فرصت یا تهدید؟
گزارش جدید OECD در سال ۲۰۲۴نشان میدهد که هوش مصنوعی در صورت استفاده صحیح میتواند بهرهوری را افزایش دهد، کیفیت تصمیمگیری را بالا ببرد و شکاف مهارت را کاهش دهد. اما نکته مهم این است که تاثیر هوش مصنوعی یکسویه نیست. این فناوری در کنار فرصتهای بزرگ، دارای ریسکها، پیچیدگیها و ناهمگونیهایی است که اگر مدیریت نشوند، نهتنها بهرهوری را افزایش نمیدهند، بلکه ممکن است آن را کاهش دهند. این فناوری میتواند هم شتابدهنده رشد باشد و هم ایجادکننده پیچیدگی و نابرابری جدید.
برای اقتصاد ایران که سالهاست با بهرهوری پایین و فاصله زیاد با اقتصادهای پیشرفته مواجه است، این دوگانگی اهمیت بسیار زیادی دارد. ایران هم ظرفیت جهش دارد و هم در معرض خطر عقبماندگی بیشتر. پرسش اصلی این نیست که «هوش مصنوعی چقدر توان دارد؟»، بلکه این است که «ایران چقدر آماده استفاده از این توان است؟».
روی مثبت: چرا هوش مصنوعی میتواند بهرهوری را جهش دهد؟
۱) تقویت مهارت نیروی کار و جبران شکاف مهارتی: مطالعه OECD تاکید میکند که هوش مصنوعی بهویژه در اقتصادهایی که شکاف مهارت وجود دارد، میتواند بهرهوری را سریعتر افزایش دهد، زیرا هوش مصنوعی بخشی از وظایف پیچیده را خود انجام میدهد و کارکنان با مهارت متوسط هم میتوانند کارهای دشوارترتر را با کمک آن انجام دهند.
۲) بهبود تصمیمگیری: طبق یافتههای OECD صنایع دادهمحور بیشترین بهرهوری را از هوش مصنوعی خواهند داشت. هوش مصنوعی میتواند تصمیمگیری را سریعتر، دقیقتر و مبتنی بر دادههای بیشتر کند. در ایران بخشهایی مانند نفت، انرژی، بانکداری و بیمه با حجم دادههای بزرگ کار میکنند، بنابراین اثر هوش مصنوعی در این حوزهها بهسرعت قابل مشاهده است.
۳) حذف کارهای کمارزش و آزادسازی ظرفیت کارکنان: این فناوری با خودکارسازی کارهای تکراری زمان کارکنان را آزاد میکند تا روی فعالیتهای مهمتر و ارزشآفرینتر تمرکز کنند. در کشوری که نیروی انسانی غالبا درگیر کارهای اداری تکراری است، این تحول میتواند بهرهوری را به شکل چشمگیری افزایش دهد.
روی منفی: کجا ممکن است هوش مصنوعی بهرهوری را کاهش دهد؟
۱) توهم بهرهوری و برداشت اشتباه از نتایج: ممکن است اثر واقعی هوش مصنوعی بیشتر یا کمتر از مقدار واقعی برآورد شود. این هشدار برای ایران مهم است چون ممکن است سازمانها تصور کنند که هوش مصنوعی بهرهوری را بالا برده است، اما در واقع فقط سرعت وظایف زیاد شده، نه بهرهوری نهایی.
۲) عدم بازطراحی: سازمانهایی که فقط ابزارهای هوش مصنوعی را بدون بازطراحی فرآیندها وارد میکنند، تقریبا هیچ بهرهوری قابلتوجهی کسب نمیکنند. اگر سازمانها بدون اصلاح فرآیندها ابزار جدید اضافه کنند، باعث پیچیدگی بیشتر، سردرگمی کارکنان، افزایش خطا و در نهایت باعث کاهش بهرهوری میشود. شرکتهای موفق، مدلهای ترکیبی انسان-ماشین ساختهاند و برخلاف تصور اولیه، نهتنها نیروی انسانی را حذف نکردهاند، بلکه نقش کارکنان را بازتعریف کردهاند. هوش مصنوعی تصمیم اولیه را میدهد و انسان کنترل، ارزیابی و تصمیم نهایی را انجام میدهد. این همکاری بین انسان و ماشین باعث کاهش خطا و افزایش کیفیت شده است. در ایران ساخت چنین مدلهایی میتواند مانع جانشینی نیروی انسانی و ایجاد بیکاری شود.
