مصائب بانوان شاغل

اشتغال زنان نه از رونق اقتصادی نصیب چندانی برده و نه با رکود اقتصادی کاملا از پای درآمده، ولی همیشه بدترین ضربه‌ها را متحمل شده است. تندباد همه‌گیری کووید ۱۹، جنگ و تحریم اقتصادی به بی‌رحمانه‌‌ترین وجه بر این پیرنهال رنجور وزیدن گرفته و برگ‌هایی را که جوانه‌زدنشان دهه‌ها زمان می‌برد فروریخته است.

به گواهی آمار بعد از هر واقعه‌ای که اقتصاد را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، خیل عظیمی از زنان از کار اخراج می‌شوند. اخراجی که امید بازگشت به کار بعد از آن اندک است. تزلزل اشتغال حالا یکی از ویژگی‌های اشتغال زنانه است که هم ریشه‌های فرهنگی اجتماعی دارد و هم فراز و فرودهای اقتصادی به آن شکل می‌دهند.

با تداوم تقسیم کار جنسیتی به‌عنوان میراث نظام فرهنگی و اجتماعی مردسالاری، زنان مناسب کارِ غیرمزدی در خانه به شمار می‌آیند و از این رو اشتغال مزدی برای آنها غیرضروری و مخل نقش اصلی یعنی خانه‌داری شناخته می‌شود. چنین فرض‌ها و تصوراتی موجب شده اشتغال نه به‌عنوان یک حق انسانی و زمینه‌ای برای خودشکوفایی زنان، بلکه به‌عنوان یک امر غیرضروری در حد کمک‌خرج خانواده و به‌طعنه پول مانتو به حساب بیاید. از این رو کنار گذاشتن آن و در واقع اخراج از کار برای زنان چندان خسرانی به شمار نمی‌رود.

بر همین اساس دولت‌ها هم هیچ‌گاه مشکل بیکاری و نرخ پایین مشارکت اقتصادی زنان و بیکار شدنشان را جدی نگرفته‌اند و اقدامی برای رفع نابرابری جنسیتی در اشتغال صورت نداده‌اند. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۵ ایران در بین ۱۴۸ کشور از نظر مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۶ نشسته است و نسبت به ۲۰ سال پیش در این مولفه بهبودی حاصل نشده است. همچنین نرخ مشارکت اقتصادی زنان براساس گزارش مرکز ملی آمار در تابستان امسال ۱۳.۶درصد بوده و تقریبا به نرخ مشارکت زنان در نیم قرن پیش (۱۳۵۵) رسیده است.

با آنکه سال‌هاست بیکاری دامنگیر زنان و به‌ویژه زنان تحصیلکرده است و زندگی زنان را به وابستگی و فقر کشانده است، اما تغییری در سیاستگذاری در مورد اشتغال زنان ایجاد نشده است و کماکان با بیکاری زنان به عنوان موضوعی بی‌اهمیت برخورد می‌شود. این بی‌اعتنایی به بیکاری زنان و سخت‌تر شدن اشتغال زنان، موجب شده است که خیل عظیمی از زنان هر سال از یافتن شغل ناامید و سرخورده شده و به جمعیت غیرفعال از نظر اقتصادی اضافه شوند.

وقتی مسیر ورود به اقتصاد رسمی بر زنان بسته باشد، آنها لاجرم به مشاغلی رانده می‌شوند که ناپایدار و متزلزل هستند، درآمد کمتری دارند و فاقد مزیت‌هایی مانند بیمه و بازنشستگی هستند. اقتصاد غیررسمی بخشی از اقتصاد است که با وقوع بحران‌های اقتصادی اثرات وخیم‌تری بر زندگی کارگران می‌گذارد. بر همین اساس می‌توان گفت عواملی مثل همه‌گیری ویروس کرونا، جنگ ۱۲ روزه و تحریم اقتصادی بزرگ‌ترین صدمات را به اشتغال زنانی زده‌اند که عمدتا در اقتصاد غیررسمی مشغول به کار بوده‌اند.

مطالعات نشان داده‌اند که تحریم‌های اقتصادی زمینه استخدام نیروی کار زنان را از بین می‌برند و موجب کاهش نرخ اشتغال زنان نسبت به شرایط پیش از تحریم می‌شوند. در واقع تحریم‌ها با کاهش رشد اقتصادی و از بین بردن برخی مشاغل و زمینه‌های شغلی فرصت اشتغال را از زنان می‌گیرند و در موج‌های بیکاری و اخراج ناشی از سخت‌تر شدن شرایط اقتصادی، زنان در اول صف قرار می‌گیرند. با این وصف تحریم‌های اقتصادی سنگی برای پای لنگ اشتغال زنان است که از تعدد سنگ‌هایی که به سویش پرتاب شده، نای راه رفتن راه ندارد. 

بیکاری زنان و بسته شدن مسیر اشتغال بر زنان، نه‌تنها نقض یکی از حقوق زنان است، بلکه تبعات و پیامدهای منفی برای زنان و کل جامعه دارد. بیکاری زنان را به ورطه فقر می‌اندازد و پدیده اجتماعی زنانه شدن فقر را به دنبال می‌آورد که خود تبعات و پیامدهای اجتماعی متعددی دارد. بیکاری و فقر قدرت زنان را در خانواده و جامعه کاهش می‌دهد و آنها را به رعیت مردان تبدیل می‌کند و این خلاف شأن و کرامت انسانی زنان است.

بحران مزمن بیکاری زنان در ایران نیازمند مداخله دولت و تغییر رویکرد‌ها و سیاست‌های رسمی در قبال زنان است. بیکاری زنان با روح زمانه ما مطابقت ندارد، و نمی‌توان به اشتغال به عنوان یک امتیاز جنسیتی و حقی مردانه نگریست و زنان را از آن بیرون کرد. زنان حق دارند کار کنند و بر‌اساس مهارت‌ها، توانمندی‌ها و تحصیلاتی که دارند، نقش اجتماعی خود را ایفا کنند. در این میان وظیفه دولت است که با جدی شمردن اشتغال زنان، به تبعیض جنسیتی پایان دهد و راه را برای ورود زنان به حوزه اشتغال هموار کند.

* جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل زنان