تقدیر از پژوهشگران رشد اقتصادی و فناوری

بخشی از این جایزه به آگیون و هاویت رسید. آنها مدل مشهور رشد اقتصادی خود را ارائه کردند که در آن فناوری، نه سرمایهگذاری فیزیکی یا انسانی، محور اصلی رشد است. برای فهم این موضوع نیاز به کمی تاریخ داریم. قدیمیترین مدل کتاب درسی برای توضیح رشد اقتصادی سرانه، مدل رشد سولو است که به نام خالقش، رابرت سولو، نامگذاری شده است. این مدل بر رشد جمعیت، فناوری و نرخ پسانداز ثابت تمرکز دارد و تولید فقط به کار و سرمایه بستگی دارد.
بر اساس این مدل، رشد اقتصادی به ویژگیهای پایدار جمعیت مانند نسبت پسانداز، نرخ جایگزینی سرمایه و نرخ رشد فناوری وابسته است. البته این عوامل صرفا اقتصادی نیستند و تحت تاثیر سیاستها، نهادها و سایر عوامل اجتماعی و سیاسی قرار دارند. تحقیقات سولو نشان داد بخش عمده رشد نه از سرمایهگذاری یا رشد جمعیت، بلکه از فناوری و آنچه او «باقیمانده» نامید و امروزه به عنوان بازده کل عوامل تولید شناخته میشود، حاصل شده است. اما سوال بزرگ این بود که فناوری از کجا میآید، چرا که بهنظر عامل اصلی رشد است اما توضیح دقیقی برای آن وجود نداشت. پیشبینیهایی مانند همگرایی درآمدی میان کشورهای فقیر و غنی نیز به وقوع نمیپیوست و کشورهای ثروتمند همچنان ثروتمند باقی میماندند. در این میان، پل رومر، دیگر برنده نوبل، نظریه رشد درونزا را مطرح کرد که فناوری را بخشی از مدل میدانست.
ایده کلیدی رومر این بود که ایدهها (طرحها و نقشههای فنی) قابلاشتراکگذاریاند و محدود یا رقیب نیستند؛ یعنی هر تعداد نفر میتوانند همزمان از یک ایده استفاده کنند. این باعث میشود که اقتصادها بازدهی افزایشی داشته باشند: هرچه افراد و ایدههای بیشتری داشته باشیم، ایدههای جدید بیشتری تولید میشود و رشد خودپایدار میشود.بااینحال، نظریه رشد درونزا نمیتوانست توضیح دهد چرا پذیرش فناوری در زمانها و کشورهای مختلف متفاوت است و چرا پیشرفت فناوری از دهه ۱۹۷۰ تاکنون نوسانی بوده است. رومر رشد را به مثابه یک «جعبه سیاه» از ایدهها میدید که به صورت پیوسته بزرگ میشود، اما واقعیت نشان داد که روند رشد هموار نیست، چرا که نوآوریهای جدید غالبا ارزش فناوریهای قدیمی را از بین میبرند.
برای مثال، موتور احتراق داخلی موتور بخار خودرو را کنار زد و رایانه بسیاری از مهارتها و مشاغل فنی قدیمی را از بین برد. این پدیده که به نام «تخریب خلاق» شناخته میشود، توسط اقتصاددان اتریشی، ژوزف شومپیتر، معرفی شد و توضیح میدهد چرا سرمایهداری فرایندی تکاملی و مرحلهای دارد. در دیدگاه شومپیتر، هدف شرکتها رسیدن به انحصار طبیعی موقت و ساخت کارآمدترین یا معتبرترین کسبوکار است. اما همه انحصارها موقتاند؛ هر مایکروسافت روزی به IBM و هر فورد به کداک تبدیل میشود.
نوآوری ریاضیگونه آگیون و هاویت
نوآوری بزرگ آگیون و هاویت در این بود که «شعر شومپیتر» (یا همان نثر بلند اقتصاد) را به ریاضیات و مدلهای دقیق اقتصادی تبدیل کردند. مدل رشد شومپیترگونه آنها که تقریبا همزمان با نظریه رشد درونزای رومر و مدلهای نئو-سولو با سرمایه انسانی ایجاد شد، بر این پایه است که ایدهها قدیمی میشوند و ارزش خود را از دست میدهند و بنابراین شرکتها برای تحقیق و توسعه بسیار تشویق میشوند، زیرا سطح بالای تحقیق در بازار میتواند فناوری موجود را با سرعت از رده خارج کند.
