ترمزی برای اقتصاد

بازار سهام رشد کرد و بازار اوراق قرضه واکنشی نشان نداد. اما تا ۷۵۰هزار کارمند به مرخصی اجباری بدون حقوق فرستاده خواهند شد و روزانه ۴۰۰میلیون دلار دستمزد را از دست میدهند. مارک زندی از موسسه «مودیز آنالیتیکس» تخمین میزند که هر هفتهای که دولت تعطیل بماند، نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) در این فصل را ۰.۱درصد کاهش خواهد داد. کاخ سفید پیشبینی میکند که تعطیلی یکماهه منجر به از دست دادن شغل ۴۳هزار آمریکایی خواهد شد. اقتصاد از پیش در برخی جنبههای مهم در حال تضعیف است. آیا این وضعیت میتواند برای سوق دادن آن به رکود کافی باشد؟
ممکن است کسی بگوید نه، البته که نه: تولید ناخالص داخلی با نرخ قدرتمند ۳.۸درصد در سال در حال افزایش است. دیگری ممکن است با اطمینان استدلال کند، بله، حتما: کسبوکارها ماههاست که استخدام را متوقف کردهاند و نرخ بیکاری در حال افزایش است. نه: کشور در میانه یک رونق عظیم فناوری و زیرساخت قرار دارد. بله: اعتماد در حال کاهش است، رشد دستمزدها کند شده و نرخ نکول (عدم بازپرداخت بدهی) در حال افزایش است. نه: فدرالرزرو (بانک مرکزی آمریکا) در حال کاهش نرخ بهره است و پول ارزانتری را به وامگیرندگان تشنه اعتبار تزریق میکند. بله: جنگ تجاری و سیاستهای مهاجرتی کاخ سفید در حال ایجاد «رکودهای ناگهانی ترامپ» در لاس وگاس و سایر جوامع است. نه: مخارج مصرفکنندگان با وجود قیمتهای بالا، به طرز چشمگیری مقاوم باقی مانده است.
میتوانم همینطور پاراگراف پشت پاراگراف ادامه دهم؛ اگر خوانندهای گیج شود، قابل درک است، زیرا آنچه در حال وقوع است، گیجکننده است. گاهی اوقات، اقتصاد تنها یک داستان برای گفتن دارد. در اواخر دوره ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش، بازار مسکن فروپاشید و بحران مالی به وجود آورد که به یک رکود فاجعهبار جهانی منجر شد. نزدیک به پایان دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، ویروس کرونا اقتصاد را در جای خود منجمد کرد و باعث یک رکود کوتاه اما شدید و یک تحول طولانی در زنجیره تامین شد.
امروز، اقتصاد چندین داستان برای گفتن دارد. مایک ویلسون، مدیر ارشد سرمایهگذاری مورگان استنلی، معتقد است که ما سه سال است در یک «رکود چرخشی» به سر میبریم؛ اصطلاحی مناسب که وضعیت نامطلوب و گیجکننده دنیای مالی را به تصویر میکشد. رکودها بخش به بخش و منطقه به منطقه را تحتتاثیر قرار دادهاند و بسیاری از این بحرانهای کوچک به بهبودهای کوچک منجر شدهاند. بخش فناوری در حال شکوفایی است، درحالیکه بازار مسکن و صنعت تولید در حال تزلزل هستند. در مجموع، عملکرد اقتصاد خوب بوده است. بااینحال، اگر چند داستان دیگر تیرهتر شوند، کشور ممکن است به دردسر بیفتد.
تعطیلی دولت، به شرطی که بهزودی پایان یابد، باعث رکود سراسری نخواهد شد. اما قطعا میتواند برخی رکودهای کوچکتر را که از پیش در حال شکلگیری هستند، تشدید کند. اخراج ۳۰۰هزار کارمند فدرال توسط ترامپ و لغو صدها میلیارد دلار قرارداد دولتی، منطقه واشنگتن را امسال به رکود کشاند. نرخ بیکاری در اکثر کلانشهرها ثابت بوده است، اما نرخ بیکاری منطقه دیسی ۰.۶درصد افزایش یافته است؛ شاخصهای مشکلات مالی، مانند استفاده از بانکهای غذا، نیز افزایش شدیدی داشتهاند.
زندی به من گفت، اگر سنا بر سر لایحه بودجه به توافق برسد و دولت را بهسرعت بازگشایی کند، تعطیلی و مرخصیهای اجباری تاثیر چندانی نخواهند داشت. اما «اگر تعطیلی سه یا چهار هفته طول بکشد، به یک مساله جدی برای اقتصاد تبدیل میشود، زیرا کارمندان دولتی که حقوق دریافت نمیکنند، هزینههای خود را کاهش میدهند و پیمانکاران دولتی کسبوکار خود را از دست میدهند.» تعطیلی اگر بیش از یک ماه به طول انجامد، میتواند تاثیر قابلتوجهی داشته باشد؛ هم به طور مستقیم بر خانوادهها، و هم بهطور غیرمستقیم، زیرا سرمایهگذاران «توانایی دولت ایالات متحده برای انجام کارهای اساسی مانند روشن نگه داشتن چراغها» را زیر سوال میبرند.
