این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
زمانی رویای بازار واحد اروپا، نماد بلندپروازیهای ژاک دلور، مارگارت تاچر و نسل سازندگان اتحادیه اروپا بود که امروز زیر فشارهای فزاینده بوروکراسی و بازگشت نیرومند ضدیت با اتحادیه اروپا گرفتار شده است. پروژهای که قرار بود موتور رشد اروپا باشد، اکنون به نمادی از فرسایش تدریجی توان رقابتی اروپا بدل شده؛ بهگونهای که اقتصاد اتحادیه، به تعبیر دلور، «دنبالهرو» است. اگرچه برداشتن مرزهای تجاری در حوزه کالا تا حدی محقق شد، اما انبوهی از موانع کوچک و بزرگ در خدمات، سرمایه، نیروی کار و حتی استانداردهای فنی، همچنان بازار واحد را تکهتکه نگاه داشته و هزینههایی سنگین بر کسبوکارها تحمیل میکند.
تلاش چنددهساله برای برچیدن موانع داخلی تجارت متوقف شده و اقتصاد اتحادیه اروپا را در وضعیتی قرار داده که «دنبالهرو» است. اقتصاد اروپا احساس کمرمقی و محاصرهشدگی میکرد.
بروکسل در حال بررسی تعیین اهدافی با عنوان «ساخت اروپا» تا سقف ۷۰درصد برای محتوای برخی کالاها از جمله خودرو است؛ اقدامی که در راستای اولویت دادن به محصولات داخلی و کاهش وابستگی به چین اتخاذ میشود. این سیاست، شرکتهای اروپایی را وادار میکند برخی کالاها را بهصورت داخلی خریداری کنند تا وابستگی به چین کاهش پیدا کند.
موانع کوچک و اغلب نامرئی تجارت، طیف وسیعی از محصولات شرکتهای اروپایی را گرفتار کرده است؛ از فلافل و چوباسکی گرفته تا یک فیل بامزه از ایکیا. اگر قرار باشد یک محصول نماد پوچیهای بازار واحد کالای اتحادیه اروپا باشد، شاید همین فیل پشمالوی کوچک باشد.