همگرایی بزرگ منطقه‌ای

درحالی‌که قطر میزبان یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه است و یکی از شرکای عربی واشنگتن محسوب می‌شود، تجاوز نظامی اسرائیل به این کشور نشانگر مرحله جدید و گسترده‌تری از توسعه‌طلبی این رژیم را گوشزد می‌کند. به‌رغم تجاوزات اسرائیل به کشورهای مختلف، از غزه و لبنان تا سوریه و یمن و در نهایت ایران، حمله به قطر نخستین تجاوز صهیونیست‌ها به یک کشور عربی حوزه خلیج فارس محسوب می‌شود.

کشورهایی که تا چند سال گذشته از کاندیداهای اصلی همکاری و ائتلاف‌سازی نظامی و امنیتی با اسرائیل بودند، اما اکنون به‌رغم تداوم شراکت راهبردی با آمریکا و حفظ سطحی از روابط علنی و مخفیانه با رژیم، به صورتی متناقض‌گونه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. فارغ از واکنش‌های منفرد هر یک از دولت‌ها، برگزاری نشست اضطراری دوحه تلاشی برای نشان دادن واکنشی دسته‌جمعی و موضعی تا حد ممکن یکپارچه از سوی کشورهای عربی و اسلامی در برابر تجاوزات اسرائیل محسوب می‌شود. نشستی که رئیس‌جمهوری ایران نیز به عنوان یکی از سران حاضر در آن شرکت کرده و خواستار موضعی قاطعانه و مشترک در برابر تجاوزات اسرائیل در منطقه شده است.

درحالی‌که نشست وزرای خارجه کشورهای عربی و اسلامی در روز یکشنبه ۲۳ شهریور به عنوان مقدمه‌ای برای برگزاری نشست سران برگزار شد، پرسش‌های مهمی در خصوص نتایج و پیامدهای نشست سران این کشورها مطرح شده و گمانه‌زنی‌هایی در این خصوص مطرح شد. این نشست که به دعوت دولت قطر به منظور محکومیت تجاوزات اسرائیل و نشان دادن واکنشی قوی در برابر این رژیم برگزار شده است، در ادامه نشست‌های متعددی است که در دوره پس از اکتبر ۲۰۲۳ در محکومیت اسرائیل در جنگ علیه غزه یا سایر کشورهای اسلامی طراحی و برگزار شد.

فارغ از سخنرانی‌ها و پیام‌های هر یک از رهبران کشورهای عربی و اسلامی در این نشست، پیش‌نویس اولیه‌ بیانیه منتشر‌شده از سوی برخی محافل خبری نشان می‌دهد که در این بیانیه نیز شبیه موارد پیشین عمدتا به محکومیت تجاوزات اسرائیل و ارائه هشدارهایی در خصوص پیامدهای رویکرد جنگ‌طلبانه رژیم برای ثبات منطقه‌ای بسنده شده است. به‌عبارتی هر چند صرف برگزاری این نشست و گردهمایی رهبران کشورهای عربی و اسلامی برای همفکری و گفت‌وگو در مورد تهدیدهای اسرائیل برای منطقه و جهان اسلام اهمیت خاص خود را دارد، اما عدم دستیابی به اجماعی کلی و رویکردی قاطع برای انجام اقدامات عینی و عملیاتی در برابر تهدیدهای رژیم نشانگر تداوم شکاف‌های جدی در میان کشورهای عربی و اسلامی و اولویت دیدگاه‌ها و منافع ملی و موردی بر هر گونه راه‌حل جمعی و اقدامی راهبردی است.

برگزاری این اجلاس از یک‌سو و فقدان نتایج عملی برای ایستادگی جمعی در برابر اسرائیل از سوی دیگر نشانگر واقعیت‌های متعددی در عرصه جهان عرب و اسلام در شرایط حساس کنونی است. واقعیت‌هایی که ممکن است هر یک از دولت‌های عربی و اسلامی با ادراکات متفاوتی با آن روبه‌رو شوند، اما به صورت همزمان نشان‌دهنده روایت‌های کلان و تا حدی مشترک است که نوعی از حس همدردی و همسویی کلی را ولو به لحاظ نظری و مفهومی ایجاد می‌کند.

