ریشه‌های تهدید ونزوئلا

 ایالات‌متحده حضور نظامی خود را در کارائیب افزایش داده و گزارش‌ها حاکی از استقرار سه ناوشکن موشک‌انداز هدایت‌شونده و یک زیردریایی هسته‌ای، در کنار تقریبا ۴۵۰۰ملوان و تفنگدار دریایی است. این حضور نظامی اگرچه به‌ظاهر با این هدف توجیه شده است که مبارزه با قاچاق مواد مخدر را دنبال می‌کند، ولی نمی‌تواند باورپذیر باشد؛ زیرا ۷۴درصد کوکائین طبق گزارش سال۲۰۲۳ دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل از طریق اقیانوس آرام جریان دارد. همزمانی این حضور نظامی با ورود چین به سکوی شناور نفتی آلولا (Alula Floating Oil Platform)، نشان‌دهنده قصد احتمالی برای اعمال فشار بر رژیم مادورو و مقابله با نفوذ رو به رشد چین در بخش نفت ونزوئلا است. استقرار این سکوی نفتی پیشرفته چین در دریاچه ماراکایبو (Lake Maracaibo)، رخدادی است که همزمان دو جبهه حیاتی را برای ایالات‌متحده به چالش کشیده است: نظم انرژی جهانی و امنیت منطقه‌ای. در شرایطی که واشنگتن همچنان به دنبال تثبیت نقش خود در خاورمیانه و آسیا-پاسیفیک است، پکن آرام و حساب‌شده قدم به نیم‌کره غربی گذاشته و یکی از نمادین‌ترین معادلات ژئوپلیتیک را بر هم زده است.

ونزوئلا بزرگ‌ترین ذخایر نفتی اثبات‌شده جهان (۳۰۳‌میلیارد بشکه) را در اختیار دارد که ذخایر ۵۵‌میلیارد بشکه‌ای ایالات‌متحده را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. سرمایه‌گذاری مشترک چین و ونزوئلا که هدف آن افزایش تولید سکوی شناور آلولا به ۶۰هزار بشکه در روز تا سال۲۰۲۶ است، تهدیدی برای تغییر جریان نفت از پالایشگاه‌های آمریکایی است که پیش از تحریم‌ها در سال۲۰۱۹، روزانه تا ۵۰۰هزار بشکه نفت وارد می‌کردند. مشارکت محدود شورون با شرکت PDVSA که در دوران بایدن تمدید شد، اکنون تحت‌الشعاع اقدام جسورانه‌تر چین قرار گرفته و نگرانی ایالات‌متحده را در مورد از دست دادن نفوذ در یک بازار کلیدی انرژی برانگیخته است.

ایالات‌متحده در سال۲۰۱۹ تحریم‌هایی را علیه شرکت PDVSA اعمال کرد تا مادورو را تحت‌فشار قرار دهد؛ اما استفاده چین از انتقال کشتی به کشتی و سکوی آلولا یک راه‌حل را نشان می‌دهد و صادرات نفت ونزوئلا را در اوت ۲۰۲۵ (مرداد ۱۴۰۴) به ۹۶۶هزار و ۵۰۰بشکه در روز احیا کرد. این امر جنگ اقتصادی ایالات‌متحده را تضعیف می‌کند و درخواست‌ها برای اقدامات قوی‌تر را افزایش می‌دهد. ونزوئلا با این ذخایر اثبات‌شده، مدت‌هاست برای آمریکا یک «منبع خاموش» باقی‌مانده است؛ خاموشی‌ای که ناشی از تحریم‌های ۲۰۱۹ بود. چین اما با ورود آلولا معادله را تغییر داده است. این پروژه نه‌تنها ظرفیت تولید روزانه را افزایش می‌دهد، بلکه ابزار موثری برای دور زدن تحریم‌ها در اختیار کاراکاس قرار می‌دهد. صادرات نفت ونزوئلا که در سال‌های اخیر به پایین‌ترین سطح تاریخی رسیده بود، حالا با پشتوانه فناوری و سرمایه‌گذاری پکن دوباره در حال رشد است. برای واشنگتن، پیام روشن است: اگر بازار نفت سنگین ونزوئلا دوباره جان بگیرد، تامین‌کنندگان آمریکایی در خلیج مکزیک و کانادا با رقیبی جدی مواجه خواهند شد.

افزون بر این، حضور چین در صنعت انرژی آمریکای لاتین، موقعیت شرکت‌های غربی؛ به‌ویژه شرکای سنتی ونزوئلا مانند شورون را به حاشیه می‌برد. از منظر امنیتی، حضور چین در ونزوئلا به معنای نقض آشکار «دکترین مونرو» است؛ سیاستی که از قرن نوزدهم تاکنون، خط قرمز حضور قدرت‌های خارجی در نیم‌کره غربی محسوب می‌شد. واکنش آمریکا؛ اعزام ناوهای جنگی، زیردریایی اتمی و گسترش عملیات ضد مواد مخدر در کارائیب، نشان می‌دهد که واشنگتن این حضور را نه صرفا اقتصادی، بلکه تهدیدی ژئوپلیتیک می‌داند. واقعیت این است که سرمایه‌گذاری چین در ونزوئلا می‌تواند در آینده بستر نفوذ اطلاعاتی، امنیتی و حتی نظامی را فراهم کند. تجربه‌های مشابه چین در بندر جیبوتی یا پروژه‌های کریدوری پاکستان ثابت می‌کند که فاصله میان «اقتصاد» و «امنیت» در راهبرد پکن بسیار باریک است.

واکنش ایالات‌متحده به استقرار سکوی نفتی شناور چینی در ونزوئلا، به‌ویژه با توجه به زمان و زمینه تحولات اخیر، ترکیبی از نگرانی‌های استراتژیک، اقتصادی و ژئوپلیتیک را نشان می‌دهد. استقرار آلولا تنها آغاز یک پروژه صنعتی نیست، بلکه نقطه ورود چین به قلب ژئوپلیتیک نیم‌کره غربی است. این اقدام می‌تواند اتحادهای جهانی انرژی را تغییر شکل دهد؛ به‌طوری‌که نفت، طلا، لیتیوم و عناصر خاکی کمیاب ونزوئلا به دژ چین در نزدیکی مرزهای ایالات‌متحده تبدیل شود. آمریکا با همه ابزارهای دیپلماتیک، تحریمی و نظامی‌اش نمی‌تواند این واقعیت را نادیده بگیرد: نظم انرژی و امنیتی که یک قرن بر آن مسلط بوده، اکنون با چالش بازیگری نوین مواجه است.

سرنوشت تقابل واشنگتن و پکن در آمریکای لاتین می‌تواند یکی از تعیین‌کننده‌ترین خطوط شکاف در نظم جهانی دهه آینده باشد. آمریکا اکنون با معمایی دوگانه روبه‌روست: ۱. پذیرش حضور چین در آمریکای لاتین و به رسمیت شناختن پایان انحصار تاریخی خود. ۲. افزایش فشار و حضور نظامی-اقتصادی در منطقه‌ای که برای افکار عمومی داخلی، اهمیت استراتژیک آن کمتر از خاورمیانه یا آسیا جلوه داده می‌شود. هر دو گزینه هزینه‌زا هستند؛ گزینه نخست به معنای عقب‌نشینی ژئوپلیتیک و گزینه دوم به معنای ورود به یک رقابت فرسایشی در جغرافیایی است که حتی متحدان سنتی آمریکا هم مایل به تقابل مستقیم با چین در آن نیستند.

*   وکیل پایه یک دادگستری