همزمان، جنگ تجاری به یک رکود جزئی در بخش تولید منجر شده است که در هفت ماه گذشته منقبض شده و در دو و نیم سال گذشته کارگران خود را تعدیل کرده است. بخش کشاورزی نیز به دلیل افزایش هزینه نیروی کار و تجهیزات و کاهش قیمت محصولات اساسی در حال کوچک شدن است، هرچند دولت ترامپ به دنبال یک بسته نجات مالی است. در نهایت، بازار مسکن در وضعیتی است که… خب، حتی مطمئن نیستم چه نامی برای آن بگذارم. تعداد «شروع ساخت»، یا پروژههای جدیدی که شرکتهای ساختمانی کلنگ آن را زدهاند، به طرز خطرناکی پایین است. فروش خانههای موجود در حال کاهش است. قیمتهای املاک و مستغلات در حال سقوط هستند. نرخ بهره و قیمتهای پایینتر ممکن است به برخی از وامگیرندگان کمک کند، اما تاثیر چندانی بر کمبود شدید مسکن در کشور نخواهد داشت.
بااینحال، تولید ناخالص داخلی و بازار سهام کشور به لطف تزریق عظیم سرمایهگذاری در هوش مصنوعی و فناوریهای مرتبط، عملکرد خوبی دارند. شرکتها سالانه صدها میلیارد دلار را به مراکز داده سرازیر میکنند؛ سرمایهگذاران پول را به استارتآپها و شرکتهای بزرگ فناوری میرسانند که آنها نیز این پول را صرف هزینههای عملیاتی، بهبود مدلها، خرید شرکتهای دیگر و استخدام میکنند. درحالحاضر، ChatGPT و امثال آن نیمی از رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا را به دوش میکشند و این رونق فناوری (یا شاید حباب) باعث افزایش ارزش سهام و تقویت بخشهای برق و خدمات عمومی کشور شده است.
در سطح خانوار، نرخ بیکاری پایین و درآمد به اندازه کافی قوی باقی مانده است. اما اکثر شرکتها بهسادگی استخدام نمیکنند، به این معنی که کارگران بیکار زمان بسیار بیشتری را صرف یافتن شغل میکنند. و نرخ بیکاری گرچه بالا نیست، اما در حال افزایش است و از پایینترین سطح پس از همهگیری یعنی ۳.۴درصد به ۴.۳درصد رسیده است. بحران هزینههای زندگی در کشور نیز هیچ نشانهای از کاهش نشان نمیدهد. نرخ بهره سالانه (APR) کارتهای اعتباری به ۲۱.۱درصد رسیده است، درحالیکه سه سال پیش ۱۴.۵درصد بود؛ نرخ وام مسکن بالای ۶ درصد است. و تعرفهها هزینه کالاهای مصرفی را به شدت بالا بردهاند. به گفته آزمایشگاه بودجه ییل، نرخ تعرفه موثر ۱۷.۹درصد است که بالاترین میزان از سال ۱۹۳۴ به شمار میرود. این افزایش قیمتها سالانه ۲۴۰۰ دلار برای خانوادهها هزینه دارد.
با توجه به این پویاییها، به علاوه عدم اطمینانی که کسبوکارها را درگیر کرده، و همچنین لحن بحثهای سیاسی در واشنگتن، و افزایش سرسامآور حق بیمهها و کاهشهای قریبالوقوع در خدمات بهداشتی، ارزیابی عمومی از وضعیت، بهشدت در حال سقوط است. به گفته استفانی گیشارد از «کانفرنس بورد»، مصرفکنندگان «بسیار کمتر از چند ماه پیش مثبتاندیش» هستند. بسیاری از مردم فکر میکنند که اقتصاد از پیش در رکود است.
بسته به اینکه کجا هستند و در چه بخشی کار میکنند، ممکن است اشتباه نکنند. شاید مدتی طول بکشد تا با اطمینان بدانیم. تا زمانی که دولت تعطیل بماند، اداره آمار کار و سایر آژانسها دادههای مربوط به استخدام، تورم، بیکاری و سایر معیارهای کلیدی را منتشر نخواهند کرد. جروم پاول، رئیس فدرالرزرو، وضعیت کلی را «چالشبرانگیز»، «آشفته» و «عجیب» توصیف میکند؛ کلماتی که دقیقا آن چیزی نیست که میخواهید از رئیس مرجع پولی کشور بشنوید.
* نویسنده آتلانتیک