۳) اثرات نامتوازن بر اشتغال: هوش مصنوعی میتواند هم شغل حذف کند، هم شغل بسازد. اگر مهارتها ارتقا پیدا نکنند، حذف شغلها بیشتر از ایجاد آنها خواهد بود. ایران به دلیل ضعف در آموزش مهارتهای نوآورانه، با خطر جانشینی نیروی انسانی مواجه است. این تهدید اگر مدیریت نشود، میتواند به نابرابری و بیکاری جدید منجر شود.
۴) نابرابری بین شرکتها: منافع هوش مصنوعی ابتدا به شرکتهای بزرگ و سپس به شرکتهای کوچک و متوسط میرسد. شرکتهای بزرگ دادههای بهتر، سرمایه بیشتر و تیم تخصصی فناوری دارند اما شرکتهای کوچک معمولا از این مزایا محروماند. در ایران که شرکتهای کوچک و متوسط ستون اصلی اشتغال هستند، این شکاف میتواند نابرابری بهرهوری را عمیقتر کند.
هوش مصنوعی یک فرصت است یا تهدید؟
برای این پرسش پاسخ قطعی وجود ندارد اما یک معیار روشن وجود دارد: فرصت زمانی محقق میشود که فرآیندها بازطراحی شوند، کارکنان آموزش ببینند، دسترسی SMEها به هوش مصنوعی فراهم باشد، دادهها تمیز و قابل استفاده باشند و شرکتهای کوچک و متوسط هم بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. در این صورت هوش مصنوعی میتواند همان موتور بهرهوری باشد. به عبارتی دیگر، آنچه بهرهوری را تعیین میکند توانایی جذب فناوری است نه فقط دسترسی به ابزار. کشورهایی که کیفیت داده بالاتری دارند، ساختار سازمانی منعطفتری دارند و مهارتهای مدیریتی پیشرفتهتری دارند توانستهاند از هوش مصنوعی، ارزش بیشتری خلق کنند.
علاوهبراین، سیاستگذاری شفاف و پایدار یک مزیت کلیدی برای استفاده بهتر از هوش مصنوعی است. دولتهایی که قوانین شفاف، پایدار و قابل پیشبینی در حوزه داده، امنیت، آموزش و سرمایهگذاری ایجاد کردهاند، موفقتر بودهاند. ثبات سیاسی اعتماد شرکتها را بالا میبرد و باعث میشود سرمایهگذاری بلندمدت در هوش مصنوعی مقرونبهصرفه و کمریسک باشد. تهدید زمانی ایجاد میشود که فقط ابزار به سازمان تزریق شود، مهارتها ارتقا پیدا نکنند، ساختارهای اداری تغییر نکنند و تحول فقط محدود به چند سازمان بزرگ باشد. در این شرایط بهرهوری واقعی نهتنها بالا نمیرود، بلکه ممکن است کاهش هم پیدا کند.
میتوان نتیجه گرفت که هوش مصنوعی ذاتا بهرهوری را افزایش نمیدهد، بلکه بهرهوری را فقط در اقتصادهایی بالا میبرد که آماده جذب آن باشند. برای ایران که سالها با رشد بهرهوری پایین مواجه بوده، هوش مصنوعی یک فرصت تاریخی است؛ فرصتی که اگر با آموزش مهارتها، اصلاح ساختارها و گسترش دسترسی همراه نشود، نهتنها بهرهوری را افزایش نمیدهد، بلکه میتواند باعث کاهش بهرهوری و نابرابری بیشتر شود. بنابراین پرسش اصلی این نیست که آیا «هوش مصنوعی بهرهوری را افزایش میدهد یا تهدید ایجاد میکند؟» بلکه این است که «اقتصاد ایران چطور میخواهد با هوش مصنوعی برخورد کند»؟
* دانشآموخته دکتری اقتصاد