این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
شاخص تورم دیگر صرفا یک عدد که مرکز آمار یا بانک مرکزی اعلام میکند نیست؛ مردم کشورهایی با جهشهای پیدرپی تورمی مواجهاند، احتمالا بیش از همه بدانند که شاخص اقتصادی تورم، نموداری در گزارشهای اقتصادی نیست.
روزهای سختی را پشتسر میگذاریم. تقویمها تغییر میکنند، اما حس بلاتکلیفی و نگرانی همچنان باقی است. هر صبح با انبوهی از خبرها بیدار میشویم؛ از جنگها و بحرانهای ژئوپلیتیک گرفته تا نوسانات بیوقفه اقتصادی، تغییرات مقررات و موجهای مهاجرت. در چنین فضایی، بسیاری از ما مثل هزاران شهروند دیگر، میان سکوت و اضطراب، میان تلاش برای ساختن و وسوسه تسلیمشدن، دستوپا میزنیم.
در شرایط اقتصاد تورمی، درحالیکه از منظر اقتصاد متعارف انتظار میرود خانوارها مصرف خود را به کالاهای ضروری محدود کنند، در عمل گاهی شاهد افزایش تقاضا برای کالاهای غیرضروری هستیم.
چرا در برهههای تورمی مردم علاقه بیشتری به خرید کالاهای غیرضروری از خود نشان میدهند؟ تورم، فقط جهش عددها در جدولهای آماری نیست؛ بیماری آرامی است که از جیب مردم آغاز میشود و تا اعماق روان جامعه ریشه میدواند.