مشکلات قابل‌حل است

رئیس‌جمهور در سخنرانی‌های خود مشکلات کلیدی تهران را به‌عنوان دلایل اصلی طرح انتقال معرفی کرده است. از کمبود آب و فرونشست تا تمرکز اداری و فشارهای زیست‌محیطی. اما پرسش اساسی برای متخصصان شهرسازی این است که در کدام شهر ایران این مشکلات حل شده است؟ آیا بندرعباس یا بوشهر با وجود سال‌ها طرح بالادست و برنامه مصوب، امروز شهری بدون معضل زیرساختی هستند؟ آیا کلان‌شهرهای دیگر ظرفیت برخورداری از مدیریت پایدار را داشته‌اند که تهران نداشته باشد؟ این پرسش‌ها ساده نیستند و اگر به واقعیت‌های نهادی کشور نگاه کنیم آشکار می‌شود که مساله ناکارآمدی نه در مقیاس تهران بلکه در سطح ساختار تصمیم‌سازی و سیاستگذاری شهری قرار دارد. شهرسازی در ایران هنوز از جایگاهی برخوردار نشده که بتواند نقش واقعی خود را در هدایت سیاست‌های توسعه شهری ایفا کند. 

حتی در بدنه دولت، عنوان شغلی مهندس شهرسازی سال‌هاست در آزمون‌های رسمی استخدامی غایب است، درحالی‌که همین افراد صاحب‌صلاحیت‌ترین متخصصان مطالعات جامع و میان‌رشته‌ای شهر هستند. اگر دولت امروز به مساله شهر و انتقال پایتخت ورود کرده، امید آن است که این ورود حاصل بهره‌گیری از مشاوران شهرساز باشد نه تکرار روندهای سیاسی غیرعلمی دهه‌های گذشته. با این حال حتی اگر فرض کنیم دولت به شکل رسمی و نهادی تصمیم دارد انتقال پایتخت را دنبال کند، این طرح تا رسیدن به مرحله اجرا فاصله عظیمی با واقعیت دارد. انتقال پایتخت، یعنی جابه‌جایی سیاسی، جمعیتی، اداری و زیرساختی یک کشور.

چنین طرحی تنها به تصمیمات مهندسی یا معماری محدود نیست. دست‌کم هفتاد رشته علمی باید در تدوین مطالعات پایه مشارکت داشته باشند. از انسان‌شناسی، حقوق، اقتصاد و ژئوپلیتیک گرفته تا زمین‌شناسی، اقلیم، آب‌شناسی، اکولوژی و ساختارهای فناوری. هیچ گزارشی از وجود چنین حجم مطالعاتی در ساختار دولت فعلی منتشر نشده و روشن نیست که شورای عالی ساماندهی پایتخت یا هر نهاد مشابه، ظرفیت فنی تدوین این بسته مطالعاتی را دارد یا نه.

برآورد هزینه‌ها نیز به‌خودی‌خود مساله‌ای بنیادین است. ارقامی که در گزارش‌های مختلف رسانه‌ای آمده دامنه‌ای بین ده‌ها تا صد‌میلیارد دلار را شامل می‌شود. اما اگر الگوی واقعی انتقال لحاظ شود، یعنی ساخت پایتخت جدید، جابه‌جایی وزارتخانه‌ها، انتقال صدها هزار کارمند، ساخت زیرساخت‌های امنیتی و سیاسی و احداث شهرهای جدید پیرامونی، هزینه واقعی این کار می‌تواند چند برابر تخمین‌های اولیه باشد. ساختار اقتصادی ایران نیز با الگوی نفتی دولتی و تمرکز قدرت اداری، در برابر این نوع جابه‌جایی مقاوم است. 

بخش بزرگی از سرمایه نهادی کشور در تهران متمرکز است. از شرکت‌های نفتی و نهادهای حاکمیتی گرفته تا میراث اداری وزارتخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ. حتی گردشگری ایران با وجود آنکه ظرفیت اصلی آن در فارس و اصفهان قرار دارد، از منظر نهادی در تهران ساماندهی می‌شود. این وضعیت تهران را نه یک شهر معمولی، بلکه یک بافت نهادی بسیار متراکم کرده است. جابه‌جایی چنین بافتی نه با نمونه مالزی و کره، بلکه با انتقال مسکو به استالینگراد قابل مقایسه است، به این معنا که مساله نه توسعه شهری بلکه جابه‌جایی مرکز ثقل قدرت سیاسی است.

