مادورو در قدرت میماند؟
دکترینی که در پاسخ به نفوذ بالای اروپاییها در آمریکای لاتین ارائه شد تا در نهایت این شبهقاره را به حیاطخلوت آمریکا تبدیل کند و از آن زمان است که این اصطلاحات وارد ادبیات سیاسی و نظام بینالملل میشود. این وقایع را نوعی انزواگرایی نیز تلقی کردهاند، انزوایی که به معنای عدم مداخله نیروهای اروپایی در این مناطق است. بنابراین در ذات خود دکترین مونرو، یک سیاست بازدارنده و دفاعی تلقی میشود.
بعد از جنگ سرد و در پی افزایش نفوذ بازیگرانی چون چین و روسیه در این منطقه، اکنون ونزوئلا به پایگاهی برای اعمال فشار بر منافع آمریکا تبدیل شده است. حال آمریکاییها که تا دیروز به دنبال پایان دادن دخالت اروپاییها در نیمکره غربی بودند، هدفشان به کم کردن دخالتها و نفوذ چین، روسیه و دیگر کشورها در این منطقه تغییر کرده است. این مساله به نوبه خود تحولی در حوزه رقابت و ورود بازیگران جدید در این منطقه است.
اما نکته مهمتر، نگرانی دولت ترامپ به ویژگی مهم این منطقه است. این منطقه معمولا محل شکلگیری و ظهور و بروز نهضتهای چپگرایانه بوده است؛ برای نمونه میتوان به مباحث الهیات رهاییبخش، تئوریهای توسعه محلی و گرایش به بازیگران فراآمریکایی اشاره کرد. این امکان، هر چقدر کم وجود دارد که از طریق یک شبهانتخابات به اصطلاح آزادانه، گرایشی به سمت شرق ظهور کند، کما اینکه مادورو و قبل از آن چاوز از این مسیر استفاده کردهاند. اشاره اخیر ترامپ در مورد انتخابات آرژانتین و قطع حمایت در صورت شکست خاویر میلی حساسیت این موضوع را نشان میدهد. آمریکا حدود نیم قرن از چند جهت ونزوئلا را تحمل میکند؛ ونزوئلا محلی برای قاچاق، پولشویی و مظنون به حمایت از برخی جریانات تروریستی بوده است.
مسائل سیاسی در داخل ونزوئلا نیز در شکلگیری این شرایط بیتاثیر نبوده است. در انتخابات ونزوئلا گرچه مخالفان از نظر عدد، کیفیت و سازماندهی دستی برتر از دولت دارند، اما نتایج انتخابات با تقلب به نفع دولت مصادره شده است. نیروهای اپوزیسیون در گذشته همچون کاپریلس و امروز خانم ماچادو که اتفاقا برنده صلح نوبل نیز هست، معتقدند که نظام سیاسی فعلی ونزوئلا از طریق انتخابات تغییر نمیکند.
نقش مارکو روبیو که همزمان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی است نیز قابلتوجه است. روبیو که خودش اهل کوباست اما در آمریکا رشد کرده و اکنون مقام بالایی در کاخ سفید دارد، روی منطقه آمریکای مرکزی و جنوبی تمرکز ویژهای دارد و تلاش میکند دستگاه سیاسی را به سمت تحولات در ونزوئلا هدایت کند. بنابراین با پیگیری این روندها میتوان فهمید که آمریکاییها در ابتدا خواهان پایان قاچاق و در ادامه به دنبال تحول سیاسی در ونزوئلا و بریدن پای چین و روسیه از این منطقه هستند. توجه به این نکته نیز بیفایده نخواهد بود که ونزوئلا کشور بسیار ثروتمندی است و از نظر منابع نفت و گاز جزو چند کشور اول محسوب میشود.
