مسیر سخت توسعه ایران

در نتیجه امکان پیشبینی آینده، میان مردم بهشدت کاهش یافته و نگرانیها نسبت به فردا بیش از پیش دامن زده است. حقیقت تلخ این است که پس از دو دهه مذاکره اکنون در نقطهای ایستادهایم که نهتنها سایه تحریمها، بلکه حتی تهدید تشدید درگیری و جنگ نیز بر سر کشور سنگینی میکند. از این موضوعات که بگذریم، چیزی که در این دو دهه از دست دادیم نه فقط عمرمان، بلکه هزینه فرصتهایی بود که اقتصاد ایران در مقایسه با رقبای منطقهای خودش از دست داد. فرصت رشد و توسعهای که در رهگذر آن میتوانست برای مردم خلق رفاه و امنیت کند. به نظر نمیآید بهزودی بتوانیم حتی به شرایط دو دهه قبل برگردیم.
برای اینکه به عمق این ادعا پی ببرید، براساس دیتاهای بانک جهانی تولید ناخالص داخلی ایران و عربستان در سال ۲٠٠۹ در حدود ۴۳٠میلیارد دلار بود. بهعبارتی سایز اقتصاد ایران و عربستان در آن سالها تقریبا برابر بود. اما تشدید تحریمهای سیاسی علیه ما در آن سالها در کنار استفادهای که عربستان از توسعه ظرفیتهای داخلی مثل ایجاد فضای باز سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همزمان توسعه دیپلماسی بینالمللی و اتخاذ تدابیر عقلایی در صحنه بینالملل انجام داد، سبب شد تا سال ۲٠۲۴ اقتصاد عربستان حدودا سه برابر بزرگتر از اقتصاد ایران شود. نکته حائز اهمیتی که عربستان به آن اهتمام جدی ورزید، همکاری همهجانبه با کشورهای شرقی و غربی در راستای رشد و توسعه همهجانبه کشور بود. زدودن سیاستی که هیچ کشوری نه همیشه دوست و نه همیشه دشمن است، بلکه اقتضای شرایط بینالمللی این دوستی و دشمنی را باز تعریف میکند.
لازم به ذکر است که نمیتوان با ایجاد وضعیت اضطراری و امنیتی صحبت از رشد و توسعه کرد. زیرا ماهیت سرمایه ریسکگریز است. اقتصاد برای رشد و سرمایهگذاری نیاز به ثبات و آرامش چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی دارد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اندازه کل اقتصاد ایران به اندازه فقط یکدهم شرکت انویدیای آمریکایی است. توجه کنید که گفتیم فقط یکدهم یک شرکت حوزه تکنولوژی؛ در صورتی که اقتصاد آمریکا از دهها شرکت بزرگ اینچنینی تشکیل شده است.
این موضوع را نباید به مثابه خود تحقیری ملی قلمداد کرد، بلکه باید به دنبال چرایی برونرفت از این شرایط باشیم. طبیعی است که اگر نتوانیم سیاستهایمان را با نظم بینالمللی همسو کنیم، شانسی برای رشد و توسعه همهجانبه نخواهیم داشت. این را بدانیم که کشورهای نامبرده مثل آمریکا وزن سنگینی در اقتصاد جهانی دارند و بدون همکاری با آنها دچار چالشهای اساسی خواهیم شد، شاید بپرسید چگونه؟
هیچ کشوری براساس عرف و منطق حکمرانی بینالمللی، حاضر نیست بهخاطر مبادله تجاری با ما خود را از بازارهای با تراکنش سنگین مالی محروم نماید. این در شرایطی بود که ما این سالها تحت تحریمهای فقط آمریکا بودیم و با کشورهای دیگر حوزه بینالملل شاید چالش داشتیم، اما تحریم مطلق نبودیم. حال در چنین شرایطی در صورت بازگشتن تحریمهای بینالمللی بیم آن میرود که به انزوای بینالمللی دچار شویم. در بهترین حالت ممکن شاید بتوانیم با اتکا به ظرفیتهای داخلی توسعه نامتوازن ایجاد کنیم؛ یعنی برای مثال صنایع موشکی هایتک داشته باشیم اما به موازات آن صنعت خودرو ضعیف داشته باشیم که متعاقبا این مدل توسعه سبب آسایش و رفاه مردم و خلق ثروت ملی نخواهد شد.
