایران دارد، پل بسیار مهمی در برقراری ارتباط بین دو بلوک رقیب در خاورمیانه دارد. این نقشی است که روسیه برای خود در بازی ژئوپلیتیک  خاورمیانه قائل است و کارت ایران در آن برای روسیه کارتی تعیین‌کننده است.

در وضعیت موجود و با توجه به منافع اقتصادی و سیاسی که چین و روسیه از ایران کسب می‌کنند، این سوال مطرح می‌شود که آیا خرید نفت توسط چین یا همراهی‌های سیاسی روسیه که عملا دور زدن تحریم‌ها محسوب می‌شود، منافع واقعی برای ایران به همراه دارد؟ آیا این رفتارها باعث تحولی در جایگاه منطقه‌ای ایران شده است؟

باید توجه داشت که نفوذ منطقه‌ای ایران در خاورمیانه رابطه بسیار مستقیمی با توان اقتصادی کشور دارد. برای مثال، در دوره ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، ایران روزانه چند میلیون بشکه نفت می‌فروخت و درآمد آن را به‌صورت نقد دریافت می‌کرد. این توان اقتصادی بالا به ایران امکان می‌داد در منطقه هزینه کند، گروه‌های متحد خود را تقویت نماید و منافع و سیاست منطقه‌ای خود را با قدرت پیش ببرد. اما زمانی که این توان اقتصادی کاهش می‌یابد، قدرت منطقه‌ای ایران نیز کاهش می‌یابد و ظرفیت اقتصادی ایران برای تامین سیاست خارجی خود محدود می‌شود. بلافاصله پس از برجام، با بهبود وضعیت اقتصادی ایران، نفوذ منطقه‌ای ایران نیز افزایش یافت و گروه‌های نزدیک به ایران قدرتمندتر شدند.

ازآنجا‌که کمک‌های چین و روسیه حتی در دور زدن تحریم‌ها منجر به ورود منابع مالی قابل‌توجه به اقتصاد ایران نمی‌شود، این اقدامات تاثیر چندانی در تقویت اقتصادی و در نتیجه نفوذ منطقه‌ای ایران ندارد؛ زیرا بازیگری روسیه در منطقه که بیشتر مبتنی بر استفاده از ایران به‌عنوان کارت ژئوپلیتیک برای نفوذ روسیه در منطقه است و بازیگری چین که بیشتر اقتصادی و تحت تاثیر شرکای بزرگ‌تر خود در منطقه مانند عربستان است، در تضاد با تقویت جایگاه منطقه‌ای ایران است. بنابراین، اگر بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم، پایبندی چین و روسیه به تحریم‌ها بستگی به منافع آنها در این موضوع دارد.

نخست، جایگاهی که چین و روسیه در جامعه بین‌المللی دارند تعیین‌کننده است. میزان پایبندی آنها به تحریم‌ها و درجه‌ای که به آن پایبند بمانند، به روابطشان با سایر قدرت‌های بین‌المللی و هم‌ترازهایشان بستگی دارد. 

دوم، میزان کمک آنها به ایران در دور زدن تحریم‌ها تابع منافع اقتصادی و سیاسی است که از این کمک به دست می‌آورند. به‌ویژه در حوزه انرژی، هر دو کشور چین و روسیه از تحریم بودن ایران منفعت قابل‌توجهی کسب می‌کنند و این منفعت نقش مهمی در رفتار آنها در قبال تحریم‌های بین‌المللی دارد.

سوم، کمک چین و روسیه به ایران در دور زدن تحریم‌ها، به‌گونه‌ای محدود و جهت حفظ ثبات سیاسی در ایران انجام می‌شود. این کمک طوری است که نه روابط آنها با سایر قدرت‌های بین‌المللی و هم‌ترازهایشان در بازی بزرگ‌تر حفظ نظم بین‌المللی را به خطر بیندازد و نه به روابطشان با شرکای منطقه‌ای خود در خاورمیانه صدمه بزند. به‌عبارت‌دیگر، میزان حمایتی که چین و روسیه به ایران ارائه می‌دهند، محدود و کنترل‌شده است و هیچ‌گونه اختلالی در توازن روابط آنها با غرب یا توازن موجود بین ایران با شرکای دیگر آنها در منطقه خاورمیانه ایجاد نمی‌کند.

* دیپلمات و پژوهشگر روابط بین‌الملل