پیشران تازه دیپلماسی اقتصادی

این سفر، علاوه‌بر کارکردهای آشکار سیاسی، حامل یک پیام راهبردی بود: ایران در حال بازآرایی تعاملات خارجی خود در چارچوب نظم اقتصادی نوظهور آسیا و اوراسیا است؛ نظمی که در ماه‌های اخیر نیز از سوی رئیس‌‌‌‌‌‌جمهور مورد تاکید قرار گرفته‌است.

سفر محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌‌‌‌‌‌جمهور، به مسکو و مشارکت او در نشست نخست‌‌‌‌‌‌وزیران سازمان همکاری شانگهای(SCO) را نمی‌توان در سطح یک دیدار دوجانبه معمولی تفسیر کرد. این سفر در مقطعی حساس انجام شد؛ زمانی‌که فعال‌شدن مکانیسم ماشه ‌بار دیگر پرونده ایران را به سطح بالایی از فشارهای حقوقی و دیپلماتیک رسانده و منطقه غرب آسیا پس از جنگ دوازده‌‌‌‌‌‌روزه با بی‌‌‌‌‌‌ثباتی تازه‌‌‌‌‌‌ای روبه‌رو شده‌است. در چنین شرایطی، حرکت ایران به سمت سازوکارهای شرقی از شانگهای تا بریکس و اتحادیه اقتصادی اوراسیا(EAEU) اهمیتی بیش از گذشته پیدا‌کرده و سفر عارف نیز در همین چارچوب قابل‌ارزیابی است.

نخستین نکته قابل‌توجه درباره این سفر، تلاقی زمانی آن با تغییرات ساختاری در نظم اقتصادی آسیایی است. طی دو سال‌گذشته مجموعه‌‌‌‌‌‌ای از تحولات از گسترش بریکس گرفته تا تقویت نقش چین در زنجیره‌های تامین آسیا و اوراسیا به شکل‌گیری یک معماری اقتصادی نوین کمک کرده‌است؛ معماری‌‌‌‌‌‌ که تلاش می‌کند کانال‌های مالی، بانکی و ترانزیتی را از آسیب‌پذیری‌‌‌‌‌‌های سنتی دور کند و در‌برابر تکانه‌‌‌‌‌‌های ژئوپلیتیک مقاوم‌‌‌‌‌‌تر سازد. ایران نیز در پی یافتن جایگاه پایدار در این معماری است و سفر معاون اول رئیس‌‌‌‌‌‌جمهور یکی از نقاط جدی ورود به این روند محسوب می‌شود.

در سطح دوجانبه، سفر عارف پیام روشنی درباره هماهنگی راهبردی ایران و روسیه داشت. مسکو که طی سال‌های اخیر به سمت آسیا چرخش یافته، امروز به‌‌‌‌‌‌طور فزاینده‌ای به تقویت مسیرهای زمینی و دریایی بین‌المللی و تنوع‌‌‌‌‌‌بخشی به روابط مالی خود نیاز دارد. ایران نیز در شرایط جدید تحریمی، بیش از هر زمان دیگری به تقویت کریدورهای ترانزیتی، گسترش مبادلات غیردلاری و ایجاد ظرفیت‌‌‌‌‌‌های بانکی سازگار با شرایط فشار وابسته است. گفت‌وگوهای انجام‌شده درباره تسریع در پروژه خط‌‌‌‌‌‌آهن رشت–آستارا، توسعه کریدور شمال–جنوب، امکان‌‌‌‌‌‌سنجی مسیرهای ترکیبی چین–قزاقستان–ایران و همچنین پیوند پلتفرم‌های پرداخت الکترونیک، نشان می‌دهد؛ دو کشور همکاری اقتصادی را در سطحی ساختاری دنبال می‌کنند.

در سطح چندجانبه، نشست نخست‌‌‌‌‌‌وزیران شانگهای سکویی کلیدی برای طرح نگاه اقتصادی ایران بود. برخلاف تصور عمومی که شانگهای را عمدتا سازمانی امنیت‌‌‌‌‌‌محور معرفی می‌کند، این نهاد در سال‌های اخیر به‌‌‌‌‌‌تدریج به یک بازیگر اقتصادی هرچند در حال شکل‌گیری تبدیل شده‌است. ایران در این نشست بر گسترش تسویه‌‌‌‌‌‌های ارزی محلی، تقویت سازوکارهای همکاری مالی و ایجاد ظرفیت‌‌‌‌‌‌های جدید سرمایه‌گذاری منطقه‌ای تاکید کرد. هرچند برخی از این ایده‌‌‌‌‌‌ها پیش‌‌‌‌‌‌تر نیز مطرح شده‌بود، اما تلاقی آن با شرایط جدید تحریمی و وضعیت پساجنگ به آنها معنا و کارکرد تازه‌‌‌‌‌‌ای می‌دهد.