واقعیت نخست آن است که اسرائیل از چارچوب‌ها و قالب‌های اولیه‌ای که برخی رهبران سکولار و میانه رژیم در حال القای آن بودند فاصله گرفته و تحت رهبری مقامات افراطگرا و ایدئولوژیک خود در حال کنار گذاشتن برخی معیارهای لیبرال - دموکراتیک ادعایی است و به صورت علنی به ایجاد دولتی متکی بر اصول نژادپرستانه و مذهبی یهودی- صهیونیستی اعتراف می‌کند.

ضمن اینکه رهبران اسرائیل با مطرح ساختن ایده اسرائیل بزرگ و به صورت همزمان در پیش گرفتن سیاست‌های توسعه‌طلبانه در حوزه‌های پیرامونی، از غزه و کرانه باختری تا لبنان و سوریه، در پی عبور از تمامی طرح‌ها و ادعاهای پیشین و بازتعریف مرزهای رژیم هستند.

مساله دیگر اینکه برخی موفقیت‌های اسرائیل در جنگ‌های چند سال اخیر با حمایت‌های همه‌جانبه غرب و به‌خصوص آمریکا به شکل‌گیری طرح‌ها و اقداماتی برای ایجاد نظم منطقه‌ای جدیدی منجر شده است که در آن محوریت با اسرائیل باشد، بازیگران مخالف رژیم تضعیف و حذف شوند و سایر دولت‌های منطقه نیز به همکاری و همراهی با تل‌آویو بپردازند.

واقعیت‌های سه‌گانه فوق از اسرائیل، یعنی ماهیت نژادی و مذهبی یهودی- صهیونیستی، توسعه‌طلبی سرزمینی و هژمونی‌طلبی منطقه‌ای، تصویری واضح‌تر از این رژیم در افهام دولت‌ها و ملته‌ای عربی و اسلامی ایجاد کرده و تصورات پیشین برخی از آنها را با چالش‌ها و تناقضات مهمی روبه‌رو کرده است. درحالی‌که در دوره قبل از اکتبر ۲۰۲۳، عادی‌سازی روابط با اسرائیل و پیشبرد ولو صوری راه‌حل دو دولتی و حتی شکل‌دهی به همکاری‌های امنیتی با رژیم در برابر ایران روندی کلیدی و برجسته بود، اکنون جهان عرب و اسلام خود را با واقعیت‌های متفاوتی در خصوص اسرائیل می‌بیند.

هر چند در مقاطعی تجاوزات و رویارویی اسرائیل با بازیگران محور مقاومت در قالب‌های ایدئولوژیک یا رقابت‌های ژئوپلیتیک چند دهه اخیر تبیین شد، اما تجاوز رژیم به قطر واقعیت‌های عریان‌تری را در مورد آن نشان داد و حاوی پیام‌های مهم و کلیدی بود. مهم‌ترین این پیام‌ها این بود که اسرائیل برای دستیابی به اهداف توسعه‌طلبانه خود هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی‌شناسد و آمریکا نیز به‌رغم شراکت‌های موجود در عمل نمی‌تواند تضمینی امنیتی برای کشورهای خلیج فارس ایجاد کند.

نشست اضطراری دوحه با توجه به فقدان نتایج عملی، تا حد زیادی ادامه نشست‌های پیشین کشورهای عربی و اسلامی در خصوص اسرائیل محسوب شده است و نتوانسته به هیچ‌یک از ایده‌های مطرح، مانند تشکیل ائتلاف دفاعی در بین کشورهای عربی و اسلامی یا حتی تحریم سیاسی و اقتصادی رژیم، نزدیک شود. وضعیتی که از شکاف در منافع و شرایط هر یک از بازیگران، فشارها و ملاحظات غرب و به‌خصوص آمریکا و مولفه‌های دیگر ناشی شده است.

با‌این‌حال به‌رغم احساس ناکامی از سوی بسیاری در خصوص نتایج چنین نشست‌هایی، این واقعیت که اسرائیل در حال تبدیل شدن از شریکی احتمالی به تهدیدی خطرناک برای امنیت اغلب کشورها و ثبات منطقه‌ای است، ذهنیت تمامی رهبران منطقه را به شکل‌های مختلف تحت‌تاثیر قرار داده و لزوم هم‌اندیشی، گفت‌وگو و همکاری ولو در سطوح غیرعملیاتی را به‌عنوان ضرورتی راهبردی برای دولت‌های عربی و اسلامی به‌خصوص در غرب آسیا مطرح ساخته است. 

* عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی