حق تعیین سرنوشت
این پیروزی نهتنها تاریخساز است بلکه نمادی از قدرت دموکراسی در آمریکا است. شهری که بیش از ۸میلیون نفر جمعیت دارد و اقتصاد آن معادل تولید ناخالص داخلی کشورهایی مانند سوئد است، اکنون توسط فردی رهبری خواهد شد که اهداف انتخاباتیاش بر پایه عدالت اجتماعی، مسکن مقرونبهصرفه (کنترل اجارهبها) و اصلاح سیستم پلیس بنا شده بود. اما فراتر از این رویداد محلی، انتخاب ممدانی به ما یادآوری میکند که دموکراسی یک معمای شیرین است؛ سیستمی که آزادی بیقیدوشرط برای مشارکت را با ریسکهای ذاتی آن ترکیب میکند، اما در نهایت به آگاهیبخشی، رشد فکری و آیندهای بهتر برای شهروندان میانجامد.
دموکراسی؛ ابزار حکمرانی ملی
اصل محوری دموکراسی، حق تعیین سرنوشت شهروندان است؛ مفهومی که ریشه در فلسفه سیاسی مدرن دارد و در اسنادی چون اعلامیه استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) تبلور یافته. ماده ۲۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید میکند که «اراده مردم باید مبنای اقتدار حکومت باشد» و این اراده از طریق انتخابات دورهای، آزاد و عادلانه ابراز شود. در ایالات متحده، این اصل توسط متمم چهاردهم قانون اساسی تضمین میشود که حقوق برابر شهروندی را بدون تبعیض نژادی، مذهبی یا ایدئولوژیکی برقرار میکند. انتخاب ممدانی گواهی بر این قانون است؛ او، بهعنوان یک مسلمان سوسیالیست که والدینش از رژیم استبدادی ایدی امین در اوگاندا گریختهاند، بدون هیچ فیلتر ایدئولوژیکی وارد میدان شد. سیستم انتخاباتی آمریکا، با قوانین فدرال مانند قانون حقوق رأیدهی (۱۹۶۵) و مقررات ایالتی نیویورک، این ورود را تسهیل کرد و نشان داد که دموکراسی واقعی، قدرت را نه براساس پیشینه، بلکه بر اساس آرای مردم توزیع میکند.
تجربیات تاریخی از دموکراسی
بااینحال، این آزادی ورود جنبهای دوگانه دارد و میتواند خطرناک باشد. تاریخ نشان میدهد که دموکراسیها گاهی قربانی عوامفریبی میشوند، جایی که رهبران با شعارهای سادهانگارانه و پوپولیستی به قدرت میرسند. برای مثال، در آلمان وایمار دهه ۱۹۳۰، آدولف هیتلر از طریق انتخابات دموکراتیک به صدارت رسید و با وعدههای ملیگرایانه، جامعه را به فاجعه کشاند. در دوران معاصر، انتخاب رودریگو دوترته در فیلیپین (۲۰۱۶) با شعار «جنگ علیه مواد مخدر» منجر به هزاران کشته خارج از چارچوب قضایی شد، یا انتخاب ژائیر بولسونارو در برزیل (۲۰۱۸) که با وعدههای ضدفساد، سیاستهای زیستمحیطی مخربی را پیش برد و جنگلهای آمازون را تهدید کرد. انتخاب ممدانی نیز میتواند ریسکهایی داشته باشد؛ ایدئولوژی سوسیالیستی او، که بر مالیات سنگین بر ثروتمندان و برنامههای اجتماعی تاکید دارد، ممکن است مقاومت محافظهکاران را برانگیزد و به چالشهای اقتصادی کوتاهمدت منجر شود. اما همین جا معمای دموکراسی شیرین میشود، زیرا این سیستم مکانیسمهای خوداصلاحی دارد که هزینههای اولیه را به آگاهی بلندمدت تبدیل میکند.
یکی از مزایای برجسته دموکراسی، نقش آن در آگاهیبخشی عمومی است. برخلاف رژیمهای اقتدارگرا که رسانهها را کنترل میکنند، دموکراسیها با آزادی بیان و رسانههای مستقل، شهروندان را توانمند میسازند تا دروغهای پوپولیستی را افشا کنند. برای نمونه، پس از برگزیت در بریتانیا، جایی که کمپین خروج از اتحادیه اروپا با وعدههای اغراقآمیز مانند «۳۵۰میلیون پوند در هفته برای خدمات بهداشتی» رای آورد، افشاگریهای رسانهای مانند گزارشهای گاردین و بیبیسی منجر به کاهش حمایت از پوپولیسم در انتخابات بعدی شد.
همچنین مطالعهای از سوی موسسه بروکینگز در ۲۰۲۴ نشان داد که شهرهایی با رهبران متنوع، مانند شیکاگو تحت رهبری براندون جانسون (سوسیالیست سیاهپوست)، سطوح بالاتری از مشارکت مدنی و کاهش جرائم را تجربه میکنند، زیرا شهروندان احساس نمایندگی بیشتری میکنند.
مقایسه تطبیقی کشورهای دیگر
از منظر تطبیقی، مقایسه دموکراسی آمریکایی با سیستمهای دیگر مزایای آن را برجسته میکند. در هند، بزرگترین دموکراسی جهان، انتخاب نارندرا مودی (۲۰۱۴) با شعارهای ملیگرایانه هندو، منجر به افزایش تنشهای مذهبی شد اما مکانیسمهای دموکراتیک مانند دادگاه عالی و رسانههای مستقل، توانستهاند برخی سیاستهای تبعیضآمیز را تعدیل کنند. در مقابل، در ترکیه رجب طیب اردوغان، که از طریق انتخابات به قدرت رسید اما سپس رسانهها را سرکوب کرد، دموکراسی به اقتدارگرایی تبدیل شد. باید توجه داشت که عدم ورود افراد متنوع به کارزار انتخاباتی منجر به رکود سیاسی و اعتراضات مداوم مردمی خواهد شد.
در کانادا، انتخاب جگمیت سینگ، رهبر حزب دموکرات نوین (۲۰۱۷)، که سیکمذهب و مهاجر است، به سیاستهای حمایتی از مهاجران منجر شد و رضایت عمومی را افزایش داد. این نمونهها نشان میدهد که دموکراسی، با ریسکهایش، شهروندان را ملزم به رشد فکری میکند؛ زیرا آنها باید با آموزش مدنی، در مورد حقوق شهروندی و گفتوگوی عمومی، انتخابهای آگاهانهتری انجام دهند.
نکات پایانی
دموکراسی مزایای دیگری نیز دارد که آیندهای روشنتر را نوید میدهد. نخست، اینکه نوآوری اقتصادی را تقویت میکند؛ نیویورک، با جذب استعدادهای جهانی از طریق سیستمهای باز، به مرکزی برای فناوری و استارتآپها تبدیل شده، جایی که شرکتهایی مانند گوگل و آمازون از تنوع نیروی کار سود میبرند. دوم، دموکراسی حقوق بشر را پیش میبرد، زیرا رهبران منتخب باید پاسخگو باشند. به طور مثال در سوئد، جایی که سیستم پارلمانی باز منجر به رتبه اول در شاخص حقوق بشر شده است. سوم، فساد را کاهش میدهد؛ دموکراسیهای قوی مانند دانمارک، با نظارت عمومی، سطوح فساد پایینی دارند.
در نهایت باید بیان کرد که پیروزی زهران ممدانی درسی جهانی برای جوامع در حال مبارزه با پوپولیسم و اقتدارگرایی خواهد داشت. این رویداد تاکید میکند که حق تعیین سرنوشت، هرچند پرهزینه مانند بحرانهای اقتصادی یا اجتماعی اولیه، کلیدی برای توسعه پایدار است. دموکراسی شهروندان را از قربانیان سیاست به معماران آینده تبدیل میکند و با ابزارهایی چون رسانههای آزاد، قوه قضائیه مستقل و آموزش عمومی، حقیقت را آشکار میسازد.
* پژوهشگر حکمرانی