این نکته نیز اهمیت دارد که نگاه ایران به شانگهای، بریکس و اوراسیا یک نگاه مکمل است. همان‌طور که رئیس‌‌‌‌‌‌جمهور طی روزهای اخیر اشاره کرده، اتفاقات چند هفته گذشته نشان‌ داده‌ که در این سه بلوک، فضاهایی برای گشایش‌های جدید در سیاست خارجی ایران فراهم شده‌است. شانگهای ظرفیت امنیتی–اقتصادی دارد، بریکس ظرفیت مالی و ارزی و اوراسیا ظرفیت تجاری و تعرفه‌‌‌‌‌‌ای؛ ترکیب این سه، می‌تواند بخش قابل‌توجهی از فشار ناشی از تحریم‌ها و انزوای مالی بین‌المللی را خنثی کند، البته به شرط آنکه پیگیری ایران منسجم و هماهنگ باشد.

در این میان، نقش چین به‌عنوان بازیگری که ساختارهای اقتصادی اوراسیا را در سال‌های اخیر بازتعریف کرده، در سفر عارف به‌‌‌‌‌‌طور مستقیم اعلام نشد اما در پس‌‌‌‌‌‌زمینه‌‌‌‌‌‌ وقایع کاملا مشهود بود. بخش مهمی از مسیرهای زمینی و ترانزیتی منطقه، یا به طرح «کمربند و راه» پیوند دارند یا در حاشیه آن تعریف شده‌اند. همچنین تلاش برای کاهش وابستگی به دلار در تجارت منطقه‌ای به‌‌‌‌‌‌طور طبیعی با سیاست‌های مالی چین هم‌‌‌‌‌‌راستا است. از این منظر، مشارکت فعال ایران در نشست‌های شانگهای، به‌ویژه در دوره‌‌‌‌‌‌ای که طرح‌های اقتصادی قاره‌‌‌‌‌‌ای در حال بازآرایی دوباره هستند، اهمیت مضاعفی دارد.

در فضای منطقه‌ای نیز سفر عارف در شرایطی صورت‌گرفت که بحران ۱۲ روزه اخیر سطحی از بی‌‌‌‌‌‌ثباتی و نااطمینانی را ایجاد ‌کرده‌است. در چنین فضایی، تاکید بر همکاری اقتصادی با کشورهای عضو شانگهای و اوراسیا نوعی پیام بازدارنده نرم نیز به‌همراه دارد؛ اینکه تحولات منطقه‌ای، ایران را از مسیر همکاری‌‌‌‌‌‌های بلندمدت اقتصادی منحرف نمی‌کند و کشور همچنان به تقویت پیوندهای ساختاری با اقتصادهای آسیایی ادامه می‌دهد. این پیام برای بازیگران آسیای‌مرکزی، روسیه، چین و حتی هند اهمیت ویژه‌ای دارد.

از منظر اقتصادی داخلی، اهمیت این سفر در چند حوزه قابل‌مشاهده است. نخست، ترانزیت و لجستیک؛ ایران با تکمیل کریدور شمال–جنوب می‌تواند نقش میانجی بین شرق و شمال اوراسیا را ایفا‌کرده و از درآمدهای پایدار ترانزیتی بهره‌مند شود. دوم، بانکداری و پرداخت‌‌‌‌‌‌های بین‌المللی که در صورت گسترش سامانه‌‌‌‌‌‌های پرداخت منطقه‌ای سازگار با ایران، بخش مهمی از مشکلات مربوط به نقل‌وانتقال پول کاهش می‌‌‌‌‌‌یابد. سوم، بازارهای صادراتی؛ نزدیکی بیشتر به بازارهای روسیه، آسیای‌مرکزی و چین می‌تواند بخشی از نوسانات صادراتی ایران را که در سال‌های اخیر تحت‌تاثیر تحریم‌ها بوده، تعدیل کند.

در نهایت، سفر عارف را باید بخشی از الگوی جدید دیپلماسی اقتصادی ایران دانست؛ الگویی که تلاش می‌کند با تمرکز بر نهادهای آسیایی و اوراسیایی، فشارهای ناشی از مکانیسم ماشه و سایر تحولات بین‌المللی را مدیریت کند. اینکه این تلاش‌ها تا چه اندازه موفق خواهد بود، به هماهنگی دولت در پیگیری پروژه‌‌‌‌‌‌ها، کیفیت مذاکرات اقتصادی، میزان همراهی کشورهای عضو و ظرفیت جذب داخلی ایران بستگی دارد، اما آنچه روشن است اینکه امروز ایران در تلاش است موقعیت خود را در معماری اقتصادی در حال تغییر آسیا تثبیت کند؛ معماری‌ که در ماه‌های اخیر شتاب بیشتری گرفته و بازیگرانی چون چین، روسیه و آسیای‌مرکزی در آن نقشی تعیین‌‌‌‌‌‌کننده دارند.

* کارشناس مسائل بین‌الملل