بحران انرژی و چالش کربن
آینده صنعت فولاد ایران در گرو فناوریهای پاک
امروز در آغاز شش ماه دوم سال ۱۴۰۴، هرچند ظرفیت اسمی به ۵۴ میلیون تن رسیده، اما تولید واقعی در سال ۱۴۰۳ بیش از ۳۰ میلیون تن بوده است. اصلیترین دلیل برای عدم تحقق این تولید در گام نخست، بحران انرژی است. عدم توجه به توسعه زیرساختهای انرژی در سالهای گذشته به موازات اجرای طرحهای توسعهای فولاد باعث شد صنعت فولاد به صنعت فصلی تبدیل شود. صنعتی که شش ماه از سال درگیر کمبود برق و شش ماه دیگر درگیر کمبود گاز است. در نتیجه فعالیت در بازارهای صادراتی نیز تحت تاثیر همین تولید فصلی قرار میگیرد، زیرا یکی از اصلیترین شاخصههای موفقیت در بازار صادراتی قدرت رقابت در قیمت تمامشده و همچنین عرضه مداوم محسوب میشود.
بیتوجهی به توسعه پایدار و پیشبینی بحرانی که صنعت گرفتار آن شده توانسته از سال ۱۳۹۶ تا به امروز خسارت بسیاری به صنعت فولاد وارد کند و در کنار آن، فولادیها را مجبور کند به جای سرمایهگذاری در بخش توسعه خطوط تولید و تولید محصولاتی با ارزش افزوده بیشتر، سرمایهگذاری در احداث نیروگاهها و توسعه میادین گازی را در دستور کار قرار دهند. حالا ممکن است عدم تصمیمگیری بهموقع درباره تولید فولاد سبز بار دیگر این تجربه تلخ در حوزه انرژی را تکرار کند.
اتحادیه اروپا در چهارچوب توافق سبز اروپا و با هدف دستیابی به «انتشار خالص صفر» تا سال ۲۰۵۰، تصمیم گرفت از سال ۲۰۲۶ طرح مالیات مرزی کربن (CBAM) را بهطور رسمی اجرا کند.
این سیاست پاسخی است به پدیده «نشت کربن»، یعنی انتقال تولیدات آلاینده از اروپا به کشورهایی با استانداردهای زیستمحیطی پایین. براساس این سازوکار، واردات کالاهایی همانند فولاد، سیمان، آلومینیوم، کود، برق و هیدروژن از کشورهایی که در فرآیند تولیدشان میزان بالایی از دیاکسیدکربن منتشر میشود، مشمول پرداخت هزینه کربن میشود. این سیاست تلاشی برای برابری شرایط رقابت صنعتی میان تولیدکنندگان اروپایی و خارجی است تا هزینههای محیط زیستی در قیمت کالاها لحاظ شود.
از منظر تحلیلی، اجرای CBAM نقطه عطفی در سیاستهای تجاری و محیط زیستی جهان به شمار میرود، زیرا برای نخستینبار مقررات اقلیمی اروپا به مرزهای اقتصادی بینالمللی تسری مییابد. این تصمیم فشار مضاعفی بر کشورهای صادرکننده فولاد و سایر صنایع انرژیبر وارد میکند تا مسیر تولید سبز و کمکربن را در پیش گیرند. برای کشورهایی همانند چین، هند و ایران که هنوز بخش عمده تولید فولاد را با سوختهای فسیلی انجام میدهند، این سیاست میتواند به افزایش هزینه صادرات، کاهش رقابتپذیری و ضرورت سرمایهگذاری در فناوریهای پاک همانند کوره قوس الکتریکی و هیدروژن سبز منجر شود. در نتیجه، CBAM نهتنها ابزاری برای حفاظت از محیط زیست، بلکه اهرمی برای بازتعریف زنجیره ارزش جهانی فولاد و مواد معدنی در عصر گذار انرژی است.
با توجه به این موضوع حرکت به سمت تولید فولاد سبز برای ایران بهعنوان یکی از ۱۰ کشور تولیدکننده فولاد مسئله ضروری محسوب میشود، چرا که عدم توجه به این موضوع میتواند علاوه بر محدود کردن بازار صادراتی، هزینههای صادرات را هم افزایش دهد.
حتی اگر سیاستگذاران صنعتی در کشورمان، مسئله فولاد سبز را صرفاً دغدغه محیط زیستی یا محدود به اروپا تلقی کنند، واقعیت این است که در آیندهای نهچندان دور، دسترسی به بازارهای جهانی فولاد بدون رعایت الزامات محیط زیستی تقریباً غیرممکن است. طرح مالیات مرزی کربن اتحادیه اروپا، صرفاً نقطه آغاز تغییر ساختاری در تجارت بینالملل است که دیر یا زود، سایر قدرتهای اقتصادی نظیر آمریکا، ژاپن و حتی چین نیز آن را به نوعی در سیاستهای تجاری وارد کنند. در چنین شرایطی، ایران بهعنوان یکی از ۱۰ تولیدکننده بزرگ فولاد جهان، اگر مسیر گذار به تولید سبز را به تعویق اندازد، با خطر حذف تدریجی از زنجیره تامین جهانی فولاد روبهرو میشود؛ اتفاقی که میتواند پیامدهای اقتصادی، اشتغالزایی و امنیت صنعتی در کشورمان را تحت تاثیر قرار دهد.
