صلحِ روی کاغذ

اعتماد به پایداری این توافق، بیش از هر چیز به رفتار آمریکا و اسرائیل بستگی دارد؛ تجربههای پیشین خلاف خوشبینی را نشان میدهد. ایالات متحده در سالهای اخیر بارها از تعهدات خود عدول کرده است: از خروج یکجانبه از برجام تا نادیده گرفتن مفاد آن در دوره پسابرجام و بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت ذیل «مکانیسم ماشه». وقتی مدعی نظم قانونمحور چنین با توافقهای چندجانبه برخورد میکند، تردید نسبت به تضمینهای سیاسی در پرونده غزه طبیعی است.
در اسرائیل نیز سیاست داخلی با الزامات آتشبس در تعارض است. نتانیاهو زیر فشار افکار عمومی، ائتلاف شکننده و پروندههای قضایی قرار دارد؛ شرایطی که انگیزه «مدیریت تصویر» را بر «پایبندی نهادی» ترجیح میدهد. تجربه یکسال گذشته نشان داد که حتی پس از دورههای آرامش نسبی با حزبالله، چرخه تنش در مرز لبنان دوباره فعال شد. در نتیجه، بدون نظارت شفاف و هزینه واقعی برای نقض توافق، احتمال بازگشت به تنش بالا میماند.
مسأله اصلی آن است که آیا آتشبس کنونی مقدمه یک فرآیند سیاسی پایدار است یا صرفا وقفهای تاکتیکی برای بازچینش میدانی؟ پاسخ، تابع دو متغیر کلیدی است. نخست، راستیآزمایی گامبهگام: آزادی گروگانها و تسهیل کمکهای انسانی اگر با جدول زمانی قابلسنجش و نظارت بیطرف همراه شود، میتواند اعتمادسازی کند؛ در غیر این صورت، بیاعتمادی بازتولید میشود. دوم، تعریف نسبت آتشبس با ساختار قدرت در غزه است. اگر گفتوگو درباره آینده حکمرانی و وزن بازیگران فلسطینی به فصل مشترک قابلقبولی نرسد، توافق فعلی تنها به معنای «تعویق بحران» است نه «حل آن».
در این میان، بحث خلع سلاح حماس بارزترین نماد این شکاف است. برخی میانجیها فرض میگیرند که با کاهش سریع توان نظامی حماس، آرامش زودتر برقرار میشود. اما تجربه تاریخی از ۱۹۴۸ تاکنون نشان داده که ریشه تعارض در ظرفیت تسلیحاتی نیست، بلکه در اشغال و بیعدالتی ساختاری نهفته است.(The Guardian) خلع شتابزده توان نظامی در غزه، بدون چارچوب حکمرانی قابلقبول و تضمین امنیت انسانی، خلأ قدرتی ایجاد میکند که ممکن است چرخه سلطه و بیثباتی را بازتولید کند. به بیان دیگر، امنیت پایدار محصول «معماری سیاست» است نه صرفا «کاهش سلاح».
در بعد اقتصادی، اجرای آتشبس میتواند در کوتاهمدت بخشی از «پرمیوم جنگ» را از بازار انرژی و بیمههای دریایی حذف کند و هزینه حملونقل در مسیرهای حساس دریای سرخ و شرق مدیترانه را کاهش دهد. اما این اثر شکننده است؛ هر لغزش میدانی میتواند ریسک را دوباره احیا کند همانطور که رویترز در گزارش خود اعلام کرده است با توجه به مذاکرات طرفین جنگ غزه، قیمت نفت تغییر چندانی نکرده است و سرمایهگذاران همچنان در حال بررسی عملیاتی شدن این فرآیند هستند.
(Reuters )در عین حال، پنجره بازسازی غزه فرصتی بزرگ است: کشورهایی مانند قطر، ترکیه و چین توان مالی و فنی لازم برای مشارکت در پروژههای زیرساختی را دارند، اما بدون شفافیت نظارتی و نقشه راه حکمرانی محلی، سرمایهگذاری پایدار شکل نخواهد گرفت.
«اقتصاد صلح» تنها زمانی معنا مییابد که «سیاست صلح» نهادینه شود. برای ایران، این مقطع هم فرصت است و هم آزمون. فرصت از آن جهت که امکان گذار از «هزینهدادن در چرخه تقابل» به «اثرگذاری در چرخه بازسازی» وجود دارد: از طریق دیپلماسی بازسازی، مهندسی زیرساخت، انرژی و خدمات فنی، و همکاری با سرمایه آسیایی. اما آزمون آنجاست که هر اقدام شتابزده، بدون محاسبه هزینهفایده، میتواند ایران را در تعارضات اجرایی آتشبس درگیر کند. سیاست واقعبینانه برای تهران یعنی تمرکز بر امنیت انسانی، نقشآفرینی اقتصادی و هماهنگی نهادی با ضامنان (قطر، مصر و ترکیه) در عین حفظ خطوط بازدارندگی.
در سیاست داخلی اسرائیل، آتشبس نه پایان بحران که آغاز فصل تازهای از کشمکش است. نتانیاهو اگر بتواند آتشبس را به «رهایی گروگانها و کاهش فشار بینالمللی» پیوند دهد، شاید بخشی از مشروعیت ازدسترفته را بازیابد؛ اما جناح راست تندرو هر امتیاز ملموس را تهدیدی سیاسی میبیند.
در سمت فلسطینی، حماس نیز اگر نتواند گشایش انسانی و پیشرفت در حکمرانی محلی را به جامعه نشان دهد، سرمایه سیاسی توافق را از دست خواهد داد. در این میان، نقش میانجیها و سازوکار نظارت ثالث تعیینکننده است؛ بدون معیارهای شفاف اجرا، هر دو طرف در بازی سرزنش پیروز خواهند بود و در آتشبس بازنده.
در نهایت، آتشبس امروز بیش از هر چیز «صلح روی کاغذ» است: یک اعلان سیاسی با ظرفیتهای واقعی اما مخاطرات بزرگ.
اگر آزادی گروگانها، تسهیل کمکها و جابهجایی نیروها با زمانبندی روشن و نظارت معتبر پیش برود، میتوان از مدیریت بحران به مدیریت گذار رسید. اما اگر میان اعلان و اجرا فاصله بیفتد، یا اگر سیاست امنیت سخت بر سیاست صلح نهادینه غلبه کند، این آتشبس نیز به تعویق بحران تنزل خواهد یافت. حافظه تاریخی این بحران میگوید: صلح بدون عدالت و حکمرانی قابلقبول دوام ندارد؛ و خلع یکسویه قدرت، نه ثبات میآورد و نه امنیت فقط شکل بحران را تغییر میدهد.
* پژوهشگر خاورمیانه