تغییر رژیم
در حال حاضر دو دسته تفکر در اپوزیسیون ونزوئلا وجود دارد؛ بخشی از مخالفان به رهبری کاپریلس معتقدند که آمریکا از طریق مذاکره و اعمال فشار بر دولت مادورو این نظام را سرنگون کند، بخشی دیگر به رهبری خانم ماچادو که به ضرورت حمله نظامی نیز اذعان دارند. علاوه بر این در ساختار سیاسی آمریکا نیز همین تفکر وجود دارد؛ برخی معتقدند با تحریمها، محاصره و فشارهای سیاسی میتوان رژیم را سرنگون کرد و برخی دیگر همچون وزیر امور خارجه معتقد هستند که با حمله نظامی میتوان بساط رژیم چاوزیسم را در ونزوئلا برای همیشه برچید. البته باید توجه داشته باشیم که این امر با موانعی روبهروست.
یکی از آن موانع شعارهای دونالد ترامپ مبنی بر صلحطلبی و پایان دادن به جنگهاست. مانع دیگر، بخشی از ساختار سیاسی آمریکاست که از این مساله حمایت نمیکنند. همچنین نظام بینالملل و نهادهای بینالمللی مانند شورای امنیت، اجماع سابق را ندارند تا این کار را تجویز کرده و مشروعیت بخشند.
با توجه به نکاتی که مطرح شد، آمریکا با بهانه یا بیبهانه فشارها را بر دولت مادورو افزایش داده و با توجه به ضعف ونزوئلا در مقابل قدرت نظامی آمریکا، تنشها افزایش یافته و احتمال گذار سیاسی، بدون نیاز به حمله زمینی وجود خواهد داشت.
اقدامات ونزوئلا
توانمندیهای رژیم مادورو در مقابل آمریکا بسیار اندک است؛ مادورو مشروعیت داخلی را همانطور که در جریان هر انتخاباتی در ونزوئلا مشاهده میکنیم، از دست داده است و سالها تحریم، ساختار سیاسی و اقتصادی آن را بهشدت ناکارآمد کرده است. همزمان نیز یک اپوزیسیون شناخته شده در ونزوئلا وجود دارد که رهبری مشخص، سازماندهی و تشکیلات دارد و آماده رقم زدن یک گذار سیاسی است. جمعیت قابلتوجهی از مردم ونزوئلا که مهاجرت کردهاند و پشت مرزها در انتظار برگشت به کشور هستند، بیانگر همین موضوع است.
در نظام بینالملل نیز حمایتی از رژیم مادورو و سنت چاوزیسم صورت نمیگیرد و درخواستهای کمک از نظر فناوری و تکنولوژی مشکلی را از ونزوئلا در جنگ با آمریکا حل نمیکند. با توجه به این شرایط و موقعیت رژیم مادورو، شکلگیری یک مقاومت مردمی یا مدنی نیز بسیار کمرنگ است.
درخواست اخیر مادورو از ایران، چین و روسیه با وجود محاصره نظامی و با توجه به موقعیت جغرافیایی ونزوئلا، راه به جایی نخواهد برد. ونزوئلا بهعنوان یک کشور دورافتاده که همواره سنگینی سایه آمریکا را بر سر خود حس میکند و با وجود فاصله طولانی با این کشورها نمیتواند به این کمکهای خارجی دل ببندد. گرچه در صورت تحقق، این کمکها تعیینکننده نخواهند بود و آن نقش بازدارنده مورد نظر را ایفا نخواهد کرد.
همچنین این کمکها برای کشورهای کمککننده بسیار پرهزینه خواهد بود. و در پایان اگر این موانع ذکرشده از سر راه آمریکاییها برداشته شود و حمله نظامی صورت بگیرد، قطعا رژیم مادورو سقوط خواهد کرد و با توجه به تشکیلات جایگزین که در داخل ونزوئلا تعریف شده است، برای گذار سیاسی مشکلات عظیمی وجود نخواهد داشت.
البته این بدان معنا نیست که مشکلی وجود نخواهد داشت، بلکه در مقابل سایر موارد همچون عراق و افغانستان مشکلات کمتر خواهد بود. اکنون ونزوئلا همچون میوهای رسیده روی شاخه درخت است؛ به قول مولانا، شاعر بزرگ ایرانی؛ سخت گیرد خامها مر شاخ را، زانک در خامی نشاند کاخ را، چون بپخت و گشت شیرین لبگزان، سست گیرد شاخها را بعد از آن.
* دکترای روابط بینالملل و استاد دانشگاه