این مدل نشان میدهد که ساختار بازارها برای رشد حیاتی است: هرچه رقابت کمتر باشد، انگیزه نوآوری کاهش مییابد. آگیون و هاویت شواهد تجربی برای این نکته ارائه کردهاند.مدل آنها در تقابل با ایده «اشتراک جهانی فناوری» رومر است. در مدل آگیون و هاویت، هر نوآور سهم غالبی در بازار خود دارد تا زمانی که نوآور تازه محصولی بهتر ایجاد کند و سود رقبای قدیمی را از بین ببرد. این بدان معناست که رشد اقتصادی از نوآوریهای بنیادین شرکتهای تازهوارد ناشی میشود و شرکتهای قدیمی بیشتر به بهبود تدریجی محصولات خود میپردازند.
در سطح کلان، نوآوری فناوری در موجهای متناوب رخ میدهد؛ شرکتهای جدید بازار را تصاحب میکنند، با فناوریهای تازه تسلط پیدا میکنند و سپس با ورود فناوریهای نوین جایگزین میشوند.
جوئل موکیر؛ تاریخچه و فرهنگ نوآوری
بخش دیگر جایزه به جوئل موکیر رسید. کارهای موکیر بیشتر در کتابهای دانشگاهی است تا مقالات تحقیقاتی، از جمله اهرم ثروتها و هدایای آتنا یا فرهنگ رشد. سوالی که موکیر دنبال میکند، نه اینکه چرا رشد اقتصادی از فناوری حاصل میشود، بلکه این است که چطور این رشد پایدار میماند. او نشان میدهد که برخلاف مدلهای سنتی که فناوری توسط دانشمندان با روپوش سفید تولید میشد، فناوری از ترکیب دانش علمی و مهارت عملی به وجود میآید.
در پژوهشهای او دو نوع دانش وجود دارد:
دانش گزارهای («چه چیزی» و «چرا») که شامل قوانین علمی است و دانش دستوری («چگونه») که شامل تکنیکها، دستورالعملها و روشهاست.
این ترکیب در انقلاب صنعتی بهوضوح دیده شد؛ افزایش دانش نظری و اعمال آن توسط صنعتگران ماهر، زمینهساز فناوریهای نو شد. اصول موتور بخار مدتها وجود داشت، اما اجرای دقیق آن نوآورانه بود و نیازمند دانش پیشرفته تولید بود.
موکیر همچنین توضیح میدهد چرا تولید دانش در زمانها و مکانهای مختلف متفاوت است. در کتاب «اهرم ثروتها» او مدل تولید دانش را به دو دسته تقسیم میکند. نوآوریهای کلان (Macroinventions): دستاوردهای بزرگ و بنیادین که زمینه فناوریهای ممکن را تغییر میدهند. نوآوریهای خرد (Microinventions): اصلاحات و بهبودهای تدریجی روی نوآوریهای کلان.موکیر معتقد است هیچ جامعهای برای مدت طولانی از نظر فناوری خلاق باقی نمیماند و پیشرفت فناوری خودکار یا خودپایدار نیست؛ بلکه نیازمند شرایط خاصی است.
این شرایط عبارت است از نهادهای قابل اعتماد و قانونمند، فرهنگ آیندهنگر، عوامل محیطی مانند بیماری، اقلیم و منابع و ساختار اجتماعی که امکان فعالیت صنعتگران و استادکاران را فراهم کند.موکیر همچنین در «فرهنگ رشد» توضیح میدهد که رشد اقتصادی تحت تاثیر جمهوری اهل قلم در اروپا شکل گرفت؛ شبکهای از متفکران که از رنسانس، روشنگری و بخشی از اصلاحات مذهبی نشأت گرفته بود. این شبکه باعث شد ایدههای نوآورانه و واقعی بدون سرکوب کامل نهادها گسترش یابند.
افراد برجستهای مانند کوپرنیک، فرانسیس بیکن، گالیله، کپلر و براهه نقش «کارآفرینان فرهنگی» را داشتند و باورها و ارزشهای نخبگان اروپا را تغییر دادند. آگیون و هاویت نشان دادند که رقابت اقتصادی و انگیزه نوآوری، موتور اصلی رشد اقتصادی است. موکیر نیز میگوید رشد فقط به نهادها و قدرت سیاسی وابسته نیست، بلکه فرهنگ، دانش و امکان کاربرد فناوری برای سود و سرگرمی هم اهمیت دارد.
امروزه جهان به مسائلی همچون هوش مصنوعی و فناوریهای نوین مانند واکسنهای mRNA، داروهای GLP-۱ و انرژیهای تجدیدپذیر و وضعیت نابسامان سیاست در غرب توجه میکند.دنیای امروز، نابرابرتر و متمرکزتر از هر زمان صد سال گذشته، با نگاهی بدبینانه و مقاوم در برابر فناوریهای جدید است؛ محیطی که برای رشد اقتصادی و پیشرفت فناوری دوستانه نیست. بدون حمایت واقعی از پژوهش و نوآوری، جذب استعدادهای برتر و تحمل تفاوتها، پیشرفت فناوری ممکن نخواهد بود.
* پژوهشگر اقتصادی