پیامدهای اقتصادی انتقال نیز سنگین است. تنها تصور کنید روزی که خبر رسمی انتقال منتشر شود و هزاران نفر از ساکنان تهران اقدام به فروش ملک خود کنند تا در پایتخت جدید ملکی تهیه کنند. چنین شوکی می‌تواند ساختار بازار املاک ایران را در مقیاس ملی دچار نوسان کند. یا تصور کنید پایتخت جدید در کنار دریای عمان انتخاب شود و ‌میلیون‌ها نفر در یک منطقه نیمه‌خشک اسکان داده شوند. بار تامین آب شیرین با تکیه بر آب‌شیرین‌کن‌ها، رهاسازی نمک باقی‌مانده در دریا، فشار بر منابع زیست محیطی و تولید فاضلاب حجیم، پیچیدگی‌هایی ایجاد خواهد کرد که یک شهر بندری مانند بندرعباس امروز نیز با آن دست به گریبان است. بنابراین ادعای اینکه انتقال پایتخت مشکلات را حل خواهد کرد بدون پشتوانه علمی است. در مقابل، حل مشکلات تهران نه‌تنها ممکن است بلکه منطقی‌ترین و کم‌هزینه‌ترین گزینه است. 

تهران با سابقه سکونتی هفت‌هزار‌ساله، حوزه تمدنی ری، ساختار تاریخی دوره قاجار و پهلوی و زیرساخت‌های گسترده اقتصادی از تاب‌آورترین پهنه‌های کلان‌شهری ایران است. بارندگی نسبتا مناسب، تنوع زیستی، حضور شبکه کشاورزی سنتی و قرارگیری در دامنه جنوبی البرز موجب شده که تهران در طول هزاره‌ها یکی از پایدارترین نقاط سکونت انسان در فلات ایران باشد. اگر امروز تهران دچار مشکلات زیست محیطی و زیرساختی است نتیجه سیاست‌های غیرمتخصصانه و مدیریت ناهماهنگ است نه محدودیت طبیعی. تجربه جهانی نیز نشان می‌دهد که کلان‌شهرهای افقی سواره‌محور قرن‌بیستمی از مکزیکوسیتی تا جاکارتا با الگوهای مشابهی از بحران‌ها مواجه‌اند و راه‌حل نه پاک کردن صورت‌مساله بلکه بازسازی علمی و محلی مدیریت شهری است. امروز دانش شهرسازی ابزارهای بزرگی در اختیار دارد. 

از مدل شهر اسفنجی برای مدیریت آب و فرونشست گرفته تا شهر بیوفیلیک برای کاهش آلودگی هوا و سیستم‌های شهر هوشمند برای تحلیل بزرگ داده‌ها و مدیریت زیرساخت. تهران در مقایسه با بسیاری از همتایان خود، از جمله نیویورک و هنگ‌کنگ، ظرفیت نهادی بیشتر و منابع زیرساختی قابل‌اتکاتری دارد. تنها کافی است که مداخله دولت در امور خرد شهری کاهش یابد و اختیارات مدیریت محلی تقویت شود. این اصلاحات حتی در مقیاس عمر همین دولت نیز قابل اجراست. بنابراین اگر دولت قصد دارد درباره انتقال پایتخت صحبت کند باید نخست مطالعات جامع، سناریوهای واقعی هزینه و فایده، تحلیل‌های سیاسی و اقتصادی و ارزیابی‌های فنی را منتشر کند. بدون این مقدمات، بحث انتقال پایتخت نه تنها راه حلی برای مشکلات تهران ارائه نمی‌دهد بلکه خود می‌تواند منبع جدیدی از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی باشد. راه منطقی همچنان همان است که علم شهرسازی سال‌هاست بر آن تاکید دارد. 

اصلاح مدیریت، تقویت اختیارات محلی و استفاده از توان دانش تخصصی برای بازسازی تهران. تهران یک مساله حل‌نشدنی نیست بلکه یک مساله حل‌نشده است و حل شدن آن بسیار کم‌هزینه‌تر، منطقی‌تر و سازگارتر با منافع ملی است.

* عضو هیات‌مدیره جامعه مهندسان شهرساز