از منظر اقتصادی، اجرای CBAM به معنی افزایش هزینه صادرات فولاد ایران به اروپا و حتی سایر بازارهایی است که در آینده با این مقررات همسو میشود. براساس برآوردهای بینالمللی، مالیات کربن برای هر تن فولاد تولیدشده با سوخت فسیلی میتواند ۷۰ تا ۱۰۰ یورو هزینه اضافه ایجاد کند. این در حالی است که حاشیه سود صادراتی فولاد ایران در سالهای گذشته به دلیل هزینههای حملونقل، تحریم و نوسان ارزی کاهش یافته است. در چنین شرایطی، اضافه شدن مالیات کربن عملاً میتواند صادرات فولاد ایران را غیراقتصادی کند، بهویژه در بازارهایی که رقبای منطقهای همانند ترکیه، هند و عربستان در حال سرمایهگذاری سنگین بر فناوریهای کمکربن هستند.
افزون بر این، اجرای سیاستهای جهانی کاهش کربن بهتدریج زنجیره تامین مواد اولیه و انرژی فولاد را نیز دگرگون میکند. در سالهای آینده، کشورهایی که بتوانند فولاد کمکربن تولید کنند، دسترسی آسانتری به سرمایهگذاری خارجی، بیمههای بینالمللی و حتی قراردادهای بلندمدت تامین میشود. به عبارت دیگر، موضوع فولاد سبز فقط مسئله فنی نیست، بلکه بهسرعت در حال تبدیل شدن به ابزار قدرت اقتصادی و ژئوپولیتیک است. کشورهایی همانند سوئد، آلمان و ژاپن در حال حاضر پروژههای تولید فولاد با استفاده از هیدروژن سبز را در مقیاس صنعتی اجرا کردهاند. این فناوری که به جای گاز طبیعی از هیدروژن تولیدشده با انرژی تجدیدپذیر استفاده میکند، میزان انتشار کربن را تا ۹۰ درصد کاهش میدهد. درحالیکه چین با سرعت در حال گسترش ظرفیت کورههای قوس الکتریکی و سرمایهگذاری در بازیافت قراضه است، ایران هنوز عمدتاً بر کورههای احیای مستقیم مبتنی بر گاز طبیعی تکیه دارد.
اگرچه ایران به دلیل در اختیار داشتن منابع گازی، طی دو دهه گذشته از این مزیت برای تولید فولاد بهره برده، اما با روند فعلی مصرف و کاهش سرمایهگذاری در توسعه میادین گازی، تداوم این مدل تولید در سالهای آینده با چالش جدی روبهرو میشود. وابستگی شدید به گاز طبیعی برای تولید فولاد نهتنها از منظر محیط زیستی، بلکه از منظر امنیت انرژی نیز تهدید محسوب میشود. در نتیجه، اگر امروز سیاستگذاری در مسیر تنوعبخشی به انرژی و حرکت به سمت فناوریهای پاک آغاز نشود، ممکن است صنعت فولاد ایران دوباره همان تجربه تلخ بحران انرژی را تکرار کند، بحرانی که در سالهای گذشته باعث شد کارخانهها بخشی از ظرفیتشان را به دلیل قطعی گاز یا برق از دست بدهند.
به بیان دیگر، مسیر آینده صنعت فولاد در جهان به سمت کاهش مصرف انرژی، افزایش بهرهوری و استفاده از فناوریهای کمکربن است. برای ایران، دستیابی به فولاد سبز نیازمند استراتژی چندوجهی است: سرمایهگذاری در نوسازی خطوط تولید، توسعه واحدهای بازیافت قراضه فولادی، تولید هیدروژن سبز از طریق انرژی خورشیدی و بادی، و ایجاد سازوکارهای پایش و گزارشدهی کربن که بتواند مورد پذیرش بازارهای جهانی قرار گیرد. در این مسیر، همکاری میان دولت، بخش خصوصی و مراکز تحقیقاتی اهمیت زیادی دارد، زیرا توسعه فناوریهای سبز تنها با صدور بخشنامه یا دستور اداری ممکن نیست، بلکه نیازمند انتقال دانش، جذب سرمایه خارجی و ایجاد انگیزه اقتصادی برای تولیدکنندگان است.
در حال حاضر، فرصت ایران برای ورود به این عرصه هنوز از دست نرفته است. موقعیت جغرافیایی کشور، ظرفیت بالای انرژیهای تجدیدپذیر، نیروی انسانی متخصص و تجربه صنعتی گسترده در زنجیره فولاد، همه جزو عواملیاند که میتوانند مسیر گذار سبز در صنعت فولاد ایران باشند. اما تاخیر در تصمیمگیری و نادیده گرفتن روندهای جهانی میتواند باعث شود که بازارهای هدف یکییکی از دست بروند و صادرات فولاد ایران به کشورهای ثالث محدود شود. در شرایطی که جهان در حال حرکت به سوی اقتصاد کمکربن است، ماندن در الگوهای تولید سنتی به معنی عقب ماندن از جریان اصلی اقتصاد جهانی است.
درنهایت، تجربه بحران انرژی در سالهای گذشته به روشنی نشان داد که بیتوجهی به آیندهنگری صنعتی، هزینههای سنگینی به کشور تحمیل میکند. همانگونه که توسعه بدون برنامه زیرساختهای انرژی، صنعت فولاد را به صنعتی فصلی تبدیل کرد، عدم سرمایهگذاری بهموقع در فناوریهای سبز نیز میتواند مسیر صادرات و رشد این صنعت را مسدود کند. بنابراین، امروز زمان آن است که سیاستگذاران، صنعتگران و نهادهای مالی در کشورمان به جای نگاه کوتاهمدت به سودآوری، به سمت برنامهریزی بلندمدت برای تولید فولاد سبز و پایدار حرکت کنند. این تصمیم نهتنها تضمینکننده جایگاه ایران در بازار جهانی فولاد است، بلکه میتواند الگویی برای تحول سایر صنایع انرژی بر کشورمان در مسیر توسعه پایدار باشد.