آزمون بازسازی جامعه
روز بعد، وزارت خارجه ایالات متحده برای نخستین بار فجایعی را که در منطقه دارفور غربی سودان رخ میدهد، نسلکشی توصیف کرد؛ با استناد به کشتار نظاممند مردان و پسران و خشونتهای جنسی علیه زنان و دختران از جامعه مسالیت. در این بیانیه، نیروهای شبهنظامی «نیروهای پشتیبانی سریع» یا RSF، که در نبرد با ارتش سودان درگیر است، عامل پاکسازی قومی معرفی شد. دولت بایدن پیشتر نیز RSF را مسوول نسلکشی دانسته بود. اعلام وقوع نسلکشی یک چیز است؛ اما اقدام فوری برای کاهش رنج انسانها اهمیت بسیار بیشتری دارد.
ایالات متحده و جهان نباید از عمل باز بمانند. بیانیه وزارت خارجه درست در آستانه سالگرد فاجعهای دیگر صادر شد. پنجاه سال پیش، در ۱۷ آوریل ۱۹۷۵، گروه خمرهای سرخ کنترل پایتخت کامبوج، پنومپن، را به دست گرفت و آزمایشی برای بازسازی جامعه را آغاز کرد؛ با نابودی نظاممند حرفهایها، بازرگانان، روشنفکران و اقلیتهای قومی. تا سهمیلیون نفر در طول نزدیک به چهار سال نسلکشی بر اثر اعدامهای فوری، کار اجباری و گرسنگی جان باختند. این فاجعه نیز در سایه بیتفاوتی جهان رخ داد. در آن زمان، آمریکا از آسیای جنوبشرقی عقبنشینی میکرد و از شکست تحقیرآمیز خود در ویتنام زخم خورده بود. در یادداشتی در سال ۱۹۷۶ از مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جرالد فورد، برنت اسکاوکرافت، گزارشهایی از اعدامهای گسترده مقامات سابق، نظامیان، معلمان، دانشجویان و هر کسی که نشانهای از تحصیلکردگی داشت، مطرح شده بود. اما نه فورد و نه جانشین او، جیمی کارتر، اقدامی برای متوقف کردن این خونریزی نکردند، یا حتی برای آگاهیرسانی درباره آن نکوشیدند.
اکنون که دولت ترامپ وقوع نسلکشی در سودان را به رسمیت شناخته، پرسش این است: ایالات متحده برای پایان دادن به این نسلکشی چه میتواند انجام دهد؟ جنگ داخلی سودان راهحل سادهای ندارد. این درگیری از رقابت بر سر قدرت میان دو ژنرال آغاز شد که زمانی متحد بودند: ژنرال عبدالفتاح البرهان، فرمانده نیروهای مسلح، و محمد حمدان دگالو، معروف به «حمیدتی»، فرمانده نیروهای RSF که بازماندهای از شبهنظامیان «جنجوید» در دهه ۲۰۰۰ است؛ همان گروهی که در نخستین نسلکشی سودان، دارفور را به وحشت انداخت. هنگامی که اتحاد شکننده این دو ژنرال دو سال پیش فروپاشید، نبردهای توپخانهای و تانکهایشان بخش زیادی از پایتخت، خارطوم، را به ویرانه بدل کرد.
در اواخر مارس، به نظر میرسید در بنبست موجود پیشرفتی حاصل شده است؛ زمانی که نیروهای البرهان توانستند خارطوم را بازپس گیرند. اما حمیدتی به غرب عقبنشینی کرد، به دژ مستحکم خود در مناطق دارفور و کردفان، جایی که «دولت صلح و وحدت» رقیبی تشکیل داده است. او همچنین با گروهی شبهنظامی به نام «جنبش آزادیبخش خلق سودان – شمال» که بازماندهای از جنگ استقلال سودان جنوبی است، متحد شده است. اقدام حمیدتی برای اعلام تشکیل دولتی موازی، اکنون خطر تجزیه سودان را در پی دارد.
در همین حال، کشتار مردم مسالیت و دیگر اقلیتهای غیرعرب همچنان ادامه دارد. شرکتکنندگان در جنگ داخلی سودان ترکیبی ناپایدار از بازیگران منطقهای و بینالمللی با اهداف و رقابتهای دیرینه هستند. البرهان از حمایت مصر، عربستان سعودی و قطر برخوردار است. ایران نیز برای گسترش نفوذش تا دریای سرخ، از ارتش سودان پشتیبانی میکند و پهپاد و سلاح در اختیارش میگذارد. ترکیه نیز موشک و پهپاد ارسال کرده است. در سوی دیگر، RSF از سوی امارات متحده عربی و همچنین لیبی، چاد، جمهوری آفریقای مرکزی و سودان جنوبی حمایت میشود. حمیدتی همچنین در اتیوپی، اوگاندا و کنیا استقبال شده است. با چنین ترکیب انفجاریای، وسوسه چشمپوشی از ماجرا ممکن است قوی باشد اما این اشتباه خواهد بود؛ همانگونه که پنجاه سال پیش، نادیده گرفتن قتلعامهای کامبوج اشتباه بود. اقدام قاطع لزوما به معنا مداخله نظامی مستقیم نیست.
دولت ترامپ میتواند فروش سلاح به امارات را متوقف کرده و تا زمانی که این کشور حمایت نظامی و مالی از RSF حمیدتی را پایان ندهد، تحریمهایی اعمال کند. سایر کشورهایی که به نظر میرسد از RSF حمایت میکنند نیز باید هشدار دریافت کنند. همچنین ایالات متحده باید فرستادهای ویژه به منطقه منصوب کند تا با فشار بر مصر، عربستان سعودی و دیگر متحدان خود، دیپلماسی را برای نشاندن طرفها بر سر میز مذاکره فعال کند. دونالد ترامپ میخواهد بهعنوان یک میانجی صلح شناخته شود. شاید سودان در صدر اولویتهای او نباشد، اما بااینحال باید توجهش را جلب کند. با کمک به دستیابی به توافق صلح در سودان، او میتواند یک نسلکشی را متوقف کند و به بزرگترین کابوس انسانی جهان پایان دهد.