برای کشورهایی مثل ایران که مبتلا به ساختار بیمارگونه نفتی هستند، از آنجا که اداره امور کشور براساس درآمدهای نفتی است، شرایطی مثل تحریم سبب میشود که فروش نفت یا دیگر منابعمان کاهش یابد؛ در نتیجه درآمدمان نیز کاهش پیدا میکند. کاهش درآمد نفتی خودش را در کسری بودجه دولت نشان میدهد. دولت برای جبران این کسری اقدام به بالا بردن نقدینگی یا بهعبارتی چاپ پول میکند. این موضوع سبب شکلگیری یک چرخه معیوب و به وجود آمدن تورم مزمن میشود.
تورم سبب شکلگیری فقر، ناامنی اقتصادی و آسیبهای جبرانناپذیر روانی در اجتماع میشود. به سبب گسترش فقر، میزان جرم و بزهکاری در جامعه گسترش مییابد. عنصر فقر سبب کاهش کیفیت شاخصهای درمان و آموزش میشود. به بیان اندرو دیکسون وایت، تورم سبب گسترش بیاخلاقی و فروپاشی بنیانهای اجتماعی میشود. به واسطه تحریمها در این سالها سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد ایران رخ نداده است. همین امر سبب شده که ما با صنایعی روبهرو باشیم که نهتنها سرمایهگذاری درونشان به سبب شرایط ناپایدار اقتصادی اتفاق نیفتاده، بلکه به سبب تحریمها نتوانستند تکنولوژیهای روز دنیا را نیز وارد کنند. این موضوع بهمثابه آن است که شما با دستهای از صنایع روبهرو هستید که نه تنها خلق بهرهوری نکردند و به رشد اقتصاد کمک نکردند، بلکه در خطر سقوط و اضمحلال قرار دارند. در چنین شرایطی کشور با واقعیتی تلخ روبهروست، صنایع تولیدی که یکی پس از دیگری در معرض رکود قرار گرفتهاند و از سوی دیگر هزاران کارگر و نیروی انسانی این بخشها با خطر اخراج و بیکاری مواجهاند.
پس بهراحتی مشاهده میکنید که تحریمها نهتنها اقتصاد را هدف گرفت بلکه شاخصهای حوزه اجتماع، اشتغال، فرهنگ، آموزش، سلامت، محیط زیست و... را با خود به زیر کشید. برخی ناظران برای حل این موضوعات دنبال پاک کردن صورتمساله رفتند و به جای پیشنهاد حلوفصل منازعات بینالمللی ارائه طریقی برای رشد اقتصادی و کنترل تورم دادند. بله، بهخودیخود مساله تورم یک موضوع داخلی است اما نه برای کشوری که اقتصادش به فروش نفت گره خورده است. آیا میتوان کشوری را که بخش عمده درآمدش بر پایه فروش منابع استوار است، با چنین موقعیت جغرافیای سیاسی در انزوا نگاه داشت و از ارتباط با جهان محروم کرد و در عین حال انتظار داشت همهچیز بهخوبی پیش برود؟
همواره معتقدیم که باید به توسعه زیرساختهای ملی و رشد ظرفیتهای داخلی توجه و اهتمام جدی ورزید. اما بدون صلح و آرامش در عرصه بینالملل چنین امری بیش از یک سراب نخواهد بود. باید از طرح تئوریهای توطئه و نگاه امنیتیسازی حتیالامکان فاصله گرفت و بدانیم اگر کشورهای حاشیه خلیجفارس در همین شرایط نظم بینالمللی توانستند، پس ما نیز خواهیم توانست. اکنون زمان آن رسیده است که یک خودسنجی ملی صادقانه از عملکرد دو دهه گذشته خود داشته باشیم و با شجاعت ببینیم امروز در کدام قله تاثیرگذار جهانی ایستادهایم. نباید فراموش کنیم که باید دست به اقدام زد، پیش از آنکه دیگر خیلی دیر شود.
* پژوهشگر اقتصادی