مهاجرت نخبگان دانشگاهی
۱. شکاف معیشتی و انگیزشی: دانشگاهی که توان رقابت ندارد
هنگامی که در دانشگاه استادیار ۳۰۰دلار، دانشیار ۴۰۰دلار و استاد ۵۰۰دلار حقوق دریافت میکند، آن هم در مقایسه با کشورهای منطقه که حداقل چهار برابر و اروپا و آمریکا که ۱۰برابر پرداخت میکنند، انگیزه و توش و توان فعالیت علمی و پژوهشی ضعیف خواهد شد. نخبگان علمی زمانی میمانند که احساس کنند، نظام دانشگاهی میتواند آینده آنان را تامین کند، در رقابت جهانی قابل اتکا باشد و به آنان منزلت حرفهای بدهد. در سالهای اخیر، موج مهاجرت از دانشگاههای مادر بهوضوح نشان میدهد که فرسایش انگیزشی ستونهای اصلی نظام علمی کشور را نیز دربرگرفته است. هنگامی که نخبگان علمی؛ ذهنی و جسمی ترک وطن میکنند، میراث علمی کشور تهیتر میشود و چرخه مهاجرت شتاب بیشتری میگیرد.
۲. تورم دانشگاهها و فروپاشی استانداردهای علمی
ایران کشوری است که بهطور منطقی به چند دانشگاه ملی نیاز دارد، اما امروز با بیش از ۲هزار دانشگاه روبهرو است. این تورم ساختگی حاصل دههها تصمیمگیری غیرعلمی و مبتنی بر لابیگری بوده است. هر نهاد اجرایی، فرهنگی، نظامی و مذهبی و حتی بسیاری از گروههای سیاسی با اتکا به حامیپروری، دانشگاه تاسیس کردهاند. نتیجه آن شده است که ۹۵درصد این مراکز فاقد استانداردهای لازم، هیات علمی کافی و حتی امکانات اولیه برای تشکیل یک دپارتمان علمی هستند.
بودجه علمی کشور به جای تمرکز بر دانشگاههای مادر، میان صدها مرکز کمبازده تقسیم شده است. بسیاری از این دانشگاهها نهتنها در رتبهبندیهای جهانی دیده نمیشوند، بلکه حتی توان پژوهشی حداقلی نیز ندارند. فشار محلیگرایی نمایندگان نیز بر این آشفتگی افزوده و هر شهرستان کوچک را صاحب دانشگاه کرده است، بدون آنکه زیرساخت یا ظرفیت علمی وجود داشته باشد. وقتی ظرفیت علمی کشور اینگونه پراکنده میشود، ضربه مستقیم آن بر کیفیت، اعتبار و آینده دانشگاههای اصلی وارد میشود و خروج نخبگان به فرآیندی طبیعی تبدیل میشود.
۳. بحران حکمرانی علم: نگاه برابریجویانه بهجای کیفیتمحور
نظام سیاستگذاری علم در ایران طی سالهای اخیر بر توزیع برابر بودجه میان دانشگاهها تاکید داشته است، نه بر کیفیت آنها. این سیاست، دانشگاههای مادر را بهجای آنکه پیشتاز علمی کند، درگیر کمبود بودجه، کمبود نیروی انسانی و افت جایگاه جهانی کرده است. در چنین ساختاری، دانشگاه ایرانی نمیتواند همکاری بینالمللی موثری ایجاد کند؛ زیرا امکانات، آزمایشگاهها، تجهیزات و فرصتهای پژوهشی با معیارهای جهانی فاصله دارد. این ضعف موجب میشود که استادان برجسته تمایلی به باقی ماندن در محیطی بیرقابت و کمفرصت نداشته باشند. برای بسیاری از اعضای هیات علمی، مهاجرت تصمیمی حرفهای است. تا زمانی که دانشگاه ایرانی گرفتار بودجهریزی برابر، لابیهای محلی و ساختارهای غیرعلمی باشد، امکان شکلگیری مرجعیت علمی و تولید علم در جریان اصلی از میان خواهد رفت.
۴. چرا نخبگان میروند؟ جمعبندی عوامل ساختاری
مهاجرت نخبگان نتیجه مجموعهای از عوامل بههمپیوسته است که یکدیگر را تقویت میکنند. نخست، حقوق و مزایای غیررقابتی باعث شده است استادان قابلتوجهترین شکاف معیشتی را در میان اعضای حرفهای کشور تجربه کنند. دوم، فقدان ساختار پژوهشی استاندارد باعث میشود استادان احساس کنند درجا میزنند و امکان پیشرفت ندارند. سوم، تعداد بیشازحد دانشگاهها باعث شده است منابع اندک بین مراکز بسیار گسترده توزیع شود و هیچکدام به سطح مطلوب نرسند. چهارم، ضعف همکاری بینالمللی چشمانداز علمی استادان را محدود کرده است. در کنار اینها، بیثباتی سیاستگذاری علمی، نبود افق روشن حرفهای و تعارض میان ماموریت علمی دانشگاه و فشارهای غیرعلمی موجب شده است که نخبگان آینده خود را در دانشگاههای منطقه، اروپا و آمریکا جستوجو کنند. بنابراین مهاجرت نخبگان دانشگاهی حاصل ناپایداری ساختاری است.
۵. راهکارهای سیاستی برای بازگرداندن مرجعیت علمی
تشکیل چند دانشگاه ملی با استاندارد جهانی: ایران نیازمند تمرکز منابع و ظرفیتهای علمی در چند دانشگاه ملی و مادر است. این دانشگاهها باید ماموریت ملی، حق جذب نیروی نخبه، بودجه مستقل و نظام ارزیابی بینالمللی داشته باشند. تمرکز بر این مراکز میتواند ایران را وارد رقابت جهانی کند و خروج نخبگان را کاهش دهد.
رتبهبندی شفاف و اجباری دانشگاهها: لازم است تمام دانشگاههای کشور بر اساس معیارهای معتبر جهانی شامل کیفیت پژوهش، استناد علمی، توان آزمایشگاهی، کیفیت هیات علمی و همکاری بینالمللی رتبهبندی شوند. تخصیص بودجه باید بر اساس این رتبهها انجام گیرد تا نظام آموزش عالی از وضعیت برابریمحور به کیفیتمحور تغییر مسیر دهد.
ادغام دانشگاهها و ساماندهی موسسات کوچک: مراکز فاقد استاندارد علمی باید در دانشگاههای بزرگ منطقهای ادغام شوند یا به موسسات مهارتی تبدیل شوند. این اصلاح ساختاری، کیفیت دانشگاههای مادر را ارتقا میدهد و از اتلاف منابع جلوگیری میکند.
افزایش حقوق و بهبود معیشت اعضای هیات علمی: اگر کشوری بخواهد در رقابت جهانی باقی بماند، باید نظام حقوقی اعضای هیات علمی را به سطح کشورهای منطقه نزدیک کند. این اقدام نه صرف هزینه، بلکه سرمایهگذاری برای جلوگیری از خروج نخبگان و ارتقای تولید علم است.
ماموریتمحور کردن دانشگاههای غیرجامع: دانشگاههایی که استاندارد کامل دپارتمان علمی را ندارند، باید ماموریت مشخص داشته باشند: برخی آموزشی، برخی مهارتی و برخی منطقهای زیر نظر دانشگاه مادر و جامع. تنها دانشگاههای ملی و جامع باید ماموریت پژوهشی-تحصیلات تکمیلی داشته باشند.
* رئیس اندیشکده دانشگاه فردوسی مشهد
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